سلام من چند وقتی هست که با سایت داستان سکسی اشنا شدم بعد از خوندن داستانای بعضی ها تصمیم گرفتم داستان خودمو بنویسم که فکر نمیکنم مثلش باشه من یک زنه ۲۹ ساله هستم ازخودم چیزی نمیگم بریم سراغ داستان باهام اشنا میشین اشنایی من عشقم برمیگرده به زمان دبیرستان این که ماچطوری دوست شدیم بماند اگر ازاین داستان استقبال شد بعدا مینویسم این دوستی پروشور حرارت با لجابازی من به جدایی پوست وعشق من ازدواج کرد ما ازهم جدا شدیم من هم از سر لج بازی بعد از بچه دارشدنشون ازدواج کردم با فردی که یک عمر ازش متنفر بودم اما اون عاشق من با مخالفت شدید خانوادم بالاخره منم ازدواج کردم اویل همه چیز خوب بود تا حس انتقام من از عشقم فروکش کرد دوباره رفتم سمتش ما در دوران دوستی رابطه ای باهم نداشتیم جز چند مورد لب جانانه که شیرینی اون لبارو هیچ جای دیگه پیدا نمیشه کرد رابطه عاطفی ما ادامه داشت تا بعد عروسی من که ما تصمیم گرفتیم به وصال هم برسیم اون موقع من شاغل بودم یک شب با همکارم هماهنگ کردم که ما بعد از کار بریم خونه اون باهم باشیم خلاصه من که یک ادم فوق حشری هستم از صبحش دل تو دلم نبود که چی میشه چطوری پیش میره عشقمم که ازتب من داشت میسوخت ما رفتیم منزل دوستم نمیتونم اون لحظه رو هیچ وقت از ذهنم پاک کنم اول من مانتو شالمو دراوردم رفتم توبغلش اینم بگم که شوهرمن یک ادم خیلی ریزه میزس که من اصلا دوست ندارم به جاش عشق اووووووف نگم از هیکلش قد بلندش که دلتون میخواد من توبغلش کامل جا میشم یکم همدیگرو بغل کردین عشق بازی کردیم تا خجالت من بریزه نمیدونم چراا هنوز بعد این همه سال اولش ازش خجالت میکشم لب بازی رومانتیک ما شروع شد من تو ابرا بودم عزیزدلم که حالش از من بهتر ازاین وصال بعد این همه سال صبوری اینم بگم که کسی که این همه سال دست به من نزد از اون پسرایی بود روز اول نه دوم دوست دختراشو میزد زمین ولی من براش فرق داشتم همین رابطه مارو محکم کرده بود یواش یواش نفسا تند شد شهوت جاشو به خجالت دادچنان با ولع ازهم لب میگرفتیم که نفسامون به شماره میافتاد یکی یکی لباسو همو دراوردین بادیدن هیکل و سینه های من دیونه شده بود نمیدونست چطوره بخورشون همه جامو لیس میزد بو میکرد قربون صدقم میرفت وقتی کامل لخت شدم کم مونده بود گریه زاری کنه ازدیدن صحنه ای که جلوشه منو محکم بغل کرد منم مثل گربه خودمو بهش میمالوندم منو خوابوند روزمین از لبام شروع کرد به خوردن گردنم لیس میزد میگفت دلم نمیاد مک بزنم انقدر سفید نازه با نوک زبونش اززیرگلوم کشید تا رسید به کسم چندتا بوس جانانه ازش کرد یک دفعه کلشو کرد تو دهنش نفس من بندامده بود فقط میگفت وای وای چی ازدست دادم چنان با ولع میخوردکه انگار شیرین ترین میوه دنیا جلوشه با زبونش میچرخوند توش وایییییی انقدر توی دهنش نرم داغه که دیونه میکنه ادمو کل کسو میکرد تو دهنش مک میزد من فقط جلوی دهنم گرفته بود که از لذت زیاد جیغ نزنم انقدر خورد که به التماس افتاده بودم بلند شد میخواست کیر کلفتشو بکنه توش که نزاشتم گفتم پس من چی نشست رومبل جلوش زانو زدم تا امدم بخورم نزاشت گفت اول اون لبای نازتو بده بعد یک لب حسابی گرفت رفتم سراغ کیرخوش تراش تویک حرکت کلشو کردم تو دهنم اهش بلند شد انقدر با لذت میخوردم که داشت ابش میادبه اندازه کل عمرم کلمات محبت امیز ازش شنیدم بلندم کرد یکم بغل نوازش دوتایی خوابیدیم روزمین امدم روم یک لیس خوشگل به کسم زد کیرش کرد تو وای وای وای نمیدونم چطوری براتون بگم که حس منو اون لحظه درک کنید دیگه هیچی نمیخواستم حاضر بودم اون لحظه زیر کیرش بمیرم خودشم چشماش شهلا شده بود چند ثانیه نگه داشت تا جا باز کنه اخه من پردم ارتجاعی هست هربار که سکس میکنم انگار بار اولمه که کس میدم حسابی تنگه شروع کرد تلمبه زدن انقدر محکم میزد که سینه های ۸۵ من مثل فنر این ور اون ور میرفتن با دستاش سینه ها محکم گرفت به کارش ادامه داد انقدر حشر زده بود بالا که نتونستیم پزیشن عوض کنیم ابش امد همشو خالی کرد تو کسم من از داغیش مثل مار به خودم میپیچیدم تو چشمامنگا کرد خوابید روم در گوشم گفت دیونتم از شنیدم اسمم با صدای دورگه و قشنگش به عرش میرسم بوسم کرد بلند شد رفتیم خودمون تمیر کردین از هم جداشدیم هرکس رفت سوی زندگی نکبت بار خودش این اولین سکس ما بود تا الان هزار بار باهم بودیم هنوز بعد ۱۴ سال همدیگرو میپرستیم داستان های زیادی داریم اگر استقبال بشه مینویسم براتون فقط خواهش میکنم تا پا تو کفش کسی نکردین راه رفتنشو قضاوت نکنین ممنون از همگی پر شور حرارت باشین.نوشته Sm
0 views
Date: May 23, 2019