فهیمه عروس خاله ام

0 views
0%

من میلاد 20 سالمه این داستان هم که میگم براتون عین واقعیته ومن اصلا با کسی سکس داشتم جز فهیمه (عروس عمم)من دوست داشتم همیشه با عروس خالم که اسمش فهیمه اس حال کنم همیشه تو کفش هستم وبوده ام بهش خیلی زیاد نگاه میکنم قبلا هم که کوچیک بودم دوست داشتم باهاش رابطه داشته باشم. فهیمه جونم 35-36 سالشه قدش 179 و وزنشم 65 کیلوه هیکل روفرمی داره خیلی هم خوشگله. فهیمه چادری هست و من این قد وهیکل رو وقتی تو چادر میبینم بیشتر دلم میخواد بهش بچسبم اما وقتی میاد خونه ما چادرو از سرش بر میداره ومنو از خود بی خود میکنه. ما خیلی با هم صمیمی هستیم. من هر شب قبل خواب به فکرشم وفکر میکنم دارم باهاش لب میگیرم و با یاد فهیمه میخوابم. این قضیه بر میگرده به 2 سال پیش یه روز که خونشون بودم به بهانه درس خوندن رفتم تو اتاق خوابش و پایان کشو هارو دنبال شورتاش گشتم تا بلاخره پیداشون کردم داشتم برشون میداشتم که دیدم صدای پا میاد حول کرده بودم نمیدونستم باید چیکار کنم تند شورتارو قایم کردم و شروع به درس خوندن کردم. اینا بگم که واقعا شورت های قشنگی داشت و بوی خیلی خوبی میداد. وقتی رفت دوباره رفتم سراغ شورتا داشتم برشون میداشتم که دوباره فهیمه اومد قلبم داشت عین ساعت میزد مونده بودم چی بگم و چیکار کنم فهیمه هیچی نگفت ورفت من هم تا موقع خداحافظی تو حیاط تو فکر فهیمه بودم که به مادرم و خواهرم میگه یا نه. تا چند وقت تو چشماش نمینونستم نگاه کنم. تاچند هفته ای هر وقت میرفتیم خونشون یا اونا میمدند خونمون یا این که فهیمه را میدیدم حول میکردم و قرمز میشدم تا اینکه یه بار اومد بهم گفت من اون قضیه (شورتا) رو فراموش کردم . به هیچ کس نگفتم و بین خودمون میمونه من خیلی خوشحال شده بودم. قبل از اون اتفاق من برای کار با شوهرش یعنی پسر خالم که شغلش نقاشی ساختمون بود میرفتم و برای نهار میرتم خونشون تا اونو دید بزنم بعد از اون اتفاق دیگه نمیتونستم برم خونشون. تا اینکه دوباره با هم خوب شدیم. بعد از اون اتفاق پسر خاله ام و فهیمه رفتند مسافرت وکلید خونشونو برای اینکه خونشون تنهاست به من دادند تا شبا اونجا بخوابم. فهیمه قبل از رفتن یه نگاهی به من کرد و هیچی نگفت منظورش درباره اون شورتا بود. من حال کرده بودم وقتی اونا رفتند رفتم تو خونه یه راست رفتم سراغ لباسها و شورتاش وقتی دنبال لباساش بودم دیدم چند تا لباس خواب هم اونجاس یه فکری با خودم کردم که فهیمه اونارو عمدا اونجا گذاشته یا نه وقتی شب شد با شورتا ولباس خوابها بازی کردم وچند تا فیلم سوپر دیدم وبا همون لباس خوابها خوابیدم نمیدونید چه حس خوبی بهم دست داد تا صبح نشده بود چند بار از خواب پریدم یه دفه رفتم سراغ لب تابش روشنش کردم دیدم رمز نداره آخه میدونستم عکس که میندازند تو لب تاب ذخیره میکنن وقتی روشن شد دنبال عکسا میگشتم که چشم افتاد به یه عکس لخت بازش کردم دیدم فهیمه بود با لباس خواب چند تا از این عکسا دیگه هم پیدا کردم که فقط فهیمه توش بود و از پسر خالم خبری نبود شکم به یقین تبدیل شد که فهیمه اونا رو عمدا اونجا گذاشته و برای لب تابش هم رمز نگذاشته چون قبلا که برای نصب ویندوزش میرفتم قفل داشت پایان عکس هارو تو فلشم ریختم و به یاد انها کف دستی میزدم شب آخر بود میخواستم یه دونه از شورتاشو بردارم اما گفتم نه ضایع میشم وقتی اومدند فهیمه بهم گفت این چند روز تو خونه ما بهت خوش گذشت؟ منا که میگی مونده بودم که چی بگم چند بار میخواستم برم باهاش حرف بزنم اما یه نیرویی جلوم را میگرفت ونمیتونستم برم باهاش حرف بزنم. پارسال با هم رفتیم شمال تو آب که میرفت ولباساش به بدنش می چسبید تموم هیکلش میافتاد بیرون دوست داشتم بغلش کنم و بوسش کنم. شب که میشد و همه میخوابیدند من به بهانه دستشویی میرفتم بیرون سراغ شورتش که روی بند آویزون بود و باهاش حال میکردم تا یه هفته ای که تو ویلا بودیم این کار هر شبم بود. شب آخر یدونه از شورتاش که آبی بود و بوی خوبی هم میداد رو برداشتم و قایمش کردم فردا صبح فهیمه داشت دنبال شورتش میگشت من حال کرده بودم که دنبال شورتش میگشت و زیر چشمی نگاش میکردم و میخندیدم یه دفه اومد طرفم و نگام کرد من گفتم دنبال چیزی میگردی فهیمه گفت نه هیچی و رفت تازه یادم افتاد که فهمیده من برشون داشتن واون قضیه 2 سال پیش رو یادش نرفته من خودمو به بیخیالی زدم و شورتشو تو ماشین قایمش کردم تا وقتی رفتیم تهران خونمون. یه روز پسر خالم بهم زنگ زد وگفت برای نقاشی ساختمان میره بیرون شهر وشبم اونجا میخوابه به من هم گفت تو هم باید بیای من اولش قبول کردم اما به فکر فهیمه افتادم بعد گفتم نه نمیتونم بیام اونو پیچوندم ساعت 6-7 عصر بود دلمو زدم به دریا و رفتم خونه فهیمه قبلش اون شورتی که از تو شمال کش رفته بودم رو پوشیدم و رفتم خونشون زنگ زدم و فهیمه درو باز کرد و من رفتم تو خونه دیدم کسی نیست فهیمه رو صدا زدم دیدم از تو اتاق خواب صداش میاد و میگه الان میام وقتی اومد بیرون دیدم با همون لباسهایی که عکس گرفته بود اومد جلوم من چشام شیشتا شده بود تند رفتم تو بغلش و اون آرزوهای غیره واقعی الان واقعیت پیدا کرده بود شروع کردم به لب گرفتن گردنشو خوردم لاله های گوششو خوردم انگار هیچ کس این کارارو براش نکرده از بس داشت حال میکرد داشت داد میزد وگوشم داشت کر میشد شروع کردم به خوردن سینه هاش دیدم نقطه حالش سینه هاشه همون جوری که داشتم سینه هاشو میخوردم دیدم تو بدنش یه لرزشی افتاد و فهیمه ارضا شد منم رفتم سراغ کسش و تموم آباشو خوردم انقدر کسشو خوردم که داشت از حال میرفت واقعا چه بوی خوبی میداد اون روز تا صبح فقط برای فهیمه تموم بدنشو لیس میزدم و اصلا به فکر خودم نبودم ساعت 5-6 صبح بود انگار خواب به چشم هر دوی ما حرام بود با هم رفتیم حموم دوباره تموم بدنشو خوردم فکر کنم تا صبح 7 بار ارضا شده بود و من تموم آبهاشو خوردم بعد از حموم با هم رفتیم خوابیدیم یه دفه از خواب پریدم دیدم ساعت 12 است زود بلند شدم وبا یه لب اساسی رفتم خونه دیگه با فهیمه تلفنی با هم حرف میزدیم تا یکی دوماهی با هم نتونستیم باشیم از اون موقع به خواسته من و فهیمه بیشتر خونه همدیگه میرفتیم هر موقع که ما میرفتیم خونشون یا اونا میومدند خونمون با دست ازخجالتش در میومدم یه روز دیدم فهیمه تلفن زد و گفت مجتبی (پسر عمم) برای فوت یکی از دوستاش رفته شمال منم دنبال یه فرصتی بودم رفتم خونشون دیدم فهیمه که نبود سلطان بود یه لحطه نشناختش از بس آرایش کرده بود با یه لب رفتم سراغ کسش دیدم چه ناز بود آخه اون شب زیاد نگاش نکرده بودم عین کس یه دختر بود که تا حالا سکس نداشته تا کیرمو در آوردم بدونه اینکه بگم برام ساک بزن گذاشتم دم کسش وقتی میخواستم فرو کنم تو کس نازش اصلا فرو نمیرفت انگار مجتبی تا حالا باهاش سکس نداشته یه کم فشار دادم چه داغ بود اون کس نازش تا صبح اون کس نازشو کردم انقدر داد میزد که منم شهوتی شدم و تند تند میکردمش اون شب ازم تشکر کرد بعد از اون روز هر موقعی که پیش میومد با فهیمه جونم سکس میکردیم و من هنوز شورت فهیمه رو دارم و هر وقت دسترسی بهش ندارم به یاد اون باهاش حال میکنمامید وارم از داستان واقعی من که همیشه دوست داشتم بنویسمش لذت برده باشید در ضمن این اولین سکس من بود و تا الان هم با هیچ کس دیگه ای سکس نداشتمنوشته میلاد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *