دانلود

فیلم لز وحشی دختر رو مجبور میکنه کس رو لیس بزنه

0 views
0%

فیلم لز وحشی دختر رو مجبور میکنه کس رو لیس بزنه

 

 

 

سلام این خاطره واقعی اما اسامی مستعار است ماجرا مال زمستون ۹۱:دوران سربازیم بود توی یکی از پادگانهای زاهدان مشغول سربازی بودم. اوناییکه که اونجا رو دیدن میدونن همه اها لیش تقریبا سیاهن منم کرجی بودم و از بخت بد که بعدا متوجه شدم حکمتی توش بوده اونجا افتاده بودم یک سال خدمت بودم که یک گروه سرباز جدید طبق روال به پادگان واگذار شد از قضا یه بچه خوشگلی بین اونا بود که واقعا بی همتا بود اونم بین اونهمه گر و گور سیا سوخته اوایل فقط یه کم چشمو گرفته بود. اونم چون متفاوت با بقیه بود. اما همین که روزها سپری میشد علاقه من بهش بیشتر میشد باهاش طرح رفاقت ریختم اما لامصب. زیاد گرم نمیگرفت و رفاقتمون در حد سلام علیک بود. همین قد ازش دستگیرم شد که اسمش پدرام بچه تهران و تک پسره خلاصه بگذریم. سه چهار ماهی گذشته بود و من موفق نشده بودم به مرخصی برم که همین مساله مزید بر علت شده بود قوای شهوتم چند برابر بشه از اونجایی که من دیگه قدیمی محصوب میشدم دیگه نگهبانی نمیدادم و مسؤول بردن بقیه سربازا به سر پستشون(پاسبخش) بودم از قضا که یک شب ساعت ۲ درحال تعویض پست بودم بد جوری راست کرده بودم با خودم گفتم هر وقت کارم تموم شد حتما جق میزنم توی افکار خودم بودم که به آخرین پست نگهبانی رسیدم دیدم نگهبان کاملا توی پتو پیچیده با پا بیدارش کردم. دیدم بععععععععععععله آفای پدرامه بیچاره رنگش پریده بود و قبل از اینکه من چیزی بگم شروع کرد به التماس که تو رو بخدا گزارش نکن. منم گفتم فایده نداره با همون پتو بیا که باید گزارش بدم یه نگهبان به نام جمشید گذاشتم جاش و راهی شدیم بین راه هی التماس میکرد و گفت هر کاری که بگی میکنم فقط گزارش نکن من حتی یه روزم نمیتونم اینجا بیشتر دووم بیارم انگار که منتظر همین حرفش باشم گفتم هر کاری بگم میکنی؟ اونم با خوشحالی گفت آره کنار یه ساختمون متروکه رسیده بودیم. بش گفتم بریم تو خیالم که راحت شد گفتم خوب حالا اگه میخوای همه چیز رو فراموش کنم پتو رو پهن کن شلوارتم درار گفت یعنی میخوای بکنی گفتم آره یالا وگرنه… اونم پتو رو پهن کرد و روش به شکم دراز کشید شلوارشو شل کرد اما کامل در نیوورد دو زانو پتش نشستمو شلوارشو کشیدم پایین کون قلمبه و سفیدی که چند ماه تو کفش بودم از زیر شرت سفید هفتیش معلوم بود به آرومی شرتتشم درآوردم وای که چی می‌دیدم واقعا ناز و بی مو بود نمونشو حتی تو سایتای سکسی هم کمتر میشه پیدا کرد انگار از آسمون نازل شده بود با کف دستام دو طرفشو مالوندم بعدم لمبه هاشو بوسیدم سریع خودمم آماده شدم یه تف بزرگ انداختم سر کیرمو آروم گذاشثم لا پاش هنوز سردی کونش از بین نرفته بود که دیدم داره آبم میاد محکم از پشت بش چسبیدم و همین‌طور که لباشو میبوسیدم آبگو ریختم لا پاش من که از شدت شهوت ابمم زده بود بالا بش پیشنهاد دادم اونم بکنه اونم انگار که وضعش از من بهتر نباشه گفت اشکان اگه میخوای همه چی دو طرفه باشه و یه حال حسابی کنیم باید برام ساک بزنی راستشو بگم اگرم نمیگفت انقدر خوشگل و دوست داشتنی بود که اینکارو براش میکردم گفتم بده بخورم اون چوچولتو. چشتون روز بد نبینه کیر که نداش دسته بیل بود دو تای مال من یه جورایی حس کردم ضایع شدم ولی خوب شروع کردم به خوردن کیرش. قبل از اینکه ارضا بشه بم گفت داره آبم میاد ولی توجه نکردم یه مقداریش ریخت تو دهنم باقیشم رو لباسم. اصلا برام مهم نبود. طعم گسی داشت ولی اگه یه پارچ آب هم داشت براش میخوردم. کارش که تموم شد گفت اگه میدونستم نتیجه کارم این میشه هر شب سر پست میخوابیدم بش گفتم هنوز که تمام نشده یه بار دیگه باید بکنم شاید نظرت عوض شد گفت باشه گفتم حالا نوبت تو بخوری اونم کیر منو که خبری از انزال توش نبود رو تا ته کرد تو دهنشو خیلی حرفه آی شروع کرد ساک زدن دیگه برام مسجل بود که پدرام گیه دو سه دقیقه که مرتب ساک زد دیدم آبم میخواد بیاد سرشو گرفتم و گفتم بسه بعد ازش خواستم حالت سگی بگیره اونم اینکارو کرد آروم سر کیرم رو که بازم تف زده بودم رو سوراخش گذاشثم سر کیرمو که داخل کردم آخ شهوت آور کوچکی کرد که حال منو دو چندان میکرد یکی دو بار نصفه کردم تو کونش بعد آروم تا ته وشروع به تلمبه زدن کردم و در حالی که دو انگشتمو میمکید منم گردنشو میبوسیدم آبمو تو کونش خالی کردم بعدشم خیلی سریع جم و جور کردیم رفتیم تا پایان سربازیم دو بار دیگه هم کردیم البته. با مرخصی شهری وداخل به مهمانپذیر با خیال راحت ما تلفنی با هم در ارتباط بودیم تا اینکه کلا خطشو خاموش کرد با این حال هنوز دوسش دارم و اگه اینجا هم مثل فرانسه ازدواج همجنسبازا آزاد بود حتما دنبالش میرفتم چون خداییش از صد تا دختر سر تر بود بازم میگم این یه خاطره واقعی بود اگه خوشتون نیومد شاید دلیلش این باشه که چیزی بهش اضافه یا کم نکردم

Date: March 29, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *