سلام به همه دوستان گل من فربدم 19 سالمه از تهران این ماجرا برای من هفته ی پیش اتفاق افتاد من یه کافی نت دارم تو مرکز شهر که تو کار چاپ عکس و بنر و کارتهای تبلیغاتی و ….. هستیم ولی خودم بچه پایین شهرم.داستان از این جایی شروع شد که یه دختر معمولی نمیگم داف اومد مغازه که عکسهای چاپ شدشو تحویل بگیره ولی یادش رفته بود فیشه عکسشو بیاره که اتفاقا حاضر نشده بود منم گفتم ساعت چهار حاضره بیا ببر اونم گفت با فیش گفتم نمیدونم با کت با داگ با الفنت با هر چی میای بیا فقط ساعت چهار بیا ببر اونم داشت میترکید بنده خدا از خنده مغازه شلوغ بود خلاصه منم گفتم راستی معلوم نیست حاضر بشه یا نه شما شمارتو بده حاضر شد زنگ میزنم بیا ببر اونم از خدا خواسته داد و رفت منم 1 ساعت بعد اس دادم که عکست ساعت چهار حاضر میشه بیا با یه چی ببر هنوز 5 دقیقه نشده بود که اس داد با چیز کلفت پدرم میام منم که دیدم یه کیر کلفت خوردم هیچی نگفتم تا ساعت چهار بود که دیدم یکی اومد تو داره بلند میخنده منم که جذبه لاتی گرفته بودم گفتم خانوم عکست حاضره عکسو بهش دادم هنوز میخندید منم گفتم خانوم به سماور خوش اومدی که گفت چرا شاکی میشی گفتم برو بیرون خانوم برو چیز کلفتت الان سرد میشه برو، که گفت شوخی بود و از این جور کس شعرا منم حسابی به کیرم گرفتمش تا شاخ نشه برام، اونم دید این طوری شده پیچید رفت تا شبش ساعت 11 دیدم یه اس اومد نوشته بود نیلوفرم هنوز از دستم ناراحتی منم کیر گوزی کردم نوشتم به جا نمیارم اونم گفت همون امروز فیش میخواستم بیارم منم نوشتم آهان نه خانوم یه ذره امروز شلوغ بود حال نداشتم همین ، این شروع دوستی منو نیلوفر بود.روز بعد من رفتم مغازه هنوز نرسیده بودم که دیدم یه دختره تکیه داده به در منم ریموت دره و زدم در باز شد بدبخت تخماش چسبید بیخ گلوش اومدم جلوتر دیدم نیلوفر خانومه منم بردمش تو، گفت رد میشدم گفتم سلامی عرض کنیم من گفتم خب عرض کن گفت خیلی بدی با من بد رفتاری نکن گفتم بکنم باباتو میاری؟ گفت نه تو یه چیزیت میشه منم گفتم باید از تو دلم در بیاری اونم گفت برو دستشویی یه ربع بشین از دلت در بیاد بیرون خلاصه من میریدم رو اون اوم میرید رو من تا اون گفت بس کن دیگه فربد الان مغازه شلوغ میشه گفتم مگه قرار چیکار کنیم؟ گفت هیچی بشین یه ذره از خودت بگو ببینم چیکارا میکنی ؟ گفتم هر کی بیاد جلو میکنمش گفت خیلی بی ادبی بهش گفتم نیلوفر واقعا این موضوع دیروز باعث شده مخم بگوزه اون چه حرفی بود تو که به قیافت نمیخوره بده باشی چه حرفی بود اون گفت به خدا نمیدونم چرا این طوری جواب دادم شرمنده اومد یه بوس کوچولو از لبم گرفت و رفت اون روز گذشته و تا دیروز ما تو طول هفته هم دیگه رو زیاد دیدیم یه سری مسائلی پیش اومد چون نمیخوام نظر بچه ها کس کش جاکش باشه میگذریم ازش دیروز نه پریروز زنگ زد ناهار بیا پیشم فربد گفتم اگه سرم خلوت شد میام گفت گه میخوری نیای خودم با اون چیز کلفته میام سراغت گفتم باشه و ساعت حدودا 2 بود که رفتم خونشون یه خونه آپارتمانی معمولی دو خوابه یکی واسه خودش یکی واسه ننه باباش خلاصه ناهار و اورد تابلو بود از بیرون گرفته خوردمو گفتم منو ببر تو اتاقت ببینم در و دیوارو گفت باشه بریم اینم بگم یه تاپ سبز پوشیده بود و یه شلوار لی رفتیم تو اتاقش خیل باحال بود کل اتاقشو کاه گل مالیده بود خیلی خنک بود گفتم بیا رو تخت پیشم بخواب گفت نفر سوم شیطونه ها گفتم چرت نگو نمیای برم جنده لاشی های دیگه منتظرن گفت خفه شو جنده لاشی شوهر عمته دستامو باز کردم اومد تو بغلم منم خیلی داغم و حشری کم کم شروع کردم به خوردن گوشا و لپش خیلی گیر میداد نکن دیونه فربد تو رو خدا بس کن من جنبه ندارم کار دستت میدم تا آخر عمر باید تحملم کنیا گفتم نیلوفر باشه نده بهم گفت به خدا تا الان زیر کسی نخوابیدم فربد حرفشو نزن منم گفتم باشه پس برو با همون چیز کلفتت بازی کن گفت به خدا دوست دارم نخواه ازم بهت بدم فربد من تا الان باز نشدم بذار همینطوری بمونم گفتم باشه پس تا یه حدی باید بهم حال بدی گفت باشه منم دیدم موقیعت خیلی خوبه گردنشو خوردمو تاپشو دادم بالا دیدم دو تا سینه معمولی داشت خیلی باحال بود حسابی خوردم قرمز قرمز شده بود گفت بسه دیگه فربد حسابی حال دادم گفتم نیلوفر حالمو نگیر خلاصه به هر زحمتی بود شلوارشو در اوردم که زد زیر گریه زاری که میترسم من یه بار به یکی دادم پردمو زد رفت خارج تو رو خدا نکن توهم اگه بذاری تو هم مثل اون میری منم دیدم کار تراژدی شده شروع کردم به یاسین خوندن تو گوش خر خلاصه به هر زحمتی بود راضیش کردم به منم بده شلوارشو در اوردم دوباره دیدم یه کس کوچولو با یه چوچول آویزون منم سریع لخت شدم و کیرو دادم دستش تا بساکه که با انگشت وسطه خانوم مواجه شدم با خودم گفتم همین کس غنیمته نه پول دادیم نه یارو جندس تازه از همه مهم تر آب کش نیست.کسه لعنتیش خیلی تنگ بود به هر زحمتی شده سرشو کردم تو کسش که دیدم خیلی بی تابه منم کرم کونم گل کرد و گفتم نیلو خیلی تنگه بذار باهاش کار کنم اونم گفت تو رو خدا تمومش کن منم گفتم چسب و رفتم پایین شروع کردم کس نیلوفر خوردن و لیسیدن هر چی بیشتر میخوردمش بیشتر از خود بی خود میشد کم کم صداش در اومده بود دیدم دستاش داره میلرزه گفتم خبری شده که دیدم آبش با فشار اومد بیرون دوباره اومدم بالا تا با سینه هاو لباش ور برم (خوایمالی کنم بذاره بکنمش) یه چند دقیقه گذشت دیدم میگه فربد برو پایین تموم کن دیگه، منم کیرمو گذاشتم تو دهنه ی کسش و با یه فشار کردم توش یه چند دقیقه کردمش دیدم داره آبم میاد منم نامردی نکردم همشو ریختم رو کمرش تا مجبور بشیم بریم حموم و اونجا هم یه حالی بهش بدم خلاصه بلند شدو با دستمال خودش پاک کرد گفتم نیلوفر بو میده کمرت تابلو شیطونی کردی بلند شو بریم حموم گفت تو کجا گفتم من ناظر کیفیم که با پشت دست زد تو شکمم گفتم بیام دیگه گفت بیا ولی شیطونی نکن گفتم چشم رفتیم حمومو وان نداشت ولی بزرگ بود حمومشون خلاصه یه ذره شستم نیلوفرو ،کون خوبی داشت منم چشمم گرفته بود کونشو،گفتم نیلوفر دمر بخواب ماساژت بدم گفت شیطونی نداریم گفتم شیطونی کجا بود گفت فربد منو گاییدی بهت چیزی نگفتم ولی مرد باش اینجا انگول نکن گفتم نیلوفرکی دوباره میشه منو تو باز یه چنین موقیعتی گیرمون بیاد که گفت تو از این در بری بیرون دنبال بهونه ی که تموم کنی منم از در رفتم بیرون ولی میگم شرش دامنمونو میگره باهاش تموم کنم بهترهنوکر همتوم فربدنوشته فربد جیم
0 views
Date: November 25, 2018