عشق مدرسه

0 views
0%

سلام شایان هستم(البته مستعار)الان نزدیک نوزده سالمهولی خاطره ای که میخوام بگم ماله دو سه سال پیشهو قسم میخورم چیزی جز واقعیت نگممن تو دوره راهنمایی تقریبا جثه لاغری داشتم و ضعیف بودم اما چون قیافم بد نبود و به اصطلاح بچه خوشگل بودم خیلیا تو مدرسه میخواستن باهام دوست شن و اکثر اوقات ارباب بازی در میاوردن و بالا خوام در میومدن منم بهش عادت کرده بودم خب خداییشم حس خوبی بود اینکه همیشه چند نفر هواتو داشته باشن راهنمایی که تموم شد مجبور شدم مدرسم رو عوض کنم برا دبیرستانولی چون درسمم بد نبود خوانواده بردنم به یه محله دیگه که میگفتن دبیرستانش خیلی بهتر از دبیرستانیه که تو محله خودمون بودمن که رفتم اونجا ثبت نام کردمچند تا از رفیقای صمیمیم هم بعد من اومدن اونجا ولی خب اکثر بچه های اونجا دیگه آشناییتی باهاشون نداشتمروز اول مهر شد و کلاس بندی ها انجام شد و رفتیم سر کلاس منو چند تا از دوستام رفتیم نشستیم ردیف جلو دقیقا جلوی درب ورودی کلاسهمینجور که مشغول صحبت بودیم چون هنوز معلمم نیومده بود یهو چشمم افتاد به یک نفر که تنها با یک کوله رو دوشش وارد کلاس شد دقیقا یادمه که نا خودا گاه همینجوری خیره داشتم بهش نگاه میکردم و با چشم دنبالش میکردم که رفتم گوشه ی کلاس یه صندلی ورداشت و تنها نشست معلوم بود که کسی رو نمیشناخت همینجوری که مهو داشتم نگاش میکردم دوستام صدام زدن که هوی کجایی راستی اینم بگم خیلی لقب به من میدادن بچه ها و معمولا با لقب صدام میزدن مثل کوسه مونا ژله و…خلاصه اینم بگم که کوسه بهم میگفتن که چون هیچی مو نداشتم و هنوزم که هنوزه ریش در نیاوردم کلا کم مو هستم و چون میگفتن رفتارم و حرف زدنم مثل دختراس مونا هم میگفتنژله هم که چون هم شل و ول بودم هم با این که لاغر بودم ولی نرم بودم بهم میگفتن‌خلاصه خسته تون نکنم اون روز تموم شد اون دانش اموز اسمش محمد بود تازه اومده بودن شهر ماخیلی زیبا بود جوری که دیگه کسی به من اصلا نگاهم نمیکرد منی که تو راهنمایی به مدرسه دنبالم بودن اینجا با اومدن اون کلا رفتم کنارقد بلند هیکل متوسطی داشت پوست سفید موهاش روشن البته نه خیلی روشن ‌ولی تیره ام نبود اما مهم ترین بخشه زیباییش چشماش بودچشمای فوق العاده ای داشت که هنوزم که هنوزه مثلشو ندیدم درشت و سبزه روشن و دوره سیاهی وسط چشمش یه لایه نارنجی رنگ داشت که همونطور که گفتم مثلشو ندیدمابروهاشم نمیدونم بر میداشت یا نه ولی خیلی قشنگ بود لب و دهنم محشر خلاصه همه چی تموم بود ولی راستشو بخواین من علاوه بر چهره ش عاشق شخصیتش شدمخیلی خوش اخلاق با وقار و مهربون بود بر عکس من که همه میگفتن دخترونس رفتارم اون خیلی با وقار بوددرسشم خیلی خیلی بود و بالا ترین معدله مدرسه رو اوردخلاصه همونطور که فک کنم فهمیدید من عاشقش شدم اونم یه دل نه صد دلجوری شده بود که وقتی میخواستم شبا بخوابم چهار پنج ساعت تو رخت خواب بهش فکر میکردم هر شباز طرفی هم چون خجالتی و کم رو بودم روم نمیشد بهش بگم دوسش دارماون سال درسم کلا افت کرد گوشه گیر شده بودممنی که کلی دوست و رفیق داشتم کلی حس تنهایی میکردمروز به روزم علاقم بهش بیشتر میشد و دوست داشتم تو چشمش باشمزنگای ورزش یه دست لباس گرفته بودم که خیلی چسبون بود و تحریک امیز که بپوشم تا شاید اون خوشش بیاد ولی نمیدونم چرا بهم توجه نمیکردنه اینکه بی محلی کنه ها نه مثله همه باهام احوال پرسی میکرد سوال های درسیمو جواب میداد لبخند میزد ولی دقیقا به اندازه همه نه بیشتر ولی من بیشتر میخواستم همه توجه شو میخواستمسر اون لباسه ام مدیرمون شری درست کرد که نگو زنگ خونمون و خلاصه ابرومو بردیروز دیگه زدم به سیم اخرو برداشتم بهش پیام دادم که من خیلی دوستت دارمپیام دادم چون وقتی باهاش حرف میزدم زبونم بند میومد و به تته پته میوفتادماونم در جواب نوشت منم همینطوراین کارش اتیشم زد فقط منم همینطور و دیگه هیچی نگفت رفتارشم هیچ فرقی باهم نکردهمش با خودم فکر میکردم که چی کار میتونم براش بکنم ولی دیدم هیچ کاری ازدستم بر نمیاد واقعا هیچ نیازی به من نداشتاز لحاظ درسی اول بود از لحاظ مالی عالی بود خوانوادشون یعنی از همه نظر سر تر بود و واقعا حس کردم هیچ دلیلی برای دوستی با من نداره و افسرده شده بودم تا جایی که به اصرار خوانواده رفتیم پیش روانپزشک ولی فایده ای نداشتهمش میشستم با خودم فکر میکردم کاش حداقل میشد براش بمیرمتا اینکه زدم به سیم اخر با خودم گفتم اینجوری که نمیشه یا درست میشه یا از این خراب تر که نمیشهچند وقت تو کمین بودم تا این که دقیقا یادم نیس چجوری ولی یه روز فهمیدم تنها تو کلاسهسریع خودمو رسوندم به کلاس چون میدونستم دیگه فرست اینجوری گیرم نمیاد چون همش اطرافش پر همه تو مدرسه دوست داشتن پیشش باشنخودمو بهش رسوندمو درو بستم رفتم جلو تو چشاش زل زدم گفتم محمد من عاشقتم برات میمیرم یه لبخند زد گفت منم همینطوریقه شو گرفتم هلش دادم خورد به دیوار و سریع لبمو گذاشتم رو لباشو یه ماچه سفت ازش کردمهلم داد عقب من خوردم زمین سرم داد زد گفت چه غلطی میکنی و با حالت ناراحتی رفت بیرونشبش بهم پیام داد که این چه کاری بود تو کردیگفتم دست خودم نبود نمیدونم چی شد ببخشیدفرداش تو مدرسه بهم گفت بعد از ظهر میخواد بره بیرون وقت دارم باهاش برممنم که از خوش حالی میخواستم پرواز کنم گفتم ارهیه جا قرار گذاشتیمو بعد از ظهر رفتم پیششرفتیم یه چرخی زدیمو باهم صحبت کردیم سر صحبتو باز کرد گفت دوست داری از این کارا بکنیم با هممنم گفتم از خدامهگفت امرو خوانواده رفتن بیرون تا شبم نمیانمنم که تو پوست خودم نمیگنجیدم قبول کردم رفتیم خونشونتا از در رفتیم تو شروع کرد از من لب گرفتن منم از روشلوار ‌کیرشو که چند وقت ارزوم بود شروع کردم مالیدنهمینجوری در حال لب گرفتم کشوندتم تا اتاقشو پرتم کرد رو تخت و شروع کرد به در اوردن تی شرتم تی شرتم رو در اورد و یه گاز سفت از ممه ام گرفت منم محکم لبمو گاز گرفتمو داشتم کیرشو از رو شلوار میمالیدمکه گلومو گرفت سفت فشار داد و خوابوندم رو تخت و یه تف انداخت رو صورتممنم با زبون اون جاهایی رو که میشد خوردم تا حالا چیزی به خوشمزه گی تفش نخورده بودمبعد یه چک زد تو صورتم و بلندم کرد زیپ شلوارشو کشید پایین و من رویایی چند وقت اخیرمو دیدم یه کیر سفید که خیلی ام سفت بود و خیلی خوشگل منم با پایان وجود کردمش تو دهنم و شروع به خوردن کردن بعد دستش رو گذاشت پشت سرم و فشار داد لبام چسبید به بدنش کله کیرش تو دهنم بود بعد من سرفم گرفت و نا خداگاه کیرش از دهنم خارج شدبلندم کرد و شلوارمو در اورد شورتمم در اورد و پرت کرت اونورنشست رو تخت منم خوابوند رو پاهاش اولش یه گاز سفت از سمت چپ کونم گرفت بی هوا به جیغ اروم کشیدم تنم مثل بید میلرزید بعد چند تا چک به کونم زد و از رو تخت پرتم کرد رو زمین پاسد لباساشو در اورد من محوش شده بودم چیزی که ارزوشو داشتم داشتم میدیم اون بدن ورزشکاری خوشگلش رو به روم وایساده بوداشاره کرد بلند شم و دوباره کیرشو بخورم یه تفم انداخت رو کیرش و من شروع کردم به خوردن با یه دستش موهامو سفت گرفت و سرمو تکون میدادبا اون دستشم با یکی از ممه هام بازی میکرد اوم وایساده بود و منم زانو زده بودم جلوشکیرشو در اورد مالید و انگشت کرد به چشمام و صورتم بعدشم کیرشو برد بالا تا من تخماشو لیش بزنمبعدش بلندم کرد چهار تا انگشتشو کرد تو دهنم بعد مالید و انگشت کرد به کونم تا تفی شه بعد منو چهار دست و پا نشون رو تخت کونمو قنبل کرد یه چک زد رو سوراخم و یر کیر خوشگلشو که حسابی خیسش کرده بودم گذاشت دم سوراخم با یه فشار محکم کیرشو کرد تو منم بار اولم بود از درد چشمام سیاهی رفت ولی لبم گاز میگرفتم که صدام در نیاد بعد شروع کرد به جلو عقب کردن تقریبا یه دقیقه بعد از صداش فهمیدم داره ارضا میشه سریع برگشتم کیرشو گذاشتم تو دهنم و تند تند عقب جلو میکردم و با دستمم میمالیدم تا ابش بیادوقتی ام که ابش اومد اینقدر شیرین و خوشمزه بود که حتی نمیخواستم یه قطره شو از دست بدم بعد بی حال افتاد رو تخت رو شکم خوابوندمش و نیم ساعت ماساژش دادم که نزدیک بود خوابش ببرهبعدم یه ذره پیشش خوابیدم بغلش کردمو بوسش کردم و بلند شدم لباسامو پوشیدمو ازش خداحافظی کردماین بهترین روز زندگی من بودامیدوارم خسته نشده باشین و خوشتون اومده باشهببخشید طولانی بود نوشته shayan

Date: October 14, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *