فنچ حشری و رابطه ای که سالها آرزوشو داشتم

0 views
0%

من سی سالمهقیافه ی متوسط به بالا و تنها زندگی میکنمبار سوم چهارم که دارم داستان مینویسم با اینکه بعضی هاش موبه مو واقعیت داشت بعضیا فحش داده بودند با این حال تصمیم گرفتم این داستان رو هم که صد در صد واقعیه بنویسم و از صفحه کلید تبدیل ویس به متن گوگل استفاده کردم که باعث شد راحت تکمیلش کنم داستانی که می خوام تعریف کنم مربوط میشه به دختری که اسمشو میزارم سایه. سایه ( اسم مستعار) ، یه دختر 20 ساله ، سفید ،باچشم و ابروی قشنگ ، قدکوتاه ،اما زیباومینیاتوری و کون گنده که به قدش میخوردنمیتونم دقیقاً بگم چطور باشه آشنا شدم چون تو محل کارم بودولی این جوری بود که تو محل کارم اومده بود و نگاه می کرد و می خندید این بود که بهش گفتم شماره بده ،اونم رو یه پول نوشت و داد روزهای اول چیزی نگفتم و سعی کردم با توجه و محبت جذبش کنمتا ی روز بهش گفتم بیا خونه ام سر بزن پشت تلفن اونم نه گذاشت نه برداشت گفت دوست دارم بیام خیلی هم نیاز دارم شاید هم دقیقا گفت نیاز جنسی بعد گفت که پرده حلقوی دارم و راه بازه اینو که گفت انگار اب سرد بر سر ریختن رو سرم ، چون نمیدونستم چه واکنشی نشون بدم و گفتم خوب چرا نمی آیی گفت نمیتونم نپرس بعداً متوجه شدم که دوست پسر داره که خواستگارشو اما این چندان علاقه ای بهش نداره ولی چون هواشو داره و خانوادشم میدونن خواستگارشه ، باهاش مونده اینو کلی متوجه شدم بعدا فهمیدم که هفته ای یه بار خونه ی مرده خالی میشه که میره بهش میده حتی جوری شده بود که شک کردم شوهر داشته باشهمدت ها حتی بیرون نمیومد ببینمش فقط می اومد سر کارم و صحبت می‌کردیم . چند بار تو مترو دیدمش وقتی روم بهش باز شدیه بار بردمش تو آسانسور مترو و مالیدمشحواسم نبود اونجا دوربین (آیفون تصویری) داره .گذشت تا آخر یه روز گفت فلان روز میتونم دو ساعت بیام خونتو اومدبا آرایش قشنگ من حشری وتشنهاونم داف زیبا و ترگل ورگلوچون قبلشم نگفته بودم برا نشون دادن کفتر و مارمولک سخنگو و کوفت و زهر مار بیا و دوتامیدونستیماومده بود کص بدهتا اومد تو بهش پریدمو شرو کردم لب بازیاونم بی مقدمه تحریک شده بودو حشری بودهمزمان سعی می کردیم لباس همو در آریممن مانتوشوکندم و رو مبل انداختمشاز شدت هول نمیدونستم کجاشو بگیرمپاشدم زیرپوش و شلوار و شورتو درآوردمو باکیر برافراشته افتادم روشو شروع کردم لباسشو در آوردنبا ضرب بلوز و شلوار و شورتشو در آوردمبدن مرمریش زد بیرون ، گفتم یا خدا ،جونازطرفی حشری بودم ، ازطرفی نمیخواستم زرت توش کنمشرو کردم سینشو مالیدن و خوردنبلندش کردم دستشو گرفتم بردمش اطاق خواباون موقع تخت نداشتم ، رو لحافی ک همیشه پهن بود خوابوندمش شرو کردم از لبش شروع خوردن و لیسیدن تا ممه هاش و رسیدم به کصش ، کصش سفیدو تمیز بوداون موقع هنوز کص نمیخوردماز طرفی حشری بودمکاندومو گذاشتم کیرمو گرفتم تو دست و جلو کصش گرفتمقبل سایه ، فقط یه دوست دختر داشتم که میشدبهش گفت دوست دختر ،چهرش متوسط بود . سکسش بد نبود ، اما هم سنش چندسال از من بالاتر بود ، هم زنانگی نداشت ،ازطرفی لاپایی باید می کردمچندبارم جنده لاشی کرده بودم که کم سن بودن و وتمیز ، بدنبودن ، اما بهرحال با کصی که الآن گیرم اومده بود فرق داشت این اولین باری بود که کسی رو که واقعاً دوستش دارم داشتم میکردم از این جهت خیلی بودم خلاصه کیرمو گذاشتم جلوی کصش یه کم سرشو مالیدم به لبای کصش و آروم فرو کردم استرس داشتم و نگاه می کردم که خون میاد یانه که نکنه پرده داشته باشه و بیوفته گردنم اما دیدم خبری نشد از خدا خواسته قسمت آخر کیرو که داشت میرفت تو دقت نکردم و بی خیال و بدون استرس کردم توش ، وقتی توش کردم آهم در اومد انگار دنیا رو بهم دادند چون واقعا خوشگل بود و تنگآروم آروم شروع کردم تلمبه زدن اون هم حشری بود لبامو گذاشتم رو لبش و همینجوری که داشتم تلمبه میزدم لباشو میخوردم خیلی حشری وتو حس بودم مدام عقب جلو کردم تا تو حس کردم داره آبم میاد اومدم کنارش خوابیدم دستامو گذاشتم رو کصش و شروع کردم به مالیدن میخواستم اونم بعد به ارضا شدن نزدیک بشه لباشو داشتم میخوردم بعداً گفت که دوست دارم بیشتر توش باشه یعنی خیلی خوشش نیومده بود جدا شدم منم خیلی وقت بود سکس نداشتم برای همین زود ارضا میشدم بهش فهموندم که نزدیکه ارضا شدنت بهم بفهمون و بعد چند دقیقه گفت توش کن منم خوابیدم روش و شروع کردم تلمبه زدن و بعد از چند تاتلنبه هر دومون ارضا شدیم من و توش محکم تلمبه میزدم دستم از زیر بقلش کتفشو گرفته بود ، اهش ک خوابید بلند شدم رفتم چای سازو روشن کردمو اومدم پیشش خوابیدم شروع کردم مالیدنش نمیتونم ازش دل بکنم پاشدم چای تو قوری بریزم اومد رو مبل نشست خوشحال بود و میخندید چون خیلی دوست داشت من بکنمش ، ظاهر من خوبه ولی به هر دلیلی که چیزهایی داشتم ک اون دوست داشت مثلا همیشه مرتب بودم خوب باهاش رفتار کرده بودم از اینکه به وصال من رسید خوشحال بود منم خوشحال بودم وقتی پیشش نشستم به بدنش که نگاه کردم دوباره زد بالا نمی دونم شما چه جوری هستینما آدم‌های زیادی دیدم که میتونن روزی دو سه بار سکس کنند مخصوصا اگر خیلی وقت باشه سکس نکرده باشن و چیزی تمیز و خوبی مثل اون پیشش باشه که دوباره بازی کردم و شروع به مالیدن سینه هاش ، سریع حشری می‌شد و عجیب بود یه دختر ۲۰ ساله انقدر حشری سینه هاشو خوردم و دوباره رفتم پایین این بار زبونم به کسش مالیدم اما دوست داشتم از کون بکنمش و میدونستم که به خاطر علاقه اجازه بهم میده بعداً فهمیدم که به اون طرف هم ، از کون میده کونش سفید و گنده عالی بود یک لیس به روناش دوباره بردمش تو اتاق پاشو دادم بالا سر کیرمو جلو سوراخ کونش گرفتم و آروم کردم تو ، یه خورده ادا در آورد که درد داره اما رفت توش ، کیرم تو کون دختر خوشگل بود واقعاً لذت می‌بردم شروع کردم تلمبه زدن هم لباشو میخوردم بازی های تپلشو میمالیدم از بلند شدم و گفتم داگ استایل شو خواستم تو کصش کنم بهش گفتم میخواما دوباره بکنم تو کصت .. گفت نمیزارم اونو الان بکنی توش ، منظورش این بود که کردی تو کون تمیز نیست برای همین کاندومو عوض کردم اومدم تو حالت داگی آروم کردم تو کصش .، خیلی حال میداد بهش گفتم زانوتو باز کن ، بخواب، این حالت دخول خوابیده ازپشت رو خیلی دوست دارم دستم از زیر بغلش بردم کتفشو گرفتم صورتمو بردم جلو و گونه هاشو میخوردم و تلمبه میزدم چند دقیقه تلمبه زدن دوباره هوس کردم از کون بکنمش کیرمو درآوردم کردم کردم تو کونش چند دقیقه تلمبه زدم حس کردم دارم دارم ارضا میشم گفتم شاید دردش بگیره ولی ادامه دادم و آبمو تو کونش خالی کردماین اولین باری بود که کردمبعد اون هفته ای یه بار ، 2 ساعت میومد و کردمش ، غذامیداشت و میرفت بعد شرایط فراهم شد و ۴-۵ ماه تقریباً همه هفته پیشم بود به بهانه‌ای شیفت شب گرفتنتقریباً هرشب می‌کردمش و بعد چهار ماه چگونه جداشدیم شاید بعدا تعریف کنم.نوشته سجاد

Date: October 6, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *