عشق رو حس کردم

0 views
0%

سلام . اسم من ترانه ست. 2ساله با دوست پسرم پیمان دوستم . پیمان ازونایی بود که اوایل رابطمون خیلی ازم خجالت میکشید تااینکه بعد از پنجمین قرارمون که به اصرار من و چون گریم گرفته بود بوسم کرد . بعد این قضیه یخش کم کم آب شد یه شب بهش زنگ زدم و گفتم مادرم اینا امشب رفتن مشهد و تا هفته دیگم نمیان ( موقع امتحانا بود و من تو خونه بودم ) ، میشه امشب بیای پیشم؟تنهام و میترسم . 45دقیقه بعد خونمون بود . اولش یکم خجالت میکشید . رفتم یکم تنقلات اوردم ، یه فیلم ترسناکم گذاشتم . کم کم وسطای فیلم دیدم دستش اومد رو شونم . منم سرم و بهش تکیه دادم . یه بخش از فیلم یهو یکی پرید تو دوربین ، منم از ترس جیغ زدم پریدم بغل پیمان . به خودم اومدم دیدم کامل بغلش م و من و قشنگ بغل کرده . سرم و اروم اوردم بالا . چشمم که تو چشمش افتاد یه چیزی ته دلم لرزید . شروع کردیم به لب گرفتن از هم.دلم نمیخواست لباش و ول کنم . خیلی حس قشنگی بود . ولی سریع خوذم و جمع و جور کردم . پاشدم که برم یه چیزی بیارم بخوریم که پا گیر کرد بهش و میخواستم بیفتم . رو هوا منو گرفت و دوباره ازم لب گرفت . اروم اروم منو اورد بالا و همونطور که همو میبوسیدیم روی مبل دراز شدم . دستش شروع کرد به بالا اومدن . از روی کمرم همینطور میومد بالا . دستشو برد توی لباسم . میخواست دستشو بزاره رو سینم که مانع شدم ولی هرطوری بود دستشو رسوند . و شروع کرد به ماساژ دادن.لباشو ازم گرفت و روی گردنم اومد پایین . خیلی به گردنم حساسم . تا دید لرزیدم شروع کرد به بوس کردن گردنم . بند سوتینم و باز کرد و اروم رفت روی سینه هام و شروع کرد به خوردن سینه هام .منم دکمه های پیرهنش و باز کردم . یه بدن ورزشکار و خوشگل داشت . یه دستم و گذاشتم رو تنش که خیلی گرم بود و دست دیگم لای موهاش بود .دستام داشت شل میشد . کشیدمش بالا . لبا و سینه هام واقعا داغ بود . وقتی بوسش میکردم لبام داشت میسوخت . دستمو بردم دکمه ی شلوارش و باز کنم متوجه شدم داری شلوارم و در میاره . راستش یکم ترسیده بودم . دستش و گرفتم . تعجب کرد . سریع پاشدم لباسم و پوشیدم . دیروقت بود . بهش گفتم من میرم تو اتاق خودم تو م برو تو اتاق خواهرم اگه میخوای بخوابی . گف اینهمه راه نیومدم جدا بخوابم . گفتم آخه تختم یه نفریه گف بهتر ،مجبورم به عشقم بچسبم تا باهم دراز شیم . رفتیم دراز شدیم .از پشت بهم چسبید .یکم با گردنم ور رفت . بهم گفت خوشت میاد؟ راستشو گفتم و گفتم اره . دستشو اورد رو سینم و میمالوندش . دست دیگشم برد تو شلوارم و باسنم و فشار میداد . نفهمیدم چی شد ، یهو برگشت و افتاد روم. لباسامو در اورد . منم لباسای اون و همینطور که سینه هامو میخورد در اوردم .کم کم رفت پایین . کسم و میخورد . و انگشتای دست راستش و اروم اروم ، اول یکی بعد دوتا و بعد بیشتر میکرد تو کونم .داشتم دیوونه میشدم . پاهام شل شد . بهش گفتم بسه پیمان نمیتونم خودمو تحمل کنم . هردومون کاملا خیس شده بودیم . دیدم گوش نمیده . دستمو بردم و کیرشو گرفتم . بلند شد . با این که ساک زدن خیلی بلد نبودم ولی یه پیزایی از تو فیلما بلد بودم .شروع کردم به خوردنش.مزش و دوست نداشتم ولی چون اون خیلی بهم حال داده بود گفتم نامردی نباشه منم شروع کردم به ساک زدن . وقتی کیرش کاملا راست و سفت شد یهو ابش مثل فواره زد تو صورتم . بهم گفت برگرد . شنیده بودم از پشت خیلی درد داره واسه همین گفتم نه . گف خواهش میکنم . تو چشمش که التماس میکرد نگاه کردم . اروم برگردوند منو و خیلی اروم اروم سرشو وارد کونم کرد . یهو تا ته کیرشو برد تو کونم .منم یه جیغ بلند کشیدم و سرم و بردم زیر بالشتم . اون تلمبه میزد و منم ناله میکردم . ولی خیلی اروم گریه زاری میکردم . دیگه نمیتونستم دردش و تحمل کنم . سرم و اوردم بیرون و گفتم خواهش میکنم ، پیمان بسه ، جون من بسه . صورتم هنوز رو به بالشتم بود و نمیدیدمش . یهو فهمیدم واستاده . نه کیرش و حس میکردم نه دست و نه حتی خودش و . برگشتم دیدم اشک رو صورتشه . ازم لب گرفت و گف ببخشید عشقم ، الهی میمردم ولی اشکای ترانم و نمیدیدم . کشوندمش جلو . پاهام و دور کمرش حلقه کردم .از لبای قلوه ای و خوشمزش یه لب جانانه گرفتم و گفتم خیلی دوست دارم .اشکام و پاک کرد و اونم منو بوسید . تا حالا انقد عشق رو عمیق حس نکرده بودم . حس میکردم تو ابرام . چون دیدم ناراحت شده بدون اینکه چیزی بگم اروم کیرش و گرفتم ، برگشتم و اروم کردم تو کونم.گفت اما … گفتم عب نداره . چیزی نگفت و اروم شروع به تلمبه زدن کرد . یهو متوجه صدای فیلم شدم که قطع نشده بود . یه اهنگ رمانتیک و قشنگ داشت . یکم که گذشت منو برگردوند. خودش دراز شد و منو رو خودش دراز کرد.تو پشام نگاه کرد و گفت بهترین شبم و داشتم ، خیلی ازت ممنونم .با یه لبخند جوابشو دادم و سرمو گذاشتم رو شونش . بعد از چند دقیقه بلند شدم . گف کجا میری ؟ گفتم حموم . یکم مکث کرد و گفت میشه … ؟؟ گفتم جرا که نه عزییییییییزم ؟ . با هم رفتیم حموم . تو حموم م3 بچه ها بازی میکردیم . با دستمون حباب درست میکردیم و تو صورت هم میترکوندیم . کارمون که تموم شد گفتم بیا بریم اتاق مادرم اینا ، من خیلی خوابم میاد .دوتایی رو تخت دراز شدیم . بهم گفت میشه با لباس زیر بخوابی؟میخوام وقتی بغلت میکنم بدن نرمت تو دستم باشه . منم همینکارو کردم .اونشب بهترین شب عمرم بود 3با وجود اینکه هردومون شکمو ایم ولی اونشب شام نخورده خوابیدیم و اولین بار بود معدم اعتراض نکرد Dاین اولین و اخرین خاطره ی سکسم بود.ازون به بعد دیگه خونمون نیومد ( ینی شرایطش پیش نیومد).مرسی که این خاطره رو خوندیدنظراتون واسم محترمه ( چه فحش باشه چه نباشه مهم نیس در هر صورت مرسی که این و خوندید )نوشته Taraneh_95

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *