قرار با شاهکس

0 views
0%

سلام این خاطره ای و که میخوام براتون بگم نمیشه گفت سکسیه ولی خوب بخونید خودتون میفهمید نمیدونم خوشتون میاد یا نه ولی جون عزیزتون فحش و … ندید اسم من پرهام 22 سالمه بچه تهرانم من زیاد میرم تو اینترنت ( بیشتر بخاطر چت میرم )یه روز بعد از ظهر که از دانشگاه اومدم یه استراحتی کردم و بعدش یه راست رفتم سراغ لپ تاپم . رفتم تو نتوایسادم یه دو سه ساعتی چت کردن .تا اینکه با یه دختری به اسم سارا آشنا شدم دختر پرویی بود ولی خوب اهل حال بودهمش تیکه های سکسی مینداخت اولش بهش پیشنهاد دوستی دادم و وایساد ناز کردن بعد دیگه مخشو زدمو شمارشو گرفتمفرداش که ساعت 3 از دانشگاه اومدم بهش زنگ زدم و قرار و واسه ساعت 6 گذاشتیم…دیگه منم بهترین لباسامو پوشیدم یه ادکلن تحریک کننده هم به خودم زدم و رفتماولش زیاد امیدی نداشتم که بیاد گفتم حتما سر کاریه ولی چون عکس منو دیده بود گفتم چه لباس میپوشم و بهش گفته بودم با یه زانتیا سفید میام دنبالت تا ماشینمو دیده بود فهمیده بود که منم . من داشتم تو ماشین با گوشیم ور میرفتم تا این که دیدم یهو در ماشین و باز کرد و گفت آقا پـــرهـــام ؟؟؟؟؟ منم بهش گفتم آره خانوم خوشگله خودمم . ولی خداوکیلی اصلا باورم نمیشد با همچین شاه کسی قرار داشتم بعد از سلام و احوال پرسی دیگه یه چرخی تو خیابون زدیمو بعد بهش گفتم بریم کجا ؟؟ گفت برو یه جای خلوت دیگه منم ماشین و بردم پارکـــ …….. اونجا هیچکس نبود چون هوا خیلی سرد بود .ماشین و بردم یه جای تاریکبعد وایسادیم یه خورده کس و کس و شعر گفتن و بعد دیگه من داشتم با دیدن همچین کسی که تو ماشین بود داغون میشدمیه برق لبی زده بود رو لباش با اینکه اونجا تاریک بود معلوم بودخلاصه پیش خودم گفتم اگه من اینو نکردم حداقل باید یه لبی ازش بگیرمچون نشسته بودیم جلو نمیشد زیاد بهم دیگه نزدیک شد. بهش گفتم پیاده شو بریم عقب بشینیمهیچی نگفت و پیاده شد دوتامون نشستیم عقب و منم کم کم دست انداختم دور گردنش … اونم هیچی نمیگفت و فقط میخندیدبعد بهش گفتم میخوام یه چیزی بهت بگم گفت بگووو … بهش گفتم خجالت میکشماسرار کرد که باید بگم … خلاصه منم بهش گفتم یه لب بهم میدی ؟ اولش انگار یه خورده خجالت کشید بعد گفت نه و از اینجور حرفادیگه منم یواش یواش صورتمو بردم جلو و لبمو گذاشتم رو لبش گفت دیوونه داری چیکار میکنی بهش گفتم فقط یه کوچولو… اونم معلوم بود بدش نمیاد.ده دقیقه ای از هم لب گرفتیم ولی دوتامون حسابی داغ کرده بودیدم بهش گفتم خوشت میاد ؟ گفت آره ولی پرو نشومنم بهش گفتم کیرمو در بیارم برام ساک میزنی ؟ گفت نه ولی انقدر بهش گفتم که آخر سر تـــو همون صندلی عقب شلوارمو کشیدم پایین و وایساد برام ساک زدن خیلی حال میداد دندوناشو میکشید به کیرم بعد چشماشو بسته بود و هی اوم اوم میکردیه ربعی برام ساک زد و گفت دیگه خسته شدم بهش گفتم یه خورده دیگه بخوری آبم اومدهاونم وایساد دوباره برام ساک زدن تا این که آبم اومد نصفش ریخت تو دهنش بقیشم ریخت رو صندلی ماشینتا به خودمون اومدیم دیدم ساعت 930 یه لب کوچولو از هم گرفتیم و رفتیم یه رستوران یه شامی زدیموبعد بردم رسوندمش دم خونشون … وقتی که میخواست پیاده شه یه بوس از لپش گرفتم و بابت شامی هم که بهش داده بودم تشکر کرد و رفت …بعد از اون شب 3 روز بعدش خونمون خالی شد … بهش زنگ زدم گفتم میایی خونمون ؟ گفت نه دیگه این یکی و از من نخواهبهش گفتم کاری نمیکنیم و فقط در حد لب دیگه بعد از کلی قسم و … قبول کردفردا صبح که پدرم اینا ساعت 7 رفتن بیرون اینم ساعت 9 اومد پیش من اولش یه خورده ترسیده بود فکر کرد میخوام باهاش سکس کنم ولی چون بهش قول داده بودم و قسم خورده بودم جلوی شهوتمو اون روز گرفتم و فقط از هم لب میگرفتیمتا ساعت 6 غروب پیشم بود وقتی هم میخواست بره خودش یه بوس از لپم گرفت و رفتخیلی دوست داشتم باهاش ازدواج کنم خیلی ازش خوشم اومده بودحدودا یه 6 ماهی باهم بودیم هم اون به من حال میداد هم من همه جوره واسش چیز میز میخریدمخلاصه معلوم بود اونم از من خوشش اومده بود …تا اینکه کم کم بحث ازدواج و کشیدم وسط اولش گفت زوده و …دیگه کم کم با مامانش صحبت کرد و مامانشم قبول کرده بود ( چون پدر نداشتن همه کاره خونه مامانش بود ) یه خواهر کوچیکتر از خودش داشت با یه برادر 4 سالهخلاصه ما باهم عقد کردیم و شدیم خانم و شوهر به احتمال زیاد 1 سال دیگه میریم سر خونه زندگیمون ولی قرار نیست عروسی بگیریم منو سارا تصمیم گرفتیم بجای عروسی بریم ماه عسلمخ بابامو زدم بفرستمون یا ترکیه یا دبی تا اونجا یه حال توپی باهم بکنیماینم بگم من و سارا باهم سکس میکنیم ولی نه از جلوفعلا از عقب امیدوارم خوشتون اومده باشهنوشته پرهام

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *