عشق نافرجام میلاد

0 views
0%

سلام به همه این داستان گی هستش لطفا اگه دوس ندارین نخونین کسی مجبورتون نکرده و برامم مهم نیست که شما فکر میکنین واقعیه یا نه اول از خودم بگم اسمم میلاد ۱۹ سالمه قدم ۱۶۹ وزنم ۷۰ تپل نیستم یه هیکل و قیافه ی متوسط رو به خوب دارم با پوست سبزهتقریبا اواسط خرداد همین سال بود یعنی دو ماه پیش من توی هورنت دنبال کسی میگشتم برای یه رابطه ی رومانتیک و پایدار با خیلی ها اشنا شدم ولی فقط سکس میخواستن و منم قبول نمیکردم تا بعد یه مدت یه عکس دیدم خوشم اومد بهش پیام دادم فکر کنم تقریبا یه روز بعد جواب داد خلاصه باهم صحبت کردیم و اشنا شدیم اسمش سیاوش بود ۳۶ سالش بود و قد بلند فکر کنم تقریبا ۱۸۵ میشد من از عکساش فکر میکردم چاقه ولی بعدا که رفتم پیشش دیدم از خودمم خوشتیپ ترِ ادم متشخصی بود یکم که صحبت کردیم اون فهمید که من کنکوری هستم و بحث در مورد درس و اینا شروع شد که فهمیدم سیاوش دکتر متخصص پوست هست و مشاور کنکور و مدرس زیست و شیمی من تو دلم قند اب میشد وقتی اینو فهمیدم چون یکی بود که همه چیزش با من میخوند خلاصه شماره دادیم و رفتیم تلگرام یه چند روزی حرف زدیم همش میگفت بیا پیشم اون توی یه شهری بود که تقریبا دو ساعت با من فاصله داشت منم چون هم میترسیدم و هم مشکل مالی داشتم نمیتونستم برم پیشش بعد چند روز یادمه روز پنجشنبه بود گفت میخوام فردا حتما پیشم باشی برام مهمه گفتم چه خبره گفت روز تولدمه منم نخواستم دلشو بشکنم بهش گفتم سیاوش من مشکل مالی دارم و نمیتونم فعلا بیام خدایی اینو نگفتم که بهم پول بده ولی بهم گفت اگه قرارِ من مرد زندگیت باشم خودم میدونم چکار کنم گفت ساعت چند اژانس جلو خونتون باشه گفتم نمیدونم بستگی به تو داره اونم گفت پس همین الان بیا یادمه شب ِ ۲۳ رمضون بود و شب احیا مادرم مسجد بود و بابامم خواب بود منم بعد یکم اصرار قبول کردم ساعت ۲ نصفه شب بود زنگ زدم به اژانس و یه ماشین گرفتم تا اماده شدم و رفتم جلو در یه بیست دقیقه ای طول کشید رفتم جلو مسجد به مادرم گفتم با دوستم میرم احیا و شبم میرم خونشون فردا بعد از ظهر برمیگردم رفتم سوار شدم ولی خیلی استرس داشتم از اینکه اونی نباشه که میگه یا اینکه پول اژانسو نده یا خفتم کنن . توی راه از استرس هی چرتم میگرفت هی بیدار میشدم تا تقریبا ساعت ۵ صبح رسیدم جلو خونش از قبل زنگ زدم گفتم نزدیکم اونم اومده بود جلو در خلاصه پول اژانس رو داد و پیاده شدم وقتی دیدمش انگار یه سنگ ده کیلویی از رو سینم برداشتن و تازه میتونستم راحت نفس بکشم اخه وقتی دیدمش فهمیدم حرفاش واقعیت بوده خلاصه رفتیم توی خونش خودش تنها زندگی میکرد و خانوادش شمال بودن خونشو دوس داشتم همه چیزش شیک و با کلاس بود وقتی رفتیم توی خونه بهم گفت خیلی از عکسات خوشگل تری منم خندیدم و ازش تشکر کردم گفت هر چی میخوای خودت بردار و تعارف نکن و رفت توی اتاق خوابش منم رفتم کولمو گذاشتم روی مبل و لباسامو عوض کردم یه شورت مشکی و رکابی مشکی با شلوار مشکی پام بود رفتم توی اتاق خواب دیدم خوابش برده رفتم پشتش و دستامو حلقه کردم دورش یهو برگشت و بغلم کرد همین شروع رابطه ی ما بود منم از قضا همون روز شیو کرده بودم و تمیز بودم اومد سمت لبام توی چشماش نگاه میکردم و لباشو میخوردم خیلی شهوتی بود دستشو برد سمت سینه هام و یواش یواش زیرپوشمو دراورد شروع کرد سینه هامو لیس میزد همینجوری میومد پایین تا به شکمم رسید روی شکمم خیلی حساسم و اونم وقتی فهمید بیشتر شکممو لیس میزد منم ناله میکردم و با دستام سرشو گرفته بودم اومد پایین تر و شلوارمو دراورد وقتی شورتمو دراورد و بدن لختمو دید معلوم بود خیلی خوشش اومده با ولع شروع کرد کیرمو میخورد و هی زبون میزد به تخمام که اه و ناله ی منو در میاورد یهو پاشدم خوابوندمش روی تخت و خودم رفتم روش یه تیشرت و شلوار پاش بود تیشرتشو دراوردم و با صحنه ای که دیدم حشرم رفت روی صد یه سینه ی مردونه و پشمالو که تا روی شکمش پشم داشت شروع کردم به خوردن لباش و گردنش کم کم رفتم روی سینش و سینشو بوسیدم و اومدم پایین شلوارشو دراوردم و از روی شرت کیرشو گاز میگرفتم با دندون شورتشو دراوردم و کیرشو گذاشتم توی دهنم با سرعت و ولع میخوردم و اونم اه و ناله میکرد رفتم سراغ تخماش و با زبونم از روی تخماش تا سوراخشو لیس میزدم داشت دیوونه میشد رفت از کمد پایین تخت اسپری و کاندوم اورد پاهامو داد بالا و شروع کرد به خوردن سوراخم منم سرشو فشار میدام به سوراخم و ناله میکردم روی ابرا بودم خیلی داشت بهم حال میداد بعد منو خوابوند روی تخت و پاهامو داد بالا و یواش یواش کیرشو کرد توش وقتی کیرش رفت تو صدای اه و نالش بلند شد خوبیه کیرش این بود که باریک و قلمی بود و منم زیاد دردم نیومد . یواش یواش شروع کرد به تلمبه زدن منم یکم درد داشتم ولی لذتش بیشتر بود صدای اه و نالم رفته بود بالا و شالاپ شالات صدای برخورد بدنامون اتاقو پر کرده بود چون هوا گرم بود از سر و صورتمون عرق میریخت هم تلمبه میزد هم لبامو میخورد منم بازوهای مردونشو گرفته بودم و از لذت کمرمو داده بودم بالا وقتی رفت عقب توی چشماش نگاه میکردم و ناله میکردم بعد اومد خوابید پشتم و پامو داد بالا و شروع کرد تلمبه زدن با دستم از وسط پام یکم بالای سوراخمو میمالیدم و یکم تخمای اونو میمالیدم یه پنج دقیقه ای توی همین حالت دوباره تلبمه زد و سرعتشو زیاد کرد منم برای خودم جق میزدم دستاشو از پشت دوربدنم حلقه کرده بود و سرش توی گودی گردنم بود انقدر داشتم لذت میبردم که فقط ناله میکردم یهو سرعتش خیلی زیاد شد فهمیدم داره ابش میاد منم داشت ابم میومد و صدای ناله هامون بلند شد با صدای ناله ی مردونش که ابشو توی کونم خالی کرد منم ابم اومد خیلی سکس خوبی بود ولی متاسفانه نشد که باهم باشیم چون همون روز من فقط برای کنجکاوی که یه کارت شناسایی چیزی پیدا کنم وقتی خواب بود رفتم توی کیفشو نگاه کردم و فهمید و رابطمون بهم خورد ولی عصر همون روز بعد از ناهار برام ماشین گرفت و کرایشو داد و برگشتم خونمون همین یکی دو هفته پیش دوباره بهم زنگ زد که رابطمونو شروع کنیم ولی دیگه رابطه ای که تموم شده رو نمیشه دوباره زنده کرد از همتون عذر میخوام که خیلی طولانی شد خدانگهدارنوشته میلاد

Date: January 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *