كلاس آموزش رانندگی

0 views
0%

كلاس آموزش رانندگی با سلام ، من بهروز هستم متاهل ، ٣٨ سالمه ، قد ١٨٠ وزن ٨٥ ، خیلی حشریم و همیشه تشنه سكس .٤ سال هست كه مربی ام . قانون آموزشگاه اینه كه اگه شاگرد خانوم باشه باید همراه داشته باشه ء، تو این ٤ سال مخ ٤ نفرو زدم و سكس داشتم ، میخام داستان پنجمیش رو بگم كه منتهی شد به سكس با یه دختر خوشگل و مادر جیگرش . ظهر كه برگشتم آموزشگاه دیدم منشی به یه دختر گفت آقای مهدوی مربی شما هستن ،عجب تیكه ای بود خدا ، چقدر خوشگل بود ، شلوار لی جذبش یه وجب از پایین كوتاه بود و پاهای لخت و سكسیش ادمو دیوونه میكرد ، بهش گفتم بفرمایین بریم ، جلوم راه افتاد ، واییییی چه كون گنده و گردی ، مانتوش داشت جررر میخورد از بس تنگ بود . چه رژ لبی داشت . گفتم همراهتون نیومدن ، گفت چرا ، الان مادرم میرسه ، نشستم پشت فرمون ، اون هم كنارم نشست ، وایی چه پاهایی داشت ، خوش تراش و خوردنی ، گفت اوناهاش مادرم داره میاد . خدای من چی میدیدم ، یه خانوم قد بلند زیبا ، با كفش پاشنه دار ، ساق پاش عین برف بود ، شلوارش حتی از دخترش هم كوتاه تر بود ، از روبرو هم كه میومد میشد فهمید چه كون نازی داره ، مانتوش جلوش باز بود و ساپورت مشكیش روناش رو حسابی به نمایش میذاشت ، یه تاپ سفید تنش بود كه سوتین مشكی نازش معلوم بود ، اومد سوار شد صندلی عقب ، تا نشست دستش رو دراز كرد دست بده ، چه ناخونای خوشگلی كاشته بود ، چه دست سفید و نرمی داشت ، همش یه خنده خوشگل روی لبای نازش داشت ،سلام كردم ، گفتم سامان مهدوی هستم ، امیدوارم بتونیم یه آموزش خوب در كنار هم داشته باشیم ، حركت كردم ، یه جای خلوت سمت جاده بهشت زهرا بلد بودم كه از آموزشگاه ما ٢٠ دقیقه راه بود ، معمولا جلسات اول میرفتیم اونجا ، وقتی رسیدم رفتم تو یه جاده فرعی هیچ ماشینی رد نمیشد ، گفتم بفرمایین بشینین پشت رول خانوم خانوما ، وقتی داشت پیاده میشد حسابی كونش رو دید زدم ، حتی مانتوش رو پایین هم نمیداد ، خودم رفتم جای اون ، واییی گرمای صندلی چقدر خوب بود ، میخاستم بلیسم كونش رو ، گفتم كمر بند رو ببند ، گفت اخه هروقت میبندم اذیت میكنه بدنمو ، با دست اشاره به سینه های خوشگلش داشت ، گفتم نمیشه باید ببندی . كمربند افتاده بود لای سینه هاش ، تو سن ١٨ سالگی واقعا سینه های بزرگی بودن ، گفتم استارت بزن ، ماشینو روشن كرد ، – پای چپتو فشار بده روی كلاچ و نگه دار ، بعد بزار دنده یك ، بعد آروم آروم پاتو بردار ، ماشین پرید و خاموش شد ، – دوباره امتحان بكن ، همش هواسم از آیینه به صورت و موهای مامانش بود كه حالا روسریش افتاده بود و چون كسی رد نمیشد درست نمیكرد ، آیدا اسم دختره بود و سمیه اسم مامانه ، آیدا اخه مانتوم اذیت میكنه ، خیلی تنگه ، سمیه آیدا جان باز كن دكمه هاشو ، آیدا آخه اباس زیرش كوتاهه ، سمیه ؛ ایراد نداره مربیا مثل دكترا محرمن ، بعد هر سه زدیم زیر خنده ، دكمه های مامنتو شو باز كرد ، واییی ، یه تاپ داشت كه فقط روی سینه هاشو پوشونده بود ، پایان شكم سفیدش لخت بود . كیرم كه ١٨ سانته و همیشه خانمم از كلفتیش دادش رو هواست داشت شلوارمو جررر میداد ، سمیه پشت آیدا بود ، چشاش رو كیر من قفل شده بود ، در گوش آیدا یه چیزی گفت بعد بلند زدن زیر خنده ، آیدا كه بعدش فورا به كیر من نگاه كرد فهمیدم موضوع از چه قراره ، – درگوشی نداریما .. سمیه یه حرف مادر دختریه ، – خب دوباره امتحان كن آیدا جان ، دوباره خاموش كرد ، گفتم اینبار من دستمو میزارم رو پات كه زود ول نكنی ، – با اجازه شما سمیه خانوم . سمیه خواهش میكنم ، شما هم مثل دوستین برامون ، هر كاری لازمه برا آموزش بكننین ، حرفی نیست ، اگه منم میتونم كمكی كنم بگین ، واییی چه صدای نازی داشت ، چه عشوه ای میرخت ، دست راستمو گذاشتم روی رون چپش ، فشار دادم پایین روی كلاچ ، آخخخ چه روناییی ، گفتم حالا اروم بیار بالا با كمك من ، ماشین راه افتاد جوری شتاب گرفت كه سرم رفت لای سینه هاش ، این كارو چند بار انجام دادیم تا دیگه خودش راه میوفتاد ، منم دستمو برداشتم ، و یه دستی به كیرم كشیدم و فشارش دادم ، دیدم سمیه باز چشش به كیرمه ، معلوم بود اونم حشریه و تشنه كیییر .گفتم حالا ایدا دنده عقب برو ، دستت رو بزار رو پشتی صندلی من و عقبو نگاه كن ، خودمم برگشتم كه عقبو نگاه كنم به جایی نخوریم ، ولی بیشتر قصدم دید زدن رونو و كوس سمیه بود كه حالا كامل پاشو باز گذاشته بود و تپلیه كوسش داشت میگفت كیییییر میخاد ، من به پهلو بودم ، اینجوری سمیه راحت تر میتونست كیرمو البته از زیر شلوار ببینه ، هواسم بهش بود ، لباشو گاز میگرفت ، بعضی وقتا دستش میرفت سمت كوسش ، چه رونای پری داشت ، عجب كونی بود ، به خودم گفتم كوسخول اینا دارن میگن مارو بكن بعد تو خیچ واكنشی نشون نمیدی ،؟ سینه های آیدا كاملا تو دید من بود ، یه سوتین قرمزز زیر تاپش داشت ، نوك سینش بدجوری سیخ بود ، نوك سینه های سمیه هم قشنگ معلوم بود ، گفتم نیم ساعت دیگه بیشتر از كلاس نمونده میخاین آروم آروم برگردیم ؟ سمیه گفت میشه منم بشینم ،؟ خیلی وقته تمرین نداشتم ، میییششه ؟ وایی چه جوری حرف میزد این جنده لاشی ، گفتم البته ، بفرمایین ، سمیه پیاده شد ، مانتوشو در آورد ، واییی خدای من ، عجب كوونی ، موقع سوار شدن بند شورتش از بغل ساپورت معلوم بود ، یه بند نازك مشكی ، روناش میخاست ساپورتو جر بده ، قشنگ معلوم بود رانندگی بلده ، وقتی راه افتاد بدون كلاچ ترمز گرفت ، ماشین خاموش شد ، گفت میشه مثل آیدا پای منم نگه دارین ؟ خیلی سفته این چیزتون ، كلاچتون ، عجب جنده لاشی ایه این ، قشنگ معلومه منظورش كیرمه كه سفت شده ، منم با پررویی خم شدم و دستمو گذاشتم رو رونای خوشگلش ، سرم قشنگ روی سینه هاش بود ، عجب سینه های سفتی داشت ،چشام به كوسش بود كه فاصله كمی باهام داشت و ساپورت رفته بود لای كوس خوشگلش ، وقتی كمی رفت گفتم حالا دنده رو بگیر تو دستت برو ٢ ، دستش رو گذاشت رو كیرم و كیرمو گرفت فشار داد ، با اون دستشم موهامو كشید سرموفشار داد به سینه هاش ، سمیه بسه دیگه هیز بازی ، اون بدبخت خفه شد ، درش بیار ببینم چی داری ، كیرمو انقد فشار داد داشت ابم میومد . باورم نمیشد قراره همچین كوسی بره زیر كیرم ، لبام تو لباش قفل شد ، گفت در بیار كیرتو بخورم ، گفتم صبر كن یه برنامه دارم برات .پشت ماشین چادر مسافرتی و زیر انداز داشتم . زیر انداز رو انداختم و چادر زدم ، یه پتو پهن كردم داخلش ، سمیه چه مجهز ، معلومه قبلا شاگردارو زیاد آوردی اینجا گفتم بفرمایین داخل ، سمیه اومد وقتی خواست بره تو یكی زدم به كونش ، عین ژله لرزید لامصب ، گفتم شما نمیاین آیدا جان ،؟ آیدا نه شما راحت باشین ، خخخرفتم داخل چادر ، زیپ چادرو بستم ، سمیه گفت یالا دیگه ، كمر بندمو باز كردم گفت دستمو زد كنار ، خودش دكمه شلوارمو باز كرد ، زیپمو داد پایین ، شلوارمو با عجله درآورد ، یه شرت هفتی قرمز تنگ تنم بود ، كیرم داشت پارش میكرد ، با اون دستای خوشگلش كه ناخونای نازی داشت یكم مالید و انگشت کرد و از رو شورت لیسس زد ،. بعد شرتم رو درآورد ، كیرم مثل فنر پرید بیرون ، چشاش از دیدن كیرم درشت شد ، گفت واییی چه خبره ،؟ این كه جر میده منو . شروع كرد لیسیدن كیرم ، هی قربون صدقش میرفت ، میگفت جووون ، من میمیرم واسه این كیر ، باید سر حالم كنی ، تخمامو میلیسید ، من موهاشو تو دستم گرفته بودم و تو دهنش تلمبه میزدم ، خابوندمش كف چادر ، ساپورتش رو در آوردم ، وایییی چه پاهایی داشت ، یه شورت خوشگل مشكی تنش بود ، جلوش تور و نگین داشت ، تاپشو در آوردم ، جوووون سینه هارو ، مثل دوتا توپ گرد ، شروع كردم لباشو خوردن ، با دستم كوسشو میمالوندم ، خیس خیس بود ، شرتشو درآوردم ، وایییی ، یه دونه مو هم نداشت ، گفتم عجب هلویی داری سمیه ، گفت لیزر كردم ، شروع كردم لیسیدن ، چوچولشو میخوردم ، داشت رو ابرا سیر میكرد ، داد میزد ، سرمو فشار میداد تو كوسش ، برش گردوندم ، اوووف عجب كون گنده ای ، خیلی تمیز بود ، لاشو وا كردم ، شروع كردم سوراخشو لیسیدن ، خیلیییی تمیز بود لامصب ، جییییغ میزد ، زبونمو میكشیدم لای كونش ، سوراخ كونشو با زبون لیس میزدم ، گفت بسه دیگه ، بكن تو كوسم ، پاشو وا كردم ، كیرمو گذاشتم دم كوسش ، گفت فقط یواش ، خیلی خیس بود كوسش ، با یه فشار تا ته كردم تو كوسش ، یه جیغی زد كه گوشم كر شد ، آیدا زیپ چادرو وا كرد ، گفت نكشی مامانمو ، خخخسمیه آیدا خیلی كلفته كیرش ، دارم جررر میخورم ، آیدا همونجا وایستاده بود كوس دادن مامانشو میدید ، منم محكم تو كوسش تلمبه میزدم ، خیلی داغ و تنگ بود ، اصلا بهش نمیخورد اینقدر تنگ باشه ، لباشو میخوردم ، سینه هاشو میخوردم ، گفتم برگرد میخام بزارم كونت ، گفت نه ، توروخدا ، عمرا نمیتونم تحمل كنم ، گفتم پس دخترت باید زحمتش رو بكشه ، سمیه به خودش بگو آیدا بدون این كه حرف بزنه اومد تو چادر ، شلوارشو در آورد ، بعد تاپشو ، وایییی چه بدنی داشت ، یه رون گوشتی ، كون گنده ، چه سینه هایی داشت ، جلوم زانوم زد ، كیرم انگار از همیشه بزرگ تر شده بود ، شروع كرد لیسیدن كیرم ، سمیه هم وایستاده بود كنارم و لب همو میخوردیم ، منم سینه سمیه رو میمالیدم ،گفتم آیدا كون خوشگلتو میخام ، چهار دست و پا شد ، شروع كردم كونشو لیسیدن ، معلوم بود از كون زیاد داده ، راحت انگشتم رفت تو ، حسابی لیسیدم و خیسش كردم ، كیرمو گذاشتم دم سوراخش ، آروم آروم كردم تو ، گفت زیاد ازش كار كشیدیا آیدا ، خندید ، به سمیه گفتم همونجوری كه ایستاده خم بشه تا كون گندشو بلیسم ، حالا یه كون گنده رو داشتم میكردم و یه كون گنده هم داشتم میلیسیدم ، آبم داشت میومد ، گفتم بشینین ، یكم با دست كیرمو مالیدم ، آبمو با فشار ریختم رو سینه هاشون ، حسابی خسته بودیم ، خوابیدم كف چادر ، سمیه یه سمتم ، آیدا سمت دیگه ، سمیه مرسی ، واقعا حال داد ، خیلی وقت بود كیری مثل تو ندیده بودم ، لباسامونو پوشیدیم ، رفتیم دم آموزشگاه ، ١٠ جلسه هر روز كارمون همین بود ، یك هفته هم اضافه گرفتن ، ١٧ روز پشت سر هم سكس داشتیم .حالا هم بعضی روزا میرم دنبالشون میریم همونجا ، قصد دارم سمیه رو صیغه داعم بكنم . و براش یه خونه بگیرم ،چون داره از شوهرش كه معتاده جدا میشه ، واقعا زندگیم خیلی تغییر كرده ، خیلی سر حالم ، واقعا یه خانم خوب میتونه ، دنیای آدم رو عوض كنه ….نوشته بهروز

Date: October 31, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *