دانلود

فیلم سوپر پسر با زن همسایه رو ی مبل میکونه

0 views
0%

فیلم سوپر پسر با زن همسایه رو ی مبل میکونه

 

 

هنوز خوابم میومد. به سختی لای چشمام رو باز کردم. نور خورشید افتاده بود رو کمر

لختم و داشت میسوزند. آروم توی تخت غلت زدم تا هم از خورشید فرار کرده

باشم و هم خودم رو با آغوشش برسونم ،

اما نبود. گیج و خوابالو صداش کردم. “امیییییییین” اما جواب نداد.

ص

دای آب که از حموم میومد توجهم رو جلب کرد. رفته بود حموم.
چی میشد هیچ وقت امروز صبح نمیشد؟! خوابالو بودم و زیر لب غر غر

می کردم. پتو رو کشیدم رو سرم و به چند روز گذشته فکر کردم.

چی شد که به اینجا رسیدیم؟!
دلم نمیخواست بیدار شم. دلم نمیخواست به واقعیت برگردم.

دلم نمیخواست ، چون قرار بود اون روز از ق

شنگ ترین رویای زندگیم بیدارشم و برگردیم به تهران کثیف و پر مشغله..

.

به روز های اولی که وارد زندگیم شده بود فکر کردم. از روز اول می

 

دونستم که با تمام دن

ا فرق داره ، اومده بود که بمونه. انگار کاری جز خوشحال کردنم بلد نبود

.
از حموم بیرون اومد ، صدای پاش رو می شنیدم. نشست رو

تخت. سرم رو از زیر پتو بیرون آوردم. پشت به

من نشسته بود و داشت موهاشو خشک میکرد و زیر لب آواز میخوند!
از پشت بغلش کردم. سرمو گذاشتم روی کتفش و دستمو گذاشتم روی سینه اش.چشمامو بستم و از گرمای تنش آروم شدم.
“به به تنبل خانم!بالاخره بیدار شدی” لبمو کشیدم پشت گردنش آروم گازش گرفتم.”بس که دیروز خستم کردی جناب امین خان!”
خندید و گفت “یه جوری میگی انگار فقط خودت خسته شدیا!”
حس بدی داشتم. دلم نمیخواست برگردیم.”امییین میشه امروز برنگردیم؟!” خودمو بیشتر بهش چسبوندم.
برگشت سمت من و لباشو چسبوند به لبام. دستمو کردم توی موهاش و سرش رو بین دستام گرفتم. شروع کردیم به خوردن لبای هم. دیگه هیچی برام مهم نبود. همین که امین کنارم بود ، همین که میدونستم دوسم داره واسم کافی بود. مهم نبود آخرش چی میشه. “نبینم دلت بگیره ها! مجبوریم برگردیم اما قول میدم زود به زود بیایم شمال”
لبامو بردم سمت لباش. منو خوابوند رو تخت و خم شد روم. دوباره لب هامون گره خورد. همون طور که لبامو می مکید ، پتو رو کنار زد و چنان سینه هامو توی مشتش فشار داد که اشک تو چشمام جمع شد، “ااااااااااخ امین!یواش تر!”
لباش کشیده شد سمت گوشم. نفس داغش به گردن و گوشم میخورد. نوک سینه هامو بین انگشتاش گرفت و همزمان تو گوشم گفت “باید زیرم التماس کنی!” و بعد دوباره فشارشون داد. درد لذت بخشی بود. کم کم رفت پایین تر و دستش رو کرد توی شورتم. به همون زودی خیس شده بودم ، دلم میخواستش. سینه هامو می مکید و گاهی گاز می گرفت.
حوله ای که دور کمرش بسته بود رو باز کردم. کیر سیخ شدش رو بین پاهام لمس کردم. “امییییییین! دلم میخوادت” دیگه طاقت نداشتم. خندید و با صدای دو رگه شده گفت “حالا حالاها کار دارم باهات!”
دلم ضعف رفت از صداش. لبامو بوسید. ته ریش زبرشو رو گردنم کشید و پایین تر رفت تا به نافم رسید. “امییییییییییین!” صداش می کردم ، جوابمو نداد. دور نافم با زبون خیسش خط کشید و با بوسه های خیسش پایین تر رفت.
سرش رو بین دستام گرفتم و یه جورایی به پایین هلش می دادم. نفس گرم و زبری ته ریشش داشت دیوونم میکرد. با موهاش بازی می کردم. شورتم رو که درآورد ، زبون گرمش که به کس خیسم خورد از حال رفتم. به خودم می پیچیدم. کنترلی رو حرکاتم نداشتم. دلم می خواستش. “امییییین!”
سرش رو بلند کرد نگاه شیطنت آمیزی بهم انداخت. بلند شد و لب هامو بوسید. کیر سیخ شدش رو وسط پاهام می کشید. انگار جدی جدی قصد داشت که التماس کنم! ” امییین لطفاً!”
کیرش با مقداری فشار راه خودش رو پیدا کرد. حرکت بدنم رو به حرکت کمرش تنظیم کردم. ناخوداگاه اسمش رو بین نفس های بلندم صدا می کردم. کم کم انقباضات شروع شد و من به اوج رسیدم ، زود تر از هر وقت دیگه.
بدون این که کیرشو دربیاره چند لحظه ای صبر کرد تا نفسم آروم بشه. پیشونیم رو بوسید و زیر گوشم آروم گفت “خوب بود بانو؟!”
هنوز جوابش رو نداده بودم که لاله ی گوشم رو بین لباش گرفت و مکید. نقطه ضعف بزرگ من!
“اااااخ امیییییییین!” از کنار گردنم بوسه های خیسش رو شروع کرد و به زیر گلو ، چونه و بعد هم به لبام رسید.
دوباره دلم خواستش. لب هاش رو گاز می گرفتم و می مکیدم. آروم گفتم ” بخواب امین”
دراز کشید و من روش نشستم. کیرش وسط پام بود و تنم رو روی تنش می کشیدم. چند لحظه بعد انگار کلافه شده بود و گفت ” بکن توش دیگه لامصب!” لبخند پیروزمندانه ای زدم و چونش رو آروم گاز گرفتم و خودم رو روی کیرش تنظیم کردم.
با ورود کیرش ناله ی منم بلند شد. هر بار که بالا و پایین می شدم انگار تا ته دلم می رفت و بر می گشت. امین باسنم رو گرفته بود و سرعتم رو تنظیم می کرد. چشمای خمارش غرق لذت بود و گاهی بسته می شد و با دهن باز آه لذتی رو سر می داد که بی صدا بود.
از دیدن لذت بردنش منم لذت می بردم. سرعتم رو بیشتر کردم و لبهام رو به لب هاش رسوندم. چند لحظه بعد به خودش فشارم داد و ارضا شد. منم از دل دل زدن های کیرش ارضا شدم و بی حال خودم رو تو بغلش انداختم.
موهامو نوازش می کرد. با انگشت هاش کمرم رو لمس می کرد. منم از حس آرامش خاص آغوشش مست بودم.
ذهنم اما هوشیارانه به تکیه گاه محکمی فکر می کرد که با وجودش می شد از هر چیز و هر کس گذشت. می شد بدون ترس زن بود و از زنانگی ل

Date: October 29, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *