من تازه ميخوام خاطره تعريف كنم و اينم بگم از خاطره ي دروغي حالم به هم ميخوره و كاملا راست ميگممن از وقتي يادم مياد به پسر خاله و دایی … كون دادم ولي بهترينش توي خدمت بود كه يه روز قبل رفتن به پادگان توي ميدون آرادي نشسته بودم و سيگار مي كشيدم يه راننده كاميون اومد و وسر صحبتو باز كرد و به اينجا رسيد كه بريم كس جور كنيم و ببريم گاراژ توي ماشينم بكنيم من فهميدم ميخواد منو بكنه چون اگه كس گيرش ميومد دلش واسه من نسوخته بود. خلاصه رفتيم و يه دوري زديم و رفتيم سمت گاراژ. ساعت شده بود 10 شب و من بايد عصر توي پادگان مي شدم ولي بي خيال شده بودم چون حسابي خودمو واسه خوردن كير آمده كرده بودم . توي ماشيين نشستيم يه كم از كس كردناش تعريف كرد و شد 12. گفت بخوابيم. گفت تو اين پايين بخواب من تخت بالا ميخوابم. اون موقع هم تازه از اين كاميون دو تخته هاي مجهر اومده بود. من خوابيدم و اون مثلا شروع كرد به باز كردن تخت بالا و الكي ور ميرفت گفت نميشه حالا چجيكار كنيم. منم كه حسابي خارش گرفته بودم گفتمن بيا پايين بخواب. اومد . گفت اينطوري گرممون ميشه بيا لخت شيم. كامل لختم كرد و پاهاي تيغ زدمو ديد كه كلي خجالت كشيدم و شروع كرد دو انشگتي كونمو ضارره كردن. بعدشم كير نار كلفتشو تا خايه چپوند توي كونم كه پایان دنيا جلوي چشمم تيره و تار شد. جوري ميكرد كه فكر ميكردم الانه كه خون فواره بزنه ولي داشتم از شهوت ديوونه ميشدم. همه مدل توي اون فضاي كويچك منو كرد. بوي تف و كونم قاطي شده بود هي قربون صدقه ي كيرم مي رفت. نمي تونم بگم چقدر حال كردم. خلاسه بعد حدود 50 ديقه تلمبه زدن آبشو توي سوراخم خالي كرد و منم به بهانه شايدن رفتم بيرون خودمو خالي كردم. باورم نميشد اينقدر آب ازم بياد. بعدشم راه افتادم سمت پادگان و راه كه مي رفتم از ليزي لاي كونم كيف مي كردم. وقتي رسيدم اونجا 3 صبح بود مجبور شدم به دژبان هم يه كون بدم ولي اين بار خيلي راحت تر بودم چون كونم با آب كير شوفره ليز بود. خاطره زياد دارم از كون دادن و كاراي ديگه كه كم كم ميگمنوشته رضا
0 views
Date: November 25, 2018