…قسمت قبلوقتی خاطرات خوب یا بد گذشته رو ورق میزنم یا هرموقع با دیدن یه صحنه یا یه چیزی یاد گذشته میوفتم از خود بی خود میشم میرم تو حال خودم بی اختیار و آروم آروم اشک از گونه هام جاری میشه.بعضی مواقع حرفهای رفیقام رو دیگه نمیشنوم میرم تو فکر حتی اونا رو نمیبینم… دیگه فقط خاطره… آخ… دلم نگیر بهونه… آره شاید این تقدیرمونه… ولی نه این حقمون نبوده…دیشب بعد از چند سال دوباره برگشته بودم به اونروزا. اون روزایی که با وجود اینکه وجودمون سرشار از غم بود ولی هرگز لبخند از لبهامون برداشته نمیشد.یادم میاد تو جمع رفیقامون هیچ کس حق نداشت اخم کنه یا ناراحت باشه چون خودش میدونست چه بلایی سرش میاد برای همین کارمون شده بود خنده خنده و خنده…حتی گاهی اوقات اینقدر بچه ها رو میخندوندم و مسخره بازی در میاوردم که چندین بار خیلی جدی دعوام میکردن یا حتی شده بود منو بزنن که بس کن دیگه بسه ولی من حالیم نبود اونقدر میخندیدمو میخندوندم که بعضی ها که طاقت نداشتن و کاری هم نمیتونستن بکنن از کنارمون میرفتن که پپیشمون نباشندیشب وقتی قسمت یک رو تموم کردم و لپ تاپم رو با ناراحتی بستم نگاه که به ساعت کردم ساعت بهم آروم گفت که ساعت 6 صبح شده. تعجبی نداشت.تقریبا دیگه شب نشینی و میهمانی گرفتن با سیگارو مشروب و خاطره ها کار هرشبم شده.ساعت630بود که خوابم برد.گوشیم داره زنگ میخورهآرش بود – میای بریم کوه صفه ؟ – نه – چرا؟ – چون حالش رو ندارم میخوام یکم کپه مرگم رو بزارم بخوابم – بازم تنهایی شب نشینی کردی؟ – به توچه من چیکارا مینکم؟مگه بابامی که سوال پیچم میکنی؟ – برادر به خدا برا خودت میگم. داری خودتو میکشی – نکته اینجاست که دقیقا میخوام به همین برسم – توروخدا این حرف و نزن برادر ما خوبیتو میخوایم. ببین… – آرش خواهشا چرت نگو. تو هم مثل بقیه رفتی تو فاز نصیحت. مردونه بس کن حال و حوصله هیچ کس و هیچ چیزی رو ندارم – اذیت نکن بیا دیگه الان میام دنبالت – آرش میدونی نمیام اصرار نکن دیگه. اهگوشی رو قطع کردم.بعد از اینکه اون اتفاق افتاد و امیرسام رفت توی کما و حافظشو از دست داد دیگه ندیدمش.به خدا تقصیر من نبود ولی چند نفر که به رفاقت ما حسودی میکردن رفتن و زیراب منو پیش امیرسام و خانوادش زدن.از اون روز به بعد دیگه ندیدمش.دیگه اون عمویی قدیم نبودم.یه جورایی دیگه اصلا خودم هم نبودم نمیتونستم باور کنم که اینقدر ساده چندتا نامرد مارو الکی از هم جدا کنن.ما تازه برا آینده ها برنامه ریزی کرده بودیم که مثل همیشه این دفه کی و چه جوری دهن کی رو سرویس کنیم که یه دفعه همه چی خراب شد.بگذریم. دیگه حال و حوصله ی هیچکس حتی خودم رو نداشتم.همه هم میخوان خودشون رو تو دلم جا کنن وبگن ماهم به فکرتیم از این کسشعرها.ولی نمیدونن بی خود نبود که به من و امیرسام میگفتن کسکش.حالم از همشون به هم میخوره. اه دوباره اعصابم رو خورد کردنساعت رو نگاه کردم. 8 بود. دیگه خواب از سرم پریده بود بلند شدم رفتم آشپزخونه یه لیوان مشروب ریختم دیدم دیگه آخراشه.اومدم تو اتاقم گوشیمو برداشتم زنگ زدم رفیقم.گفتم امید یه شیش هفتا از همون همیشگی ها برام بیار.نیم ساعت دیگه هفتا کله اسبی آورد. منو امیرسام خیلی باهاشون حال میکردیم.خیلی هم خاطره با این ویسکی های امید داشتیم.یادش بخیر اولین باری که ازشون خوردم برمیگرده به موقعی که دوماه از رفاقتمون میگذشت.اونروز مثل همیشه زیاد خورده بودم.همیشه امیرسام بعد از خوردنمون میگفت من توبه میکنم که دیگه با تو نخورم اما من گوشم ازاین حرفها پر بود و بازم میخوردم.گوشی امیرسام زنگ زد.رویا بود.نیم ساعت بعد اومد خونه شون و مثل همیشه اول از همه بعد از گفتن سلام عمویی لباسشو درآورد و رفتن توی اتاق بعد یه یه ساعت که با کرم ریزی های همیشگی من همراه بود اومدن بیرون. – خسته نباشین کارتون به سلامتی تموم شد؟ – نه مگه توی کسکش گذاشتی؟ – منکه کاری نکردم ها؟ کردم؟ رویا؟؟؟ – نه عمویی کاری نکرد فقط کم مونده بود بیای جفتمون رو بکنه – نگو من؟؟؟ شمارو؟؟؟ نه از این کارا خوشم نمیاد میدونی که؟ – البته عمویی با این کاراتون مارو بدتر گاییدین مگه گذاشتی کارمون رو بکنیم؟ – نه تورو خدا میخواین برین یه دو سه ساعت دیگه بازم سکس کنین؟ها؟خسته نمیشین هر روز هر روز فقط سکس میکنین؟اصلا وقتی برا صحبت کردن دارین؟ – صحبت میکنیم اما خیلی کوتاه. بیشتر با کلمات بازی میکنیم. البته من. چون رویا جز با اکبر(امیرسام کوچولو رو میگفت)باچیز دیگه ای بلد نیست بازی کنه – مثلا یکی از اون کلماتی که به کار میبرین رو بگو؟ – بیشتر از همه از کلمه ی آخ استفاده میکنیم که معانی مختلفی میده – استاد بیشتر میشه توضیح بدین؟(منو امیرسام همینجوری ادامه دادیم درحالی که رویا قلتان قلتان به دور خانه میچرخید) – مثلا اگر حالت سکس سگی باشد و آخ از بنده صادر شود به معنای این است که تخم های نازنین بنده بر اثر شدت تلمبه کمی به وجد آمده است اگر این کلمه در حالت فرقونی از هر دو بازیکن شنیده شود به معنای ادامه ی کار میباشد و اگر رویا آخ رو به کار ببرد به معنای خطا وبنده به گرفتن کارت زرد و دوباره جازدن اکبر مجازات میشوم اما اگر… – اجازه استاد موردی هست که در آن آخ به معنای آرامتر کردن و یا به معنای درد باشد؟ – سوال خوب و بجایی بود. باید خدمتتان عرض کنم که در هیچ یک از موارد موجود به این معنی نیست.اما در صورتی که صدای آخ گفتن از سوی مفعول یعنی کسی که در حال جر خوردن میباشد شدیدتر شود و در آخر به فرار آن شخص و گریز از میدان شود به این معناست که بنده دستشویی دارم کمی صبر کن با قوای بیشتری باز خواهم گشتهرچقدر که ما بیشتر در مورد معانی مختلف آخ بحث میکردیم شدت قلت خوردن رویا افزایش می یافت.رویا که از شدت خنده نمیتونست درست حرف بزنه در آخر و با تلاش زیاد فرمود بچه ها تورو خدا بس کنین دارم میمیرم… ماهم که چیزی حالیمون نبود همینطور ادامه میدادیم تا جایی که فهمیدم این کلمه ی اسرار آمیز معانی دیگری چون دنیا در حال نابودی است‚ پدرم یا بابات سر رسید‚ حامله شدم‚ و حتی سلام در حال حاظر قادر به پاسخ گویی نیستم لطفا بعدا تماس بگیرید هم معنی میدهخلاصه بزار اصلا بگم این رویا خانوم چی شد که با ما رابطه برقرار کرد واینکه در حال حاظر علی خان که اونروزا به علی گوجه معروف بود کجا به کون دادن مشغول است…با من باشین…عمویی
0 views
Date: November 25, 2018