فیلم سکسی جر خوردن دختر شهرک غربی
اسم من مهرداد و اسم کسی که باهاش سکس داشتم زهره است. این یک داستان نیست، یک خاطره واقعی از خودم است.
من اصولا آدم خیلی خجالتی و ساکتی هستم و به قول دوستان خیلی بچه مثبتم، خیلی هم جلق میزنم. 25 سال دارم، قد 185، وزن 78، سایز کیر 32 سانت و قطر آن 21 سانت، وقتی خیلی حشری میشم سایزش به 35 سانت هم میرسه. اندام ورزیدهای دارم. از بچهگی هر هفته هر روز به باشگاه بدنسازی میرم. کلاس کونگ فو و کاراته هم میرم.
این ماجرا به زمانی که 19 سالم بود برمیگرده. همیشه حس میکردم که دخترا عاشق من هستن ولی چون خجالتی بودم و کمی هم مغرور، نمیتونستم با هیچ دختری دوست بشم. ولی خب تا جا داشت جلق میزدم و تو رویاهای خودم دخترها رو میکردم. چون خیلی قوی بودم گاهی تا روزی 17 بار هم جلق میزدم. آبم هم خیلی پر فشار بود و گاهی تا سقف میپاشید. همیشه سقف اتاقم را آبمنی لکهدار کرده بود. روی تختم که دراز میکشیدم لکهها رو میدیدم که به شکلهای مختلف
سقف رو نقاشی کرده بود. بگذریم.
توی آپارتمان ما یک خانواده زندگی میکردند. یک پدر و مادر و دختر. اسم دختر زهره بود که 18 سالش بود. خیلی خوشگل بود. همیشه میدیدم که صبح تنهایی به مدرسه میرفت و تنها برمیگشت. معلوم بود که دوست پسر نداره. خیلی وقتها به یاد زهره جلق میزدم. الان هم که اسمش رو آوردم کیرم شق شد.
(همین الان رفتم جلق زدم و برگشتم تا ادامه داستان رو بنویسم).
خانواده زهره با خانواده ما دوست بودن. یعنی همیشه مادرم با مادرش برای خرید بیرون میرفتن و پدرش هم با پدرم همیشه احوالپرسی گرمی داشت. من هم تنها فر
زند خانواده بودم. یک شب که از باشگاه برگشتم خونه، دیدم خانواده زهره مهمون ما هستن. زهره هم اونجا بود. من سلام کردم و رفتم تو
اتاقم تا درس بخونم. البته چ
ون زهره رو دیده بودم اولی یک
جلق جانانه زدم. بعد از یک ربع ساعت بابام در زد و اومد تو. پدر زهره و زهره هم باهاش بودن. پدر زهره گفت که مهرداد جان، شنیدم که خیلی به کامپیوتر وارد هستی، اگر ممکنه این کامپیوتر ما رو هم یک نگاهی بنداز ببین چه مرگشه!. من هم گفتم چشم فردا عصر زودتر از باشگاه میام و نگاش میکنم. زهره هم گفت آقا مهرداد من هم یک لپتاپ دارم که ویندوزش خرابه به داد اون هم برسید خیلی ممنون میشم، آخه باید یک مقاله بنویسم و خیلی لازمش دارم. خلاصه اون شب تا صبح خوابم نبرد و همش به فکر زهره جلق زدم. از زهره بگم که قدش 167، وزنش 56، سایز سینههاش 75، سایز کفش 6، کون متناسب، پوست تقریبا سفید با پاهای کشیده و کلاً هیکلش بیست بود. عصر فردای آن روز ساعت 7 زنگ در خونهشون رو زدم، مادرش در را باز کرد. پشت سرش هم زهره ایستاده بود، با یک شلوارک سفید خیلی کوتاه و یک تاپ صورتی که سینههای بلوری و قشنگش رو به نمایش گذاشته بود. سلام کردم و باهاشون دست دادم. نشستیم و برایم شربت و شیرینی آوردن و خوردم و گفتم کامپیوتر کجاست؟ زهره من رو راهنمایی کرد و چون عجله داشتم در عرض 3 دقیقه کامپیوتر رو درست کردم . گفتم بفرمایید، این هم از
کامپیوتر. پدرش هم که تازه از اتاق خوابشون اومده بود بیرون و کت و شلوار خیلی شیکی پوشیده بود، اومد و دستی به پشتم زد و به زهره گفت ک
ه این آقا مهرداد رو دریاب
که جواهریست. زهره گ
فت که بابا من که گفته بودم مهرداد خیلی از کامپیوتر سر در میاره. بابای زهره گفت که مهرداد جان ما امشب عروسی دعوت داریم و باید بریم، زهره هم که فردا امتحان داره و نمیتونه بیاد، شما اگر وقت دارید لپتاپ زهره رو براش درست کنید. گفتم چشم و بعد از نیم ساعت آماده شدن و رفتن. زهره هم راحت دست من رو گرفت و کشوند به طرف اتاقش من که داشتم از تعجب شاخ در میاوردم و از خجالت آب میشدم سرم را پایین انداخته بودم که دیدم دست زهره داره کیرم رو نوازش میکنه. کیرم سریع شق شد و نمیدونم چی شد که محکم بغلش کردم و لبهامون روی هم قفل شد. چه حالی داشتم. خیس شده بودم و رطوبت کیرم شلوارم رو کاملا خیس کرده بود. خودم رو ازش جدا کردم و گفتم زهره عاشقتم. زهره هم گفت من هم عاشقتم و شب و روز به یادت میخوابم. گفتم کامپیوترت رو بیار درستش کنم. ولی زهره گفتم که خودمم درستش کردم، من امروز مال تو هستم هر کاری میخوای با من بکن و فوراً زیپ شلوارم رو باز کرد و شلوارم رو همراه با شورتم کشید پایین و بعدش تیشرتم رو درآورد و شروع کرد به نوازشم. وای داشتم میمردم از لذت و شقدرد. رفت پایین و کیرم رو لیس زد. از زیر تخمام تا سر کیرم رو میلیسید. اینقدر حشری شدم که گفتم زهره آبم داره میاد. گفت بذار بیاد. میخورمش که یک دفعه آبم با فشار زد بیرون و تو دهن زهره خالی شد. همش رو خورد و گفت باز هم میخوام. بیا منو بکن، مهرداد جرم بده. میخوام کیرت رو تو خودم حس کنم. تاپ و شلوارکش رو هم در آورد. چی میدیدم! شورت و سوتین مشکی و خیلی سکسی. گفت من عاشق سکس وحشیانه هستم. من هم معطل نکردم و دست کردم از پشت بند سوتینش رو محکم کشیدم تا پاره شد. پستوناشو که دیدم دیوانهوار افتادم به جونشون و شروع کردم به مکیدن. زهره جیغ میکشید و میگفت محکمتر و من محکمتر میمکیدم که دوباره آبم اومد و ریخت روی شورتش. شورتش رو در آوردم تا کُسش رو ببینم. شورتش رو از دستم گرفت و شروع به مکیدن آبمنی من که روی شورتش ریخته شده بود کرد. من هم دیگه خوابوندمش روی تختش و افتادم روش. شروع کردم به لاپایی زدن. که دیدم داره آبم میاد. گفتم زهره دارم دوباره ارضاء میشم، گفت بشو عزیزم که من هم دارم میشم، بریز وسط پستونام. حرفش تموم نشده بود که آبم با فشار زد بیرون و از ناف تا وسط پستوناش رو آبیاری کرد. زهره هم با یک ناله وحشیانه لرزید و آبش با فشاری چند برابر من مثل فواره پاشید بیرون و تا سقف اتاقش بالا رفت. دیدم سقف اتاق زهره هم مثل اتاق من پر از لکه شده. اون هم مثل من بود. اروم دراز کشیده بود. من خوابیدم روش و لب رو لب. قطرههای آب کُسش از سقف میچکید رو کمرم. گفتم من هم دوست داشتم آب تو رو بخورم. گفت بخور. طاق باز خوابیدم و دهنم رو باز کردم. قطرههای آبش از سقف تو دهنم میچکید و دیوانه شده
بودم. زهره بلند شد و رفت آشپزخونه و شربت آورد و خوردیم تا جون بگیریم. بعد دوباره روش خوابیدم و شروع کردیم به عشقبازی. گفت تو نمیخوای من رو بکنی؟ گف
تم باشه برو کرم بیار. گفت
نه اول دوست دارم از کُس بکنی. گفتم مگه پرده نداری؟ گفت دارم ولی ارتعاشیه. شنیده بودم که تمام دخترهای ایرانی پردهشون حلقویه ولی این رو نشنیده بودم. گفتم یعنی چی؟ گفت بکن تا بفهمی. اولش شک کردم که نکنه نقشه داره. گفتم نه عزیزم این رو بیخیال بشو که رفت یک بادمجون بم که اصلا آفت هم نداره آورد که طولش تقریبا 40 سانت میشد و جلوی من رو تخت خوابید و تا ته کرد تو کُسش و در آورد. دیدم راست میگه. خبری از خون نبود. دیگه معطل نکردم. گفتم اسپری تاخیری نداری؟ گفت برم از تو اتاق ماما بردارم بیارم. رفت و اسپری رو با یک نخ سیگار آورد و نصف بیشتر اسپری رو به کیرم و تخمام زد و بقیهاش رو هم به کُس خودش زد و سیگار رو روشن کرد و با هم کشیدیم. من کمی سرفه کردم ولی زود عادت کردم و 10 دقیقه بعد گفت جالا بیا منو از کُس بگا. وای همین جمله باعث شد که دوباره دیوانه بشم و افتادم روش. مچ دستاش رو از بالا گرفتم و شروع کردم تلمبه زدن. شاید 20 دقیقه فقط میزدم. دیگه کمرم درد گرفته بود که دیدم لرزید ولی یک لرزش عجیبی بود کیرم شدیداً به ارتعاش در اومد و داغ شد. تازه فهمیدم که کُس ارتعاشی یعنی چی. گفت درش بیار که آبم اومد. کیرم رو کشیدم بیرون، زهره مچ دستاشو آزاد کرد و سرم رو گرفت و به طرف کُسش فشار داد. گفت دهنت رو باز کن. دهنم به کُسش که رسید، آب کُسش با فشار وارد دهنم شد و همش رو خوردم. کمی که آروم شد گفت ادامه بده. این دفعه به حالت سجده خوابید و من از پشت تو کُسش تلمبه زدم. جیغ میزد و میگفت محکمتر، تندتر. من هم اطاعت میکردم. گفتم زهره تو این چیزا رو از کجا بلدی؟ گفت تو فیلمها زیاد دیدم. خلاصه نیم ساعت هم همین حالت کردمش تا خسته شد و گفت بیا بشینم روش. نشست رو کیرم و مثل فنر بالا پایین میشد. دیدم دوباره داره سست میشه، گفت مهرداد دهنت رو باز کن که داره آبم میاد. اومد نشست رو دهنم و تا قطره آخر آب کُسش رو خالی کرد تو دهنم. تو همین حالت من هم آبم اومد و مستقیم پاشید رو سقف اتاقش. این دفعه نوبت اون بود که طاق باز بخوابه و قطرههای آب من از سقف تو دهنش بچکه. چه صحنه زیبا و حشریکنندهای بود. بعد از چند دقیقه هردو بیحال کنار هم دراز کشیدیم. و فکر کنم 10 دقیقه هم خوابمون برد. دوباره دست کشیدم رو سینههاش و هردو حشری شدیم. لب رو لب. وای نمیتونستم باور کنم که من دارم یک دختر رو میکنم. گفت مهردادم میخوام یهت کون بدم. بیا بلیسش تا آماده بشه. رو تخت دوباره به حالت سجده کونش رو بالا آورد و با دستاش از هم بازش کرد. چقدر نرم و لطیف بود. گفتم کرم دارید؟ گفت با آب کیرت بمالش تا لیز بشه. همین کار رو کردم و با انگشت کردم توش. چقدر داغ بود. کیرم رو گذاشتم رو سوراخش و فشار دادم. یک ناله کرد و گفت وای عزیزم منو از کون بگا. آروم آروم میرفت تو. بعد از چند دقیقه تمام کیرم تا ته رفته بود تو کونش. خودش رو ول کرد رو تخت و من هم افتادم روش.دستاشو مثل صلیب از هم باز کرد و کمی کونش رو بالا آورد و گفت پستونام رو بگیر و تو کونم تلمبه بزن. دیگه چیزی لذتبخش تر از این تجربه نکرده بدم. به جرأت میتونم بگم که یک ساعت تمام در این حالت از کون کردمش. من فقط تلمبه میزدم و پستوناش رو میمالیدم و زهره هم هر چند دقیقه یک بار به ارتعاش در میاومد و ارضاء میشد. شاید 10 بار دیگه ارضاء شد. تمام تشک خیس از آب شده بود. و من دیوانه وار فقط میکردمش. تا کم کم حس کردم که آبم میخواد بیاد. بهش گفت که آبم میخواد بیاد. گفت پس بشین رو تخت و پاهاتو از هم باز کن. اون هم نشت رو کیرم. با دستام رونهاشو گرفتم و از هم باز کردم و زهره هم کف دستاش رو زمین بود و با فشار خودشو بالا پایین میکرد. گفت بیا با هم برسیم. تو همین حالت که کیرم تو کونش در رفت و آمد بود من فریاد زدم که اومد و زهره هم ناله داد که جونم من هم اومدم. آب من تو کونش خالی میشد و آب زهره هم داشت به دیوار روبرو پاشیده میشد. تو هیچ فیلمی این جور صحنهای رو ندیده بودم. واقعا عالی بود. شاید دو لیتر آبش از تو کُسش خالی شد و من هم به همون میزان تو کونش آبیاری کردم. گفت تو همین حالت بمونیم. دوست دارم تمام آبمنی مهرداد جونم که تو کونم رفته جذب بدنم بشه. بعد از نیم ساعت دوباره دراز کشیدیم. یک لحظه چشمم به ساعت دیواری افتاد، خیلی دیر شده بود. موهاشو نوازش کردم و بوسیدمش. هردو بلند شدیم و کمی اتاق رو مرتب کردیم و رفتیم توی پذیرایی. چند دقیقه بعد هم شب بخیر گفتم و اومدم خونه. بعد از او ماجرا دیگه فرصت نشد که با هم سکس کنیم و 6 ماه بعد هم برای پدرش ماموریت پیش اومد که رفتن یک شهر دیگه. شنیدم که اونجا ازدواج کرده و الان یک بچه پسر هم داره. تا شما این خاطره کاملا واقعی رو بخونید و نظر بدید. من هم برم دوباره جلق بزنم. اوقاتتون خوش.
ی دخی یا ی زن بیاد بحرفیم مهم نیست از کجا
09228242906 تلگرام