قصه های شب برفی (1)

0 views
0%

سلام من اولین بارمه که متنی رو مینویسم پس اگه بد بود تا دلتون خواست فحش بدیدمن مغازه خدمات کامپیوتری دارم القصه در مغازه بودم خیلی تو فکرو داغون داشتم اهنگ گوش میکردم اونم شکیلا در باز شد یه خانوم ودستش امدن تو مغازه اقا میتونید این اهنگها رو گلچین کنید یه نگاه کردم چون من اگه از کسی خوشم نیاد اینجور کارو انجام نمیدم دیدم یه چهره خاصیه بامزه وتو دل برو لهجه خاصیم داره ازشم خوشم امد یه قد متوسط یه هیکل ناز که با اینکه چادر سرش بود ولی خود نمایی میکرد حالا فکرش بکن سینه های که داشتن اون سوتین و میترکوندن تا بیان بیرون یه لحظه برگشت اینم بگم من علاقه خواستی به باسن زنا دارم کلا براشون اسم میزارم اون روز من سی دی گلچین کردم و باب اشنایی باز شد به بهانه های مختلف میومد در مغازه یه شب بهش گفتم ببخشید می تونم شمارتون داشته باشم یه لحظه قفل کرد مممممممننمممننن برمیگردم اقا رفت من دل تو دلم نبود یه چند روزی پیداش نشد من گفتم مرغ از قفس پرید عجب غلطی کردم پدر این چه کاری بود کس به اون توپی پروندی خلاصه هی بد وبیراه به خودم میدادم اقا ما رفتیم امار این بنده خدا رو درواردیم دیدیم به چه بود ما. ،.،یه چند وقتی گذشت حالم بد گرفته بود سر ظهر داشتم تو مغازه یه اهنگ دپ گوش میکردم که اصلا نفهمیده بود کی امده تو سلام اقا سعید. ،. سرم اوردم بالا باورم نمیشد جانم بفرمایید میشه این فیلم برام رایت کنید چشم الان سی دی گرفتم گذاشتم تو رایتر دستگاه بفر مایید بشنید نشت داشتم هی با خودم کلنجار میرفتم زیر چشی نگاه میکردم تو نخم بود سی دی اول رایت شد هم زمان که داشتم سی دی دومو میذاشتم تو دستگاه گفتم شرمنده در مورد پیشنهادم فکر نکردید گفت شمارتون دارم باهتون تماس میگیرم سی دی دادم بهش گفتم داره میپیچونه رفت سرگرم کار شدمو دیگه داشتم بی خیالش میشدم داشت کم کم از ذهنم پاک میشد که یه شماره نا شناس زنگ زد جانم بفرماید الو سلام خوبید منم شما فکرامو کردم میشه ببینمت مغازه اید بله درخدمتم اقا دل تو دلم نبود داشت میومد یعنی چی مخواست بگه قبول کرده بود یا نه اگه قبول می کرد بهترین بدن که تا اون زمان دیده بودم نسیبم میشد تو این فکرا بودم که دیدم در مغازه باز شد مرضیه امد تو سلام خوبی ممنون جانم در خدمتم اقا سعید مخوام باهم باشیم اما یه شرط داره داشتم از خوشحالی بال درمیوردم اصلا دیگه به چیزی فکر نمی کردم تو رویا داشتم لباشو میخوردم که یه صدای تو گوشمم پیچید گوشت با منه از جام پریدم گفتم بله راستی چه شرطی گفت معلومه اصلا به حرف من گوش نمیدی معلومه کجایی شرمنده یه لحظه رفتم تو حس بیا بیرون پدر گوش کن بفرمایید گفتم شرطم اینه که تو محل تابلو نشم راست میگفت تو محل ما خیلیا دنبالش بودن وقتی میومد بچه ها اذیتش میکردن اره مگفتم ازمم حمایت کنی من یه تکیه گاه میخوام اوکی منم کسیو میخوام که همه جوره سا پورتم کنه از همه لحاظ قبوله این شد اشنایی من و مرضیه که واقعا خانم نازی بود سکسشم که نگو ونپرسخوب اگه فکر میکنید میتونم بنویسم نظر بدید تا داستانای سکسمونم براتون بنویسم برای من که خاطره انگیزه الان اون نیست ولی بعد اون به جرات میگم که کسیو ندیدم که مثل اون باشه تو همه چیزنوشته شب برفی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *