فیلم سکس بیغیرتی خارجی زنش جلوش به همه کوس میده
سلام من اسمم نیما هست و این داستان کاملا واقعیه و دلیلی برای دروغ گفتن هم نیست من الان 19 سالمه، 4 سال پیشیعنی وقتی
15 سالم بود تو مدرسه زنگ اول ورزش داشتیم ما زنگ ورزش با چند تا از دوستام اومدیم تو کلاس(طبقه بالا مدرسه)یادمه اون موقع سه روز قبل عاشورا بود و ما اومده بودیم تو کلاس و از پنجره پایین رو نگاه میکردیم که یکی از مبصرای مدرسه اومد تو کلاس ما من اول فکر کردم میخواد مارو بندازه بیرون ولی اومد تو کلاس و رو میز ها نشست (کلاس ما دوتا پنجره داره)و من و اون رفتیم رو یه پنجره که از بالا هیءت هارو ببینیم که دیدم دستش رفت رو کیرم من اولش فکر کردم حواسش نبود که خورده ولی یهو بهم گفت که شما سال پیش از این کارا میکردین منه خرم فکر کردم منظورش دسته ها بود که گفتم آره خیلی که دیدم بعدش شروع کرد کیرم رو مالوندن(اون روز شلوار ورزشی پام بود)دستش رو کرد تو شرتم ک شروع کرد من سریع سیخ کردم منم بدم نمیومد بکنمش چون یه بچه سفید خوشگلی بود و کونشم خیلی گنده بود(مثله اینکه خیلی داده بود)وقتی دستش رو گذاشت یهو خیلی جا خوردم و توقع این کار
و نداشتم بعد دسته منو گرفت گذاشت رو کیرش منم سریع دستمو کشیدم عقب(از کونی بودن متنفرررررم)بعد زیر لب بهش گفتم با
دمه شیر بازی نکن یه نیشخندی زد و گفت حالا میبینیم که منم درجا سیخ کردم که یهو زنگ خورد منم تو دلم کلی فحش داوم که حالا با این کیر سیخ چه طوری برم سر صف وایستم(چون خیلی ضایع بود) اون دوستام که جلوی پنجره بودن اومدن که یکیش نگاش افتاد به کیرم یه خنده ای کرد و گفت اه اه نگاه کن:D
خلاصه من رفتم سریع پایین چون کلا خیلی بچه خجالتی بودم رفتم پایین حشرمم زده بود بالا شدید چون تا حالا سکس نداشتم فقط جق بود خلاصه رفتیم تو حیاط که اون پسره رو دیدم اومد بهم گفت حال کردی چه جالی بهت دادم گفتم تو که حال دادی لااقل کامل میکردی دیگه یه خنده ای کرد گفت بیا بریم تو دسشویی تا برات کاملش کنم خلاصه رفتیم دسشویی سریع شلوارش رو کشید پایین گفت بیا حالت رو کامل کن گفتم جووون عجب کونی داری کونش واقعا عالی بود یه زره مو هم نداشت گفت بعد از اینکه منو کردی منم باید تورو بکنم که یه چک خوابوندم بهش گفت الان میرم به آقا میگم که گفتم خفه شو بری بگی نابودت میکنم بعد یه تف انداختم سره ک
ونش یه تف هم به نک کیرم کیرم گذاشتم تو کونش با یه فشار رفت تو که یه آهی کشید و یکم جیغ زد منم ترسیدم که نکنه یکی بیاد داشتم ت
مبه میزدم که دیدم یهو زنگ خورد که گفتم ای خدا لعنت به این شانس گندم رفتیم تو کلاس بعد چون تو کلاس خیلی از بچه ها غایب بودن از دبیر اون زنگ اجازه گرفتم که بیاد پیشم اونم گفت باشه اومد پیشم و شروع کرد برام جلغ زدن منم دستم تو کونش بود(ما ته کلاس بودیم و کیف هامونم رو پاهامون بود)اون زنگ ریاضی داشتیم دبیر ریاضی مونم یه آدم پیری بود ولی حواسش جمع بود به بچه ها خلاصه همینطوری داشت برام جلغ میزد که داشتم ارضا میشدم تصور کنین دارین ارضا میشین اما باید خیلی عادی به تخته نگاه کنین داشتم ارضا میشدم که یهو دبیر به اون گفت بیا این مسءله هارو حل کن من دوباره تو دلم به این شناس گندم لعنت گفتم خلاصه خواست بلند شد و شلوارش که یکم پایین بود رو کشید بالا که آقا یکم مشکوک شد ولی کاری نکرد خلاصه مسءله هارو حل کرد و اومد نشست و زنگ که خورد رفتیم تو حیاط اون زنگ ما رفتیم تو کوچه که برای هیءت ها زنجیر یزنیم از طرف مدرسه خلاصه من خواستم نرم که دیدم نمیشه از طرف مدرسه اون زنگ رفتیم یکم زنجیر زدیم و اومدیم تعطیل که شدیم بهش گفتم امروز وقت نشد با هم حال کنیم ها گفتم آره گفت بیا الان بریم خونمون باهام حال کن منم گفتم آخ جووون بالاخره شد
رفتیم خونشون مامانش خونشون بود(باباش تو تصادف مرده بود)رفتیم تو اتاقش که مامانش گفت تا من غذارو آماده کنم شما درس هاتونو بخونید ما هم گفتیم باشه خلاصه تا مامانش تا رفت من شلوارش رو کشدم پایین یه تف زدم کردم تو سریع تلمبه زدم که دیدم یهو در باز شد منم درجا سرخ شدم و از ترس نزدیک بود قلبم بیاد تو دهنم که یهو مامانش با یه ساپورت تنگ اومد تو یه لب
خندی زد گفت به به چه حالی دارین میکنین اجازه هست ما هم شریک شیم گفتیم چششششم بفرمایید که مامانش شلوارش رو کشید پا
یین اومد برام ساک زدن اینقدر حرفه ای ساک میزد که پنج دقیقه ای آبم اومد که کیرم خابید ولی تا نگاه افتاد به کونش درجا راست شد مامانش واقعا خیلییی تنگ بود خلاصه مامانش اومد قمبل کرد که کیرم رو کم کم کردم تو کونش که دادش رفت هوا گفتم جووون یهو سرعت تلمبه زدنم رو بیشتر کردم که ارضا شدم بی حال افتادم که یکم اومد برام ساک زد بعدش تا کسش رو دیدم از خوشحالی چشمام برق زد بهش گفتم کست رو بیار جلو که پسرش هم نشته بود جلومون داشت با خیار خودش رو خالی میکرد کسش رو آورد جلو شروع کردم براش خوردن جیغش رفته بود هوا که پسرش اومد کیرم رو کرد تو کونش و شروع کرد بالا و پایین شدن اینقدر داشتم حال میکردم که قابل وصف کردن نبود مامانش اسمش عاطفه بود عاطفه به پسرش گفت میشه این کیرو به ماهم قرض بدی عاطفه اومد رو کیرم نشست و شروع کرد بالا و پایین شدن کسش خیلی تنگ بود که بعد از 10 دقیقه بالا و پایین شدن آبم اومد که با یه فشار زیادی ریخت تو کسش داشتم حال میکردم که دوباره اومد برام ساک زدن ساکش که تموم شد سه تایی رفتیم حموم رفت زیر دوش از پشت رفتم بغلش گردم شروع کردم لب گرفتم اینقدر لبام رو گاز میگرفت که کبود شد منم ممه هاشو با دستم گرفت پسرش اومد کیرم رو میخورد ممه ی عاطفه 80 بود نمیدونم شایدم بیشتر با کمتر ولی خیلی بزرگ بود خلاصه یکم گردنش رو خوردن اونم دوباره داشت حال میکرد
ولی کسش واقعا عالی بود یه کسه تپل دوباره تا کسش رو دیدم کردم توش واقعا عالی بود تا کردم اونم گفت جوون یکم تلمبه زدم که یه
و انگار یه آبه داغی از تو شکمش اومد بیرون منم درجا ارضا شدم اون بی حال شده بود بعد حموممون رو کردیم اومدیم بیرون خلاصه اونروز گذشت فردا پسرش رو دیدم اومد به گفت دیروز خیلی به مامانم حال دادیا دمت گرم ولی باید امروز به من حال بدی گفتم چشممم بعد از اون تا آخره سال کردمش تا پسرش بزرگ شد و الان تو دانشگاه جفتمون رفتیم تو رشته فیزیک الان هم هنوز دارم مامانش رو میکنم و خودش رو کمتر چون زباد با خودش حال نمیکم(وقتی مامانش هست چرا پسر بکنم)خوب این بود داستان من فقط خواهشا فحش ندین اگه غلط املایی داشتم به بزرگیه