اسم من کیارش هستش 21 ساله از شمال کشوراول میخوام بگم این داستان واقعیه فقط من یه کم پیاز داغش رو زیاد میکنممن یه دختر دایی دارم به اسم پریسا که خیلی هم بهش علاقه مندم، ولی اون مارو محل سگ هم نمیکنهیه دختر خاله دارم که اسمش دنیاست فکر کنم 17 سالش باشه، پریسا هم 20 سالش بود، (یادم رفت بگم خب) کلاً تو خونواده ی مادری تعداد دختر ها از پسرها بیشتره بر عکس خونواده ی پدریمن خیلی سعی کردم که به پریسا بگم که بهش علاقه مند هستم ولی هر کاری کردم، نشد، نه شماره ای ازش داشتم نه تو فیس بوک بود نه یاهو، هیچی حالا بگذزیم از این مسائل من از اون خوشم میومد ولی اون مارو محل………….دختر خالم یعنی دنیا به من علاقه داشت من اینو حس میکردم که نسبت به من یه احساسی داره، من ازش اصلاً خوشم نمیومد،ولی هیکلش از پریسا خیلی خیلی میزان تر بود با این که سنش کم بود ولی به اندازه ی یه دختر 25 ساله رشد کرده بود، به باباش رفته بود آخه دنیا اینو میدونست که من به پریسا خیلی علاقه دارم به خاطر همین سعی میکرد همون رابطه ی نصفه و نیمه ای که من با پریسا داشتم رو از بین ببره رابطه در حد سلام علیک هم نبودبه خاطر همیم من از دنیا خیلی کینه به دل داشتم، و همین هم باعث شد که من به فکر این باشم که یه بلایی سرش بیارمگه گداری به فکرم میرسید برم بکشمش، (چیه خب فکره دیگه هزار جا میره)گه گداری هم به فکرم میرسید برم بکنمشخلاصه خیلی ازش کینه داشتم اون خیلی سعی داشت خودشو به من نزدیک کنه ولی من بهش توجهی نمیکردم نزدیک عید که میشد پایان خانواده مادری دور هم جمع میشدن توی خونه ی مادربزرگه هزارتا قصه داره………….. خونه ی مادر بزرگه…….. ببخشید یهو جو منو گرفت( ولم کن جو کثافت)داشتم میگفتم یه سه چهار روزی اونجا میموندیم بعد همه پخش میشدن میرفتن خونه ی بقیه ی اقواموقتی توی پذیرایی جمع میشدیم این دنیا همش به من نگاه میکرد منم حواسم بهش بود یه طوری وانمود میکردم که من مثلاً حواسم بهش نیست پریسا هم اون گوشه کنارا واسه خودش نشسته بود با گوشیش ور میرفتالبته اینو بگم مادرم میدونست که من به ازیتا علاقه داشتم دو سه بار هم بهش گفته بودم، ولی مادرم ازش خوشش نمی یومدپارسال وقتی عید شد و ما رفتیم خونه ی یه مادر بزرگه هزار تا (ولم کن کثافت)ببخشید داشتم میگفتم، گوشیه دنیا گم شد و ما نوه ها از طرف پدر مادر ها مامور پیدا کردن گوشی دنیا شدیم نمیدنم بگه خوشبختانه یا بدبختانه گوشی رو من پیدا کردم اما یه لحظه به فکرم رسید که گوشیشو بهش ندم یه جورایی بر میگرده به اون کینه ای که داشتم گفتم این بهترین موقعیته که تلافی کاراشو سرش در بیارم توی اون شلوغی من یه جوری گوشیو یه جا قایم کردم که بهش ندم ، گذشت فردا صبح وقتی رفتم سر وقت گوشی رفتم یه گوشه که کسی نبینه، یه ده دقیقه ای باهاش ور رفتم که یهو برق از سرم پرید انواع فیلم، عکس های سکسی توی گوشیش داشت، یه عالمه اس ام اس های سکسی که دوستاش براش فرستاده بودن من خیلی تعجب کرده بودم باور نمیکردم اون همچین چیزایی داشته باشه من یه چند تایی از شماره های دوستاشو برداشتم و داشتم میگشتم که یهو به یه اسم جالب بر خوردم اسمی که بهش بر خوردم کسی نبود جز پریسا انگار توی کونم 7 شب و 7 روز عروسی گرفته بودن خیلی خوشحال بودم، شمارشو برداشتم و توی گوشیم به یه اسم دیگه ای ذخیره کردمو به فکر من رسید که شماره ی خودش هم داشته باشم واسه روز مبادا گذشت، حدودیکی دو هفته بعد عید تموم شد و همه رفتن سر خونه زندگیشون.ما هم اومدیم خونه و من فردای همون روز به فکرم رسید که به پریسا یه اس بدم اما هر کاری میکردم نمیتونستم خودم رو راضی کنم بعد گفتم پس به دنیا یه اس بدم جرات این کار رو داشتم خب به خودم گفتم شاید شماره ی منو داشته باشهپس با خط اون یکی خطم بهش اس دادم اخه نمیخواستم منو بشناسهیه اس سکسی بهش دادمگفت گو اینطوری بودمناس سکسیدنیا شما؟من ببخشید اشتباه اس دادم شرمندهدنیا یعنی چی آقا این چه اسی بود که دادیمن گفتم که ببخشید حالا شما از کجا فهمیدید من اقا هستمدنیا خب خانوم ها که هیچ وقت همچین اسایی نمیدنتو دلم گفتم ای بیشرف تو که راس میگی اون همه اس سکسی داشتیمن مگه شما خانوم هستیددنیا به شما ربطی ندارهمن به هر حال من عذر میخوام ببخشیددنیا خواهشم میکنم دیگه تکرار نشهاین گفت کو تا همینجا بیشتر ادامه نداشتتا شب که خودش به من یه اسی داد و گفتدنیا اره من دختر هستممنشمادنیا همونی که امروز یه اس اشتباه بهش فرستاده بودیمن اهان خب حالا شما اس اشتباه فرستادیدنیا نه من اشتباه نفرستادمیه خورده با هم کلنجار رفتیم و من بهش پیشنهاد دوستی دادماولش قبول نکرد مثلاً میخواس بگه که من اهلش نیستمولی بعدش قبول کردخلاصه مشخصات رد و بدل شد اسمت چیه، چند سالته، اهل کجایی، از این سوالااون خودشو مریم معرفی کرد 18 سالهمنم خودم رو علی معرفی کردم 20 سالهیه خورده با هم کلنجار رفتیمکه خودش به من پیشنهاد سکس داد من شاخ در آورده بودم فکر میکردم پیشنهاد سکس بده ولی نه به این زودی بهش اس دادممن چه قدر زود صمیمی شدی؟دنیا اخه من عاشق سکس هستممن نه من خوشم نمیاددنیا چرا عزیزم؟منخوشم نمیاد دیگه اصرار نکندنیا پس چرا میخوای با من دوست باشیمن مگه ادم فقط واسه سکس کردن دوست پیدا میکنهدنیا اره دیکه پس واسه چیخلاصه خیلی در این باره با هم اس بازی کردیم که اخر من قبول کردم باهم یه سکس داشته باشیم قرار رو گذاشتیم اخر هفته روز پنج شنبه که من کلاس زبان داشتم و به جاش برم دبدنشمن توی این مدت همش به فکر اندام دنیا بودم دختری که من ازش متنفر بودم حالا باید باهاش سکس کنمولی هر چه قدر به یاد اندامش از روی لباس می افتادم حشری تر میشدممن به یکی از رفیقام که اسمش سعید هست زنگ زدم که ازش خونه خالی بخواممن سلام جنازه کجاییسعید سلام زهر مار تو اخر فهم یاد نگرفتیمن وقتی رفیقی مثل تو داشته باشم فهم نمیتونم یاد بگیرم کهسعید خا حالا کس نگو واس چی زنگ زدیمن سعید جونم کلید خونه خالیتو به من میدیسعید کوه بخور کسکش خونه خالی میخای جیکارمن می خوام بکنم تو کونم واسه چی باید بخوام میخوام برم هوا خوریسعید برو جای دیگه هوا بخور چیزی که زیاده هوامن اخه هوای خونه ی تو بهتره دیگهسعید من چی کاسبم این وسطمن تو، کیر بابامسعید کیر بابات تو کونتمن خا حالا کس نگو میدی یا نهسعید منم باید بیام هوا بخورممن گوه نیس بخوری، مگه تو اوندفه گذاشتی من بیام هواخوریدوباره من سگ خورد یه پرس چلو کباب بهت میدمسعید همش؟من یه شارژ 1000 تومنی هم بهت میدمسعید 5000 تومنیمن اره اره 12 شب به اونور بیا بهت میدم یه شارژ 2000 تومنی بیشتر نمیدمسعید باشه تو که بیشتر از این خیر نداریخلاصه قرار گذاشتیم، من رفتم کلید رو ازش گرفتمو روز بعد که روز موعود بودما باهم توی یه پارکی قرار گذاشته بودیمخب دیگه حالا نظر بدین بقیه شو بعداً مینوسیمنوشته کیارش
0 views
Date: November 25, 2018