باخواندن اين داستان من را متهم به جنده لاشی سازي نكنيدروي يك كونده پررو را كم كردم پدرزن ومادرزن برادربزرگم ازهم جداشدند و ناهيد دخترشان بعداز ازدواج مجدد پدرش ، بااصرار خودش يك عقد ناموفق داشت تصميم به ادامه تحصيل گرفتو هفته اي 5روز به خانه برادرم ميامد(منزل همگي نزديك هم اهستيم)باآنكه زنداداشم ديپلمه بود براي جبران افت تحصيلي ناهيد توفيقي نيافت و بناچار ازمن كه داراي چندين تجربه موفق مفتكي تدريس بودم كمك خواستاولش ميلي نداشتم و با اكراه قبول كردمامااولين جلسه وقتي ناهيد نيم متري من نشست تازه متوجه شدم عجب تيكه اي و من هيچوقت دقت نكرده بودمناهيد دختر تپلي بود و بهمين خاطر سينه ها و ران و كون بسيار تپلي داشت و از آنجا كه اولين بار با بلوز و شلوار ديدمش بدجور رفت تو ذهنموقتي راه ميرفت لپ هاي كونش به شلوارش ميچسبيد و همانند ژله تكان ميخورد و رانهايش موقع راه رفتن به هم گير ميكردكون تپل ناهيدشديدا من را كه كون را به كس ترجيج ميدهماما چندمشكل وجودداشتموقع تدريس هميشه همسر يا زنداداشم حضور داشتدوم اصلا با ناهيد جور نبودمسوم بچه داداشمساعت تدريس را موقعي كه زنداداش به باشگاه ميرفت انتخاب كردمبه بهانه سروصدا وتلويزيون و … در اتاق را ميبستم تا بچه 8 ساله برادرم يهو داخل اتاق نشوديواش يواش موقع تدريس با تنبيهات درسي مسخره و هدف دار سر شوخي را باهاش باز كردميكبار كه دراز كشيده بودم اومد روي شكم من و دقيقا كير شق شده من نشست و متوجه كير شق من شدكون نرمش افتاده بودروي كيرمفشار و سختي كيرم را حتي از روي شلوار حس ميكردنگاهي به در اتاق انداخت و نگاهي به من كرد وكونش را همانطور نشسته روي كيرم چرخاند وبا لبي جمع كرده و با حالتي خاص گفتچشمات چرا قيژ رفت؟گفتم آخه مغزم قفل كردانقدر روي كيرم وول خورد تا صداي آه و اوه من را درآورد از شانه هاش گرفتم و او را روي خودم خواباندم وخيلي آهسته در گوشش گفتم دختر ديوانه م كرديپاهاش را جفت كردم و كسش راروي كيرم گذاشتم آنقدر تكانش دادم و من كه آمادگي سكس نداشتم از روي شلوار ارضا شدمچند جلسه بعدي نيز همين جوري گذشتو آرام آرام هر جلسه رابطه را شديدتر ميكردمچندي بعد موفق شدم لاپاش بذارم اما خيلي بدقلق بود ساك نميزدلخت نميشدزير نميخوابيدهمش روي من ميخوابيدشرت و شلوار را يك كم پايين ميداد اونهم فقط زير پتونميذاشت سينه هاش را دستمالي كنم چه برسد به اينكه ببينم يا بخورمچندباري نيمه كاره من را رها كردتا يكم گيرميدادم بچه برادرم را به بهانه اي صدا ميزد ومن هم مجبور بودم ولش كنم ولي نميدانم چرا حتي اگرتا دسته هم تو كس يك خانم ميذاشتي اينقدر حال نميدادتا اينكه يكروز بامن تماس گرفت و باصدايي لرزان گفتآقاجلال توروخدا ميايي اينجا؟وسپس يك مرد گوشي را گرفت و گفت شما خانواده شي؟بله چيزي شده؟بيا ميفهمي فقط فوري بيا اينجا و سپس آدرس دكه روزنامه فروشي محل را داد…نميدانم چرا ولي ناهيدخانم چندتايي مجله دودره كرده بودتازگي دست ناهيد مجله زياد ميديدم و به همه فضل و بخشش ميكرددكه دار ميگفت ببين آقا اين خانم چندبار است اين كار را ميكند ولي امروز مچش را گرفتم هنوز 110 زنگ نزدم (اشاره به مامور) اين مامورها هم آشنا هستند٠٠٠(خلاصه داستان بافتم كه اين دختر دچار ناراحتي روحي است و تحت درمان قراردارد و يك تراول ناقابل آب خورد)اما از مامورها يواشكي خواستم كه حسابي ناهيد را از دفعه بعد و زندان و سابقه بترسانندبا اخم و تخم ناهيد را سوار ماشين كردم و تو راه فقط غرغر ميكردم و از اينكه به دادش رسيدم و همه به چشم دزد او را خواهند ديد و يك دزد هيچ كس نميخواهد و ٠٠٠٠يكراست آوردمش خونه خودمزنم صبح با خانواده اش رفته بود سمناندستش را گرفتم و آوردم تو خانهخودش فهميد كه بايد بدون حرف لخت شودبه روش خاصي كه از گفتنش معذورم مشغول سفت كردن كمرم شدموقتي وارد هال شدم ديدم با پيراهن و شرت نشستهبا اخم اشاره كردم شرتت را هم دربيارروي لبه تخت به حالت قنبل خواباندمش و پتويي زير زانو هاش گذاشتمحالا چي ميديدم؟قبلا موقع حال كردن هميشه او تعيين كننده بود و من بايد التماس ميكردم كه موقع لاپايي پاهايش را روي هم جفت كندتقريبا كل زمان پایان سكسها خواهش و التماس ميكردمو حالا انگار جاي شكار و شكارچي عوض شده بوديك جور حالت پيروزي و انتقام داشتمحالا چي را شكست دادم؟ تو كدام مبارزه؟ و انتقام چي را بايد ميگرفتم بماندواي عجب صحنه اييك كون تپل گرد كه روي طاقچه كونش ميشد 2 تا گلدان بذاريشامپو بچه را آوردم و كيرم را حسابي ليز كردمچندقطره اي روي سوراخ كون ناهيد ريختم كه يهو جا خورد و برگشت و با چشماني مضطرب گفت از كون؟با لحني تند و گزنده گفتم اگرميرفتي زندان، هرروز از كون بايد ميداديبغضي كرد و برگشت و دستانش را زير سرش گذاشتقبلا با كلي منت كشي چندباري دم سوراخ كونش درمالي كرده بودم و حالا حس انتقام داشتمكيرم را دم سوراخش گذاشتم وآرام آرام كمي فشاردادم اما مگر تو ميرفت؟گفتم سوراخت را جمع نكن و سپس كمي فشار را شديدتر كردمدريك لحظه فشار شديدي به سوراخش دادم و و درجا تنه خودم را روي بدنش انداختم تا مانع حركتش شوم تا كيرم از تو سوراخش درنيايددادش تو خونه پيچيد ا ا ا ا اييي و كمي تقلا كرد اما محكم بغلش كرده بودمبعداز چندلحظه هيكلم را از بدنش بلند كردم كله كيرم داخل سوراخش شده بودكون خيلي تنگي بودچنددقيقه اي خيلي آرام همان يك مقداري كه توش رفته بود، تلمبه زدميك كم فشار ميدادم داد ناهيد بالا ميرفتبه خاطر لبه تخت موقع فشار نميتونست جلو بروددوباره بدنم را روي كمرش انداختم تا يك فشار شديد ديگه بدم كه نيتم را فهميد و گفتآقا جلال توروخ…. . . آآآي ييفريادي زوزه اي كشيد و با صداي بسيار بلندي شروع به گريه و ناله كرددستم را سفت گذاشتم جلوي دهانش تا صداش درنياد چندلحظه بعد با تكان دادن سر اشاره كرد كه ديگر داد نميزنددستم را برداشتمكمرش عرق سردي كرده بودكيرم ثابت بود و تكانش نميدادم و كل هيكل ناهيد را سفت چسبيده بودمش و تكان نميتونست بخوردبا صدايي بم و خفه ناله ميكردناهيد يك دستش را عقب آورد و روي كيرم گذاشت تا بفهمد چقدر تو كونش رفته پاره م كردي كونم را جر داديگفتم نترس ريزتر از هيكل تو خيلي راحت كون ميدن جر كه نخورند هيچ، تازه چه حالي هم ميكنندبعد از سه چهار دقيقه اي ثابت بودن، شروع به تمبه زدن كردمكيرم از تنگي سوراخ كونش، داشت له ميشدبدون اينكه هيكلم را از روي بدنش بردارم شروع به تلمبه زدن كردمسوراخش چه حرارتي داشتانگار كونش از حرارت و تنگي ميخواست كيرم را ذوب كندبطور يكنواخت و با سرعتي پايين تلمبه ميزدمكيرم همانند مته اي كه در سنگ سوراخ درست كرده باشد و حالا بخواهد كمي سوراخ را گشادتر كندناهيد هم بطور هماهنگ با تلمبه كيرم ناله ميكردهر تلمبه م يكجور ناله ميكرد آآخ اوخ اييي آآه اووي ..يواش يواش شكمم را از روي كمرش برداشتم سوراخ كونش كل درازي كيرم را ميفشرد و هنگام تلمبه سوراخش هم مقداري عقب و جلو ميرفتبا دوتا دستام ناهيد را از پهلو گرفته بودم و حالا باقدرت تلمبه ميزدمبا هر تلمبه اي يك موج روي كونش مي افتاداحساس پيروزي ميكردم تا ديروز بعداز كلي التماس به زور بيشتر از 3دقيقه لاپايي نميداد اكثر وقتها فقط شلوارش را كمي ميداد و شرتش را پايين نميداد فوري هم نصفه كاره سكس را نيمه پایان رها ميكرد و ميرفت پيش بچه خواهرشحالا لبه تخت قنبل كرده بود و كيرم تو كونش تا دسته ميرفت و جز ناله حرف ديگري نميزدكيرم را در آوردم كمي شامپو بزنم كه ناهيد گفت بايدبرم دستشویی ان دارمراست ميگفت كير خودم هم كمي بو گرفته بود به قول معروف در درياي كون، كيرم به ان نشسته بودمنم رفتم حمام داخل اتاق و كيرم را تميز كردم سپس دوتا متكا گذاشتم لبه تخت كه قشنگ قنبل كون ناهيد بالاتر بيايدبعداز 5دقيقه ناهيدآمدنگاهي به متكاها انداخت و گفت خيلي ديگه مونده؟در جوابش گفتم ديگر اذيت نميشيوقتي ناهيد خوابيدكونش به خاطر متكا قشنگ بالا آمده بوداولش كمي كونش را ورز دادم بعد شروع كردم به كونش سيلي زدن جوري كه قرمز شدناهيد داد زد آخه خودت طاقت داري اينجوري ميزني؟كونش خيس بود و سيلي صداي بلندي ميداد روي لوپ سمت راست كونش جاي 4تا انگشتم افتاده بودمقداري شامپو به كونش زدمكيرم را گذاشتم دم سوراخش و تا دسته فرو كردمصداي ضجه بلند كه با جيغ همراه بود فضاي اتاق را پر كرد آي آي نامرد.. كون… سوخت… پار… شدمگريه بلندش نميذاشت حرف بزنددر عرض 5 دقيقه كونش فوري تنگ شده بودكمي كيرم را عقب كشيده بودم ولي دلم نمي آمد درش بيارمكمي ترسيدمگفتم الان تمامش ميكنم و سپس تندتند تلمبه زدماولش تا ته فشار نميدادم ولي اين بار سوراخش خيلي زود باز شد و بنده هم تا دسته تلمبه ميزدمناهيدچندبار با گريه ي آرام گفت تمامش كن بسه ديگه نميتونمعليرغم ميلم بايد تمامش ميكردمدستهايم را روي شانه هاش گذاشتم و بدن ناهيد را به سمت خودم هل ميدادم ميدادم و با كيرم تندتند تا اونجايي كه زورم ميرسيد تو كونش فشار ميدادم تا زودتر آبم بيادوقتي با دستام ناهيد را به سمت خودم ميكشيدم خيلي تحريك كننده بودصداي آي آي ناهيد بيشتر تحريكم ميكرد تا فشار و سرعت بيشتري به كيرم بدمموقع آب آمدن فريادي كشيدم و تا آخرين حد كه ميتونستم فشار دادم و آبم را تو كونش خالي كردمخيس عرق شده بودم نگاهي به سوراخش انداختمسوراخ كونش مثل چاه همانطور باز مانده بود و قالب كيرم تو سوراخش جا مانده بوداين جريان مال 2روز پيش بود و نميدانم آيا باز هم ناهيد را ميشه كرد يا نه؟نوشته جلال
0 views
Date: November 25, 2018