فتانه خواهرزنم

0 views
0%

اسم من محمد و یه خواهرزن دارم که اسمش فتانه است و 6 سال از من بزرگتره. فتانه هیکل سکسی و گوشتی داره و خوشگله.من شمالیم و خواهرزنم هم شمالیه و تموم خونوادش شمالن، اما خواهرزنم با پسر تهرونی ازدواج کرده و رفته تهرون.فتانه هر دو سه ماه یه بار به مدت دو الی سه هفته بعضی موقع ها هم یه ماه میاد شمال و اینجا میمونه و شوهرش چون محل کارش تهرانه خیلی کم پیش میاد بیاد شمال. من خیلی دوس داشتم که اونو بکنم، هروقت میدیدمش بدجوری دلم میخواست بکنمش اما همش میترسیدم که نشه که یه وقت کاری کنم أبروم بره، به همین دلیل هیچ وقت جرات نکردم این احساسمو بهش بفهمونم.تا اینکه با سایت سایت داستان سکسی آشنا شدم و داستاناشو خوندم و هروقت که یکی از داستاناشو میخوندم بیشتر ترقیب میشدم که بکنمش. دیگه از توو کف بودن خسته شده بودم پس از داستانهایی که خوندم استفاده کردم که مخشو بزنم.هروقت میومد شمال براش اس ام اس زیاد میفرستادم و سعی میکردم زیاد باهاش شوخی کنم و هرچقد میتونستم سعی کردم خودمو بهش نزدیک کنم.همش سعی میکردم بدنم به بدنش بخوره تا براش عادی بشه ، حتی چند بار کیرم به طوری که فک کنه اتفاقی بوده به کونش مالیدم.خلاصه یه هفت هشت ماهی گذشتو به بعضی از مقصودام رسیدم، مثلا دیگه جلوی من چادر نمیگرفت و راحتتر میگشت و مواقعی که از تهران میومد شمال توو اتوبوس کلی باهام اس ام اس بازی میکرد.با این حال بازم میترسیدم کاری بکنم.تا اینکه وقتی اومده بود و از اومدنش حدودا 10 روز میگذشت چون میدونستم بعد از این مدت حتما الان کسش کیر میخواد رفتم تو کارش تا قال قضیرو بکنم.اون روز بهش اس دادمو گفتم سلام به خواهر خانوم خوشگلمفتانه؛ خوشگلم؟؟؟؟؟من؛آره، مگه خوشگل نیستی؟؟فتانه؛ چرا هستم اما تابه حال اینجوری بهم اس نداده بودی؟من؛ آره اما از این به بعد میدم خوشگل خانوم.فتانه؛ حالا چی شده یهو عوض شدی؟ اتفاقی افتاده؟؟؟من؛ نه، مگه قراره اتفاقی بیفته؟فتانه؛ اگه من میشناسمت که میگم یه ریگی به کفشته.من؛ گیر دادیا، میخوای دیگه نگم؟ باشه دیگه نمیگم.فتانه؛ نه خب بگو اشکال ندارهمن؛ باشه، راستی دلت واسه سعید(باجناقم) تنگ نشدهفتانه؛ یکمی آرهمن؛ فقط یکمی؟ من که نمیتونم نبود زهرارو(نامزدم) حتی واسه یه روز تحمل کنم، راستی این مواقعی که تو اینجایی سعید چیکار میکنه؟؟؟فتانه؛ کاراشو انجام میدهمن؛ نه، منظورم یه چیز دیگست.فتانه؛ منظورت چیه؟؟؟من؛ یعنی تو نمیدونی؟فتانه؛ نه، منظورت چیه؟من؛ هیچی بیخیالش.فتانه؛ ا، بگو دیگه، فکرمو مشغول نکن.من؛ منظورم اینکه شب تنها بخوابه.نکنه این مدت که تو نیستی یکیو ببره خونش.فتانه؛ نه بابا، اینکاره نیست.من؛از کجا میدونی؟فتانه؛ میدونم دیگه.اصلا به تو چه؟؟؟من؛ خب از کجا میدونی، بگو دیگه.فتانه؛ وقتی برمیگردم شب اول پدرمو در میاره.من؛ از بس خوشگلی.پس خودت چی؟ بهت سخت نمیگذره؟فتانه؛ پررو شدیا؟؟؟من؛ میدونی من به سعید حسودیم میشه؟فتانه؛ واسه چی؟من؛ واسه اینکه تورو دارهفتانه؛ خب تو هم زهرارو داریمن؛ اون به تو نمیرسهفتانه؛ اما اونکه خوشگلتراز منهمن؛ اما اندامش به تو نمیرسهفتانه؛ مگه اندام من چجوریه؟من؛ خب ، خجالت میکشم بگم.فتانه؛ اوهوه، خجالت، تو؟ آره معلومه. بگو، زود باش.من؛ خب اندامت سکسی تره ، من هروقت میبینمت..فتانه؛ میبینمت چی؟؟؟؟من؛ این یکیو بی خیال، اگه بگم میدونم ناراحت میشی.فتانه؛ بگو، قول میدم ناراحت نشممن؛ قول دادیا، هروقت میبینمت شهوتی میشم،این چیزم راست میشه. قول دادیافتانه؛دیگه چی؟؟؟ یهو بگو میخوای منو بکنی دیگهمن؛ دروغ چرا، آره میخوام، خیلی وقته که وقتی میبینمت محو اندامت میشم.فتانه؛یعنی اگه اجازه داشته باشی منو میکنی؟؟؟؟؟من؛ آره، خیلی دوست دارمفتانه؛ خیلی بی شعوری، آخه چرا اینو گفتی؟من؛ خب چیکار کنم دست خودم نیست، الانم دارم میام اونجا، میخوام ببینمت.فتانه؛میای اینجا؟ روت میشه اصلا؟؟؟من؛ آره خوشگلم، ده دقیقه دیگه اونجام.رفتم اونجا که خونه پرزنم باشه، نامزدم مدرسه بود، باباشم سرکار، مادرزنمو فتانه تنها بودن.وقتی رسیدم اونجا فتانه مثل همیشه نبود، مادرزنم که توو آشپزخونه بود، بهش گفتم سلام خوشگلم. بهم گفت پررو، یه اشاره به کیرم کردم گفتم الان با دیدنت دارم تحریک میشم تو با دیدن این تحریک نمیشی؟ گفت محمد منم میخوام اما کجا؟؟؟ گفتم خونه فاطمشون(اون یکی خواهرزنم). کلید خونشون دست مادرته، ازش بگیر برو اونجا منم خودم میام که کسی شک نکنه. قبول کرد که تا نیم ساعت دیگه بره اونجا، منم به یه بهونه ای زدم بیرون و بهش گفتم بهم خبر بده .رفتم یه قرص تاخیری هم خریدمو خوردم.بعد حدود نیم ساعت اس داد که خونه فاطمشونه.سه سوت خودمو رسوندم اونجا، وقتی درو باز کرد دیدم با یه شلوار لی و تاپه، درجا کیرم سیخ شد، اولین بار بود اونجوری میدیدمش. رفتیم توو و بهش گفتم دوست دارمو بغلش کردمو شروع کردیم به لب خوردن، من لباشو میخوردمو اونم لبای منو بعدش شروع کردم به خوردن گردنش و لاله ی گوشش، وقتی میخوردمشو صدای آه آهش در اومده بود. و کم کم تاپش و سوتینشو درآوردمو بعد شروع کردم به خوردنو لیسیدین سینه هاش. بعد شلوارشو در آوردم، یه شرت قرمز پاش بود، کیرم داشت میترکید، یه بوس از رو شرت کسشو کردم شرتشم در آوردم. رو زمین به پشت خوابوندمشو شروع کردم به خوردن کسش، تو این مدت هیچ حرفی نمیزدیم و فقط کارمونو میکردیم، بعد از اینکه کسشو خوردمو یه بار هم ارضا شد لباسای خودمو در آوردم دراز کشیدم تا اونم کیرمو بخوره.خیلی حال میداد وقتی کیرمو میکرد توو دهنش، تخمامو میلیسید، بعد چند دقیقه خوابوندمشو کیر 15 سانتیمو کردم تو کسش، هردومون بدجوری عرق کرده بودیمو، من همینطورک داشتم عقب جلو میکردم یه دفعه محکم منو فشار داد تو بغلش که متوجه شدم ارضا شده. خودمم بعد از حدودا دو دقیقه حس کردم آبم داره میاد که کیرمو در آوردمو رو شکمش خالی کردم، بعد اون یکم همو بوسیدیمو خودمونو ترو تمیز کردیمو از خونه زدیم بیرون، شب همون روز هم نامزدمو کردم.شرمنده اگه طولانی شد.نوشته ممد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *