سلام به دوستان گل شهوانی.قبل از تعریف خاطره سکس خودم با فائزه اول خودمو معرفی میکنم.من سینام 18 ساله و این خاطره رو عین واقعیت مینویسم.امیدوارم بعد از خوندن خاطرم نظر بدین جای فوحش و اگر نظراتتون مثبت باشه خاطره های دیگمو مینویسم ولی اگه فوحش بدین دیگه زحمتتون نمیدم.خب سرتونو درد نیارم بریم سر اصل خاطره.فائزه (مستعار) دختر عموی بابامه که خونشون چندتا خیابون بیشتر باهامون فاصله نداره.خانواده های ما معمولا رفتو آمد زیادی با هم داریم.اون 2 سال از من بزرگتره.خوش هیکله با سینه های متوسط کون باحال و سفید و کس باحال و بدون پرده که البته اینو بگم که اگه پرده نداره فقط بخاطر اینه که چند وقت شوهر کرد ولی بعد طلاق گرفت که من این خاطره رو از قبل از ازدواجش دارم.بگذریم من قدم 168 و وزنمم 71 کیلو هستش. چشمم قهوه ای سوخته و موهام مشکیه.فائزه هم 20 سالشه لاغره حدودا قدش 170 و وزنشم 65 کیلو میشه.اون دختر باحالیه و تا حالا با کسی سکس نداشته بجز شوهرش. بذارین برم تو رابطمون قبل از ازدواجش.اون خیلی خوشگل بود البته الآنم هست چشماش تنگ و آبی کم رنگه.من خیلی دوسش داشتمو دارم.ما باهم خیلی گرم بودیم.منو فائزه خیلی گرم و صمیمی بودیم و خیلیم با هم راحت بودیم چون یه چیزی بود همش رابطمونو نزدیک تر میکرد و اون اینکه یه دوس پسر داشت که بدون اینکه خانواده و یا اطرافیان بدونن واسه فائزه گوشی خریده بود و اینو فقط من میدونستم.اون علاوه بر رفیقش شمارشو به یه پسر دیگه داده بود که خیلی داغ بود و واسش پیام های سکسی میفرستاد البته فاصلشونم زیاد بود چون اون مرده مشهدی بود مخصوصا این که فائزه هم جوابشو میداد که یه روز خونمون بود واسش پیام اومدو گوشیش هم دست من بود برداشتم خوندمش خیلی جالب بود کس شر سکسی بود.با یه لحنی که مثه شوخی بود بهش گفتم این مسخره بازیا چیه؟ گفت پدر هیچی من واسه اینکه ازش شارژ بکنم بهش اس میدم. گفتم آره کاملا معلومه این فقط مونده بکنت پشت گوشیت. خندید گفت بی ادب و رفتبعد از اینکه فهمید من داغ تر از خودشم باهام راحت و صمیمی تر شد.تا رسید به جایی که مادرم خیلی بدجور مرض شد که اون و مامانش اومدن خونه ما چند روز بودن که بعضی وقتا مامانمو میبردن دکتر. چند روزی گذشتکه مادر فائزه رفت خونشون ولی فائزه برای مراقبت بیشتر از مادرم موند خونمون.این دو سه روز شیطون شده بود.بعد از یه کار که انجام داد فهمیدم که اونم بد جور هوس کرده.این که مادرم هر شب زودتر از ما میرفت میخوابین تو اتاق خودشو پدرم البته پدرم تبریز کار میکنه ماهی 1 بار میاد و خوشبختانه تازگیام نمیومد و من میتونستم راحت کارشو بسازم. منو فائزه هم تو اتاق من میخوابیدیم که وقتی فائزه اونجا بود من کمتر روی تختم میخوابیدم و تشک مینداختیم کنار هم میخوابیدیم و چون خانواده هامون بهمون اعتماد کامل داشتن مانعمون نمیشدن.اون شب مادرم حدود ساعت 7 خوابید ولی منو فائزه تا ساعت 59 بیدار بودیم.اون شب که معلوم بود فائزه بدجور شهوتی شده بود اول که داشت شعرای سکسی مینوشت و بلند بلند میخوند ولی متوجه حضور من نبود.منم که بدجور تو کفش بودم نشسته بودمو داشتم با گوشیم فیلم سکسی نگاه میکردم. اصلا حواسش به من نبود. انگار منو نمیدید. وقتی شاعریش تموم شد یهو نگاه کردو گفت چکار میکنی؟ منم که بدجور کیرم از زیر شلوار تنگم زده بود بیرون جمعش کردمو گفتم هیچی. فائزه اومد گوشیو از دستم گرفتو وایساد نگاه کردن. بعد چند دقیقه گفت تو از اینا نگاه میکنی؟ منم که هول شده بودم گفتم نه فقط بعضی وقتا که شهوتی میشیم. گفت مگه الآن شهوتی شد؟ گفتم یکم. بعد با ناز پرسید تو دوس دختر داری؟ منم داشتم ولی انکارش کردم و گفتم نه. اون که فهمیده بود دروغ گفتم گفت دروغ نگو من که میدونم داری تا حالا کردیش؟ منم که یکم خجالت کشیده بودم گفتم نه پدر منو این کارا؟ استغفرالله. اون خوابش میومد و رفت جای دوتامونو انداخت و خودش رفت دراز کشید. یه چیزی که باعث شد تعجب کنم این بود که اون شب فائزه کاملا تشکامونو چسبونده بود به هم.وقتی این صحنه رو دیدم چشام برق توپی زد که از خوشحالی بود. منم رفتم یکم به چتم سر زدم – که ببخشید یادم رفت بهتون بگم من خودم چت روم دارم – و بعد رفتم دراز کشیدم.یکم که آروم شد و سرو صداها خوابید متوجه شدم که داره با گوشی حرف میزنه.فضول شدم یکم دقیق تر گوش کردمفهمیدم داره با همون مرده سکس تلفنی میکنه.یه مقدار گوش کردم شنیدم که داره آه… آه… میکنه. منم که بدجور حال کرده بودم از صداش یهو کیرم سیخ شد.آروم پتو رو از روش کنار زدم.پشتش به من بود یه نگاه کرد دوباره برگشت و به کارش ادامه داد.من دیگه داشتم میپوکیدم سعی کردم بهش بچسبم ولی این نیم متر فاصله انگار برام شد 1 کیلومتر مگه میرسیدم بهش؟ دیگه دلمو زدم به دریا خودمو چسبیدم بهش.فهمید ولی چیزی نگفت و همونطر بی حرکت وایساد و با تلفنش میحرفید.ولی روی شلوار.آروم دستمو کشیدم رو بازوش دیدم چیزی نگفت یواش یواش روی پایان بدنش شروع کردن لمس کردن.حال کرده بود ولی همچنان چیزی نمیگفت.گوشیشو گرفتم قطع کردم گذاشتم کنار دوباره مرده زنگ زد خودش برداشت خاموشش کرد.برگشت رو به من.منم بد جور ترسیدم که ناراحت شده باشه یا بخواد به مادرم بگه بیخیال شدمو خودمو عقب کشیدم.ولی دیدم آروم دستشو گذاشت رو لبم.من دیگه داشتم دیوونه میشدم ولی چیزی نگفتمو بی حرکت وایسادم.یکم بادستش لبامو لمس کرد یهو اومد جلو لپمو بوس کرد و تنها جمله ای رو که هیچ وقت نگفته بود و من خیلی دوس داشتم ازش بشنوم رو شنیدم-گفت دوست دارم-.من دیگه از شهوت داشتم میترکیدماول از لبای خوشگلش یه بوس کردم.اونم به بوسم جواب داد و لبمو بوس کرد.من خیلی خوشم اومده ولی ولی از ترس اینکه مادرم بیدارشه و واسمون سه بشه خودمو عقب کشیدم.فائزه گفت مسخره گرفتی؟ پس چرا جازدی؟ منم با غرور گفتم نه چطور؟ گفت پس چرا ادامه ندادی؟ گفتم یعنی چی مگه ادامه داره بوس کردن؟ گفت نمیدونم بستگی به دل و جرات خودت داره. گفتم بیخیال مادرم بیدار میشه واسمون شر میشه. گفت باشه ولی بغلم کن بخوابیم. منم بدون اینکه چیزی بگم بهش چسبیدم.انگار بهش قفل شدم.اون تو بغلم جمع شد. س خیلی جالبی بود.اون تو چشمام خیره موند.منم نگاش کردم.یه معصومیتی تو چشماش میدیدم.دختر خیلی خوبی بود.آروم لباشو گذاشت رو لبام.ولی این بار دیگه شروع کرد به خوردم.لبمو میمکید.منم نامردی نکردم شروع کردم به خوردن لباش.یکم با دست بدنشو مالوندم.یکمم لب خوردیمو ازش خواستم بخوابیم.-خبر داشتیم که مادرم با مادر فائزه فردا ساعت 8 باید برن آزمایشگاه و خونمون تا ساعت 12 خالیه-بهش گفتم فردا خونه خالیه تو هم با مادر اینا نرو بمون پیشم.اونم به نشونه رضایت سرشو گذاشت رو بازوم و آروم خوابید.منم بعد از حدود 15 دقیقه خوابم برد.صبح حسابی خوابم برده بود.نزدیکای ساعت 9 بود که با نوازش دستای فائزه بیدار شدم.صدام کرد لپمو بوس کرد گفت خواب آلود پاشو من تنهام.بیدار شدم دیدم بله صبحونه درستو حسابی درس کرده و خلاصه سنگ تموم گذاشته. تا ساعت 10 صبحونه خوردیمو تموم شد.بعد از جمعو جور کردن خونه حالا دیگه این من بودم که روم باز شده بود. اون داشت جلوی آینه موهاشو درست میکرد که از پشت رفتم و روی کتفشو بوسیدم.برگشت دستشو دور گردنم قلاب کرد.آروم رفتم سمت لباش.وای چقد خوشمزه تر از دیشبه جووووونـ این لبا رو کجا پرورش دادی؟ـ خونه پدرم ولی مال توئه بخورشون.من که بدجور با این حرفاش حشری میشدم سعی میکردم بیشتر بخورمشون.ـ وای چیکار میکنی؟ کندیشون الآن باد میکنه به پدرم چی بگم؟بدون مقدمه رفتم گردنو لاله ی گوششو خوردم چون میدونستم اینطوری بیشتر حشری میشه. آروم تیشرت آستین کوتاه صورتیشو در آوردمو دیدم یه سوتین سفید پوشیده.کاری نکردم آروم رفتم پایین شلوار تنگ استریج تنگشو درآوردم.یه شرت سفید که با سوتینش ست بود دیدم.دستمو رو بدنش لمس کردم و آروم آروم اومدم بالا. رفتم سراغ لبش دوباره و آروم دستمو از پشت بردم رو قفل سوتینش و بازش کردم.همونطور میخوردم لباشو.نشستم رو کاناپه و شروع کردم به خوردن سینه هاش.سرمو میکردم بین سینه هاش و مثه دیوونه ها میخوردمشون.اونم با حرفاش منو خشری تر میکرد.ـ بخور.شیر بخور.ماله خودتو بخور. آااااااه…ـجوووون آمممممممهمونطور که میخوردم سعی میکردم که شرتشو آروم درارم بیروم و این کارم کردم. بردمش تو اتاق پدرم اینا و خوابوندمش روی تخت.خودمم ولو شدم روش و شروع کردم به خوردن لبگردن و سینه هاش. اونم از پشت دستشو گذاشته بود روی سرم و فشار میداد هر لحظه فشارو بیشتر میکرد. خواستم اول اون 1 بار ارضا شه بعد من کارمو شروع کنم.از همون بالای گردنش شروع کردم به زدن بوسه های کوچیک روی بدونش تارسیدم روی نافش. زبونمو کردم توش نافش و چرخوندم. حال کرده بود داشت نفس نفس میزد.رفتم پایین تر اطراف آلت تناسلیش که رسیرم منحرف کردم و رفتم روی روناش. بوس کردم و لیس زدم که دیگه آهو نالش در اومد.داش دیوونه میشد منم سعی میکردم اول تشنش کنم بعد برم سر اصل مطلب.دیگه آهو نالش داشت تبدیل به جیغ میشد که رفتم روی کسش.آروم یه زبون عمودی کشیدم رو کلش.کس سفید و بدون مویی داشت خیلی جالب بود.بوی کسش داشت دیوونم میکرد. زبون میزدم به چوچولش دیگه داشت داد میکرد خیلی داشت لذت میبرد. فهمیدم یواش یواش داره تند تند نفس میزنه فهمیدم داره ارضا میشه پس منم با سرعت بیشتری به کارم ادامه دادم.یکم ادامه دادم یه دفه یه جیغ بلند کشید. آره ارضا شده بود. گفت بیا بالا فقط بغلم کن بهت نیاز دارم بدو. رفتم تو بغلش محلم گرفتم.گفت فقط یه چیزی میخوام که رومو زمین ننداز. گفتم تا چی باشه. گفت منو پاره کن فقط همین جرم بده بدو. گفتم نه من از پشت میکنم دوس ندارم واسه خودم دردسر درس کنم.گفت باشه فقط بکن جرم بده. گفتم باشه.حالا من دراز کشیدم روی تخت.آروم نشست و شروع کرد به ناز کردن کیرم.یکم باهاش ور رفت.بعد یه لیس بلند از زیر کیرم تا نکوش کشید و بعد سرشو کرد تو دهنش اول یکم ور رفت با سرش بعد یهو کلشو کرد تو دهنش.داشتم از شهوت منفجر میشدم.بعد از حدود 10 دقیقه خوردن اومد بالا.آروم نشست رو کیرم خودش بالا و پایین رفت.بعد چند دقیقه خسته شد و من دست گذاشتم رو باسنش و خودم شروع کردم به تلمبه زدن.بعد حس کردم دوباره شل شد و فهمیدم دوباره ارضا شد.صدای آه… آهش کل خونه رو برداشته بود.خیلی حال میکرد.فهمیدم دارم ارضا میشم بهش گفتم پاشه.نمیخواستم به این زودیا آبم بیاد.گفتم مدل سگی بشین.چهار دستو پا روی زمین نشست.خیلی صحنه جالبی بود.رفتم نشستم پشتش آروم کیرمو گذاشتم جلوی سوراخ کونش و یواش یواش هل دادم تو سرش نرفته بود که یه جیغ بلند کشید.نگه داشتم تا جا باز کنه .بعد آروم آروم شروع کردم به تلمبه زدن.دیگه دردش کم کم داشت تبدیل میشد به لذت.شروع کرد به آه آه کردن. با این کار شهوت منم بیشتر میشد پس تلمبه زدنو سریع تر کردم.دادش رفت رو هوا. دیگه داشتم به ارگاسم میرسیدم که گفت توی کونم بریز آبتو. منم تندتر کردم.دیگه عرق داشت از سرو روم پایین میریخت.بعد از 2 دقیقه به ارگاسم رسیدم دیدم اونم دوباره ارضا شده منم آبمو ریختم توی کونش.بعد از نیم ساعت که توی بغل هم خوابیدیم نگاهم به ساعت افتاد.دیدم 511 هست بهش گفتم پاشه لباسامونو بپوشیم الآنه که سرو کلشون پیداشه پوشیدیم اونم لباس فیسشو پوشیدو رفت خونشون که ضایع نشه.بعد از این قضیه منو حدیث با هم رابطمون گرم تر شد ولی دیگه ار اون موقع من دیگه دوس نداشتم باهاش رابطه ی جنسی داشته باشم.بچه ها امیدوارم خوشتون اومده باشه البته من واقعیتو گفتم.خواهش یمیکنم فوحش ندین.نظر خوب بدین که منم خاطره های دیگمو بنویسم ازتون معذرت میخوام که وقتتونو گرفتم. بدرود.راستی اوناییم که کف دستی زدن نوش جونشون گوارای وجود. نوشته سینا
0 views
Date: November 25, 2018