علي و مادرم

0 views
0%

سلام به همه‌ي دوستان. مي خوام يك داستانو بنويسم كه شايد به هيچ وجه فكرش رو هم نميكردم كه به واقعيت بپيونده. همين اول كار بگم هركس فكر مي‌كنه كه دارم از خودم ميگم و اخرش مي‌خواد شروع كنه به فوحش دادن لطفا اصلا نخونه.در ضمن من اولين باره كه داستان مينويسم پس اگه بد شرح دادم ببخشيد.من يك پسر 17 ساله هستم كه حتي نمي‌تونم به دوست دخترم دست بزنم چون خيلي ميترسم و هميشه با فيلم و اينجور چيزا جلق ميزنم. هميشه تو خيالم دوست داشتم كه يك فرد كير كلفت مامانمو جلو من بكنهحتي تصورش برام خيلي جالب بود. يك روز با يكي از دوستام به اسم علي داشتيم يك فيلم سوپر ميديديم كه يهو گفتمي‌شه از اتاق بري بيرون تا من جلق بزنم؟ گفتم راحت باش جلو من بزن اونم با كمال پررويي كيرشو در اورد. يا خدا چي ميديدم عجب كيري داشت به كيرش خيره شده بودم كه يهو گفتچته؟ به خودم اومدم و گفتم عجب كيره كلفتي داري با ديدن كيره به اون كيره خودم كه داشت مي‌تركيد خوابيد. گفت حال ميكني؟ گفتم بيچاره زنت بايد يه كيره حدود 2423 سانتي رو تحمل كنه. هيچي نگفت تا بلاخره ابش اومد.اون روز گذشت و من كه هميشه دوست داشتم يه كيره كلفت مامانمو جلوم بكنه همش به فكره اين كه علي داره مامانمو ميكنهجلق ميزدم. يه روز علي بهم زنگ زد و يك ليست طولاني سفارش داد تا براش اهنگ دانلود كنم. براش دانلود و بهش زنگ زدم و گفتم دانلود كردم اما چون مي‌خوام با دوست دخترم برم بيرون فردا بيا ببر كه پيله شد كه من برا امروز مي‌خوام گفتم مگه من بزارم روdeskto تو بياي خودت بريزي رو فلشت چون من نيستم اما مادرم خونس. گفت باشه.حتي يك لحظه هم با خودم فكر نكردم اخه الاغ ادم مامانشو با يك پسر جوون تو خونه تنها ميزاره؟ اونم علي اون پر روييش؟ساعت 5 با دوست دخترم قرار داشتم به علي زنگ زدمگفت تو راهه اما ساعت430 بود ديگه داشت دير مي‌شد به مادرم گفتم و رفتم بيرون. مادرم يه خانم نسبتا مذهبي و چادريه با قد 167 يا 168 و وزن 68 يا 69و 38سالشه.زياد قيافش طوري نيست كه بگم كلي كشته ولي بازم بدك نيست فقط رون‌ها و باسنش يكم گندس و اونم چون چادر سرش مي‌كنه معلو نميشه اما وقتي دوستام ميومدن خونمون فقط يه روسري سرش ميكرد.ساعت5 در خونه انيتادوستا دوخترم بودم. زنگ زدم مامانش ايفونو برداشتمنو ميشناسهبعد از كلي بيا تو و از اين حرفا گفت انيتا با باباش رفت بيرون و نميشد بگه نميام چون چند دفعس باباش ميگه بيا بريم لباس بگيريم به يك بهونه نميره كه با تو بياد بيرون اگه اين ذفعه هم نميرفت باباش شك ميكرد.گفتم حداقل يه خبري ميداد…عذرخواهي كرد و منپا خورده بودم اساسيبا خودم گفتم خوب حالا چه كار كنم؟ كجابرم؟ ديدم اصابم خورد شده و اصاب ندارم برم الكي بگردمگفتم ميرم خونه.رسيدم در خونه به ساعت نگاه كردمديدم630 خيلي تعجب كردم اخه كفشاي علي پشت در بود.گفتم حالا شايد تازه اومده و گرنه مگه يه فلش پر كردن چقدر طول ميكشه؟ درو باز كردم و رفتم تو. دورو برو نگاه كردم ديدم مادرم نيستگفتم اين ديگه كجا رفته؟ خواستم يهو بپرم تو اتاق كه علي بترسه كه ديدم از تو اتاقم يه صدايي مياد صداي صحبت كردن بود يكم نزديكتر شدم ديدم دره اتاقم بازه اروم تو رو نگاه كردم كه داشتم شاخ در مي‌اوردم… ديدم مادرم روسري سرش نيست با خوم گفتم چرا اينجوريه؟ البته روسري رو تخت من بود مادرم به علي ميگفت تو مطمئني داري چكار ميكني؟ من مامانه دوستتم. علي هم كه روبه رو مادرم وايساده بود گفت هيچ وقت از الان مطمئن تر نبودماز طرفي علي فقط يه كيره سياه و گنده داشت حتي يكم هم قيافه نداره.مامانم گفت بزار برم الان يكي مياد ابرو ريزي ميشه.من به كسي نميگم اين اتفاقاتو.فكر كنم علي حسابي حشري شده بودچون يهو كيرشو در اورد .من اون لحظه كيرشو نميديدم اما صورت مامانمو خوب ميديدم كه يهو شكه شد گفت اين چيه؟؟؟؟؟چرا اينقدر گندس؟؟؟؟؟ مادرم كه حسابي شكه شده بود اما ديگه گوش علي به اين چيزا بدهكار نبود و پريد رو مامانم. حدود يك دقيقه مادرم سعي كرد علي رو منصرف كنه اما علي حسابي صورت و گردن مامانمو ليس زد تا مادرم حشري بشه.ديگه مادرم هيچي نمي گفت و داشت از علي لب ميگرفت. من كه حسابي هيجاني شده بودم كيرمم زده بود بالافقط داشتم نگاه ميكردم تكون نمي‌تونستم بخورم. علي كه ديگه كاملا لخت شده بود خيلي وحشيانه لباساي مامانمو در اورد كه شورت مادرم جر خورد. مادرم گفت چته اروم باش. علي كه انگار كر شده بود شروع كرد به خوردن سينه‌ها و كس مامانم. مادرم ديگه سر و صداش داشت بلند مي‌شد بعد از حدود 10 دقيقه كه علي كس مامانمو خوردپاشد وايساد ومامانم هن نشست و به مادرم گفت بخور.مامانم گفت اصلا راه ندارهمن كير شوهرمو نخوردم حالا ماله تورو بخورو…علي يهو قاطي كردو به زور كيرش كلفتشو تو كرد تو دهن مامانم.طوري كه مادرم حتي نمي‌تونست درست نفس بكشهيكي دوبار هم نزديك بود بالا بيارهيكم مادرم داشت كبود ميشد كه من حسابي ترسيدم اما خدا رو شكر علي خودش فهميد و گفت بسه مي‌خوام جرت بدم.مامانو همون جوري دراز كرد و پاهاي مامانمو گذاشت رو شونش.من درست نميديدم مي‌خواد بكنه تو كس مادرم يا تو كونشاما از اونجا كه مادرم گفت نامرد كيرت خيلي كلفته بكن تو كسم فكر كنم علي مي‌خواست كون مامانمو جر بده. به هر حال علي هرچي سعي كرد كيرش تو نرفت و هي فشار ميداد.مامانم كه دردش ميومد گفت احمق دردم مياد اروم بگير كير كلفت.با شنيدن كلمه‌ي كير كه مادرم گفت من يهو حالي به حالي شدم چه برسه به علي كه يهو با يه فشار زياد كيرشو كرد تو.مامانم يه جيغ بلند كشيد و شروع كرد به فوحش دادنعلي هم هي قربون صدقه‌ي مادرم ميرفت. ديگه بعد از چند دقيقه كه مادر اروم شده بود و داشت اه و ناله ميكرد كه معلوم بود ديگه الان داره حال ميكنه.علي هم وحشيانه داشت مامانو مي كرد.باز خدا رو شكر كه پنجره‌ها بسته بودن كه صداي مادرم بيرون نمي‌رفت.علي مثل يك پلنگ كه افتاده به جونه اهو داشت مامانمو مي‌كرد و صداي مادر هم كل خونه رو برداشته بود.منم كه داشتم جلق ميزدم ديگه نزديك بود ابم بياد كه علي يهو كيرشو در اورد و گرفت سمت صورت مادرم و همه‌ي ابشو خالي كرد رو صورت مامانم.تا وقته اب من هم اومده بود. سريع خودمو جمع و جور كردم و از خونه رفتم بيرون.يه 20 دقيقه‌اي تو خيابون كي چرخ زدم و همش تو فكر بودم. بعد زنگ زدم خونه مامانم گوشي رو برداشت گفتم علي اومد؟گفت اره بابا… گفتم تا 10 دقيقه ديگه ميام خونهچيزي نمي‌خواي بگيرم؟گفت نه.وقتي رفتم خونه ديدم مادرم يجوري راه ميره.معلوم بود علي مامانو بد كرده بود.بعد از اون روز مادرم گفت با اين مرده علي رابطتو كم كنمنم كه مي‌دونستم قضيه چيه گفتم باشه.الان يه چند ماهي از اون ماجرا ميگزره و حداقل من به ارزوم رسيدم و يه كيره كلفت مامانمو كرد. بعد از اون ماجرا هم ديگه علي كمتر مياد خونمون.پايان نوشته محمد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *