لاپایی با دختردایی

0 views
0%

سلام به همه بچه هاي شهواني اميدوارم خوب باشين.اين خاطره برمي گرده به چندسال پيش كه دايي من با پدربزرگم زندگي ميكرد(البته تو خونه هاي جدا).من خيلي دختر دايي مو دوست داشتم ودارم اون موقع ها خيلي تو كفش بودم يه دختر سفيد خوشگل ناز،هميشه ازهر فرصتي استفاده ميكردم ميرفتم ببينمش.موقع امتحانات خرداد بود كه من همش ميرفتم پيشش چون دايي وزن دايي هردو كارمند بودن ساعت 2ميومدن منم هميشه ساعت 10اونجا بودم ميرفتم پيشش باهاش حرف ميزدم و يه بار ازحرفاش فهميدم بله(اخه من بچه مثبت بودم)اومد بهم گفت ميدوني كرست چيه؟مننه.مهدي..هموني كه مامانا تن جوجوشون مي بندن.مناها اره خب كه چي؟مهدي..منم از اونا دارم.مندروغ نگو ببينم(تيز بازي رو داشته باش).مهدباشه .واي چه خوشگله ميشه دستشون بزنم.همينطوري داشتم دست ميزدم كه حالتش عوض شد منم يك كم دستمو به سينه هاش زدم حال ميكردم كه يهو صداي داييم اومد ماسريع خودمون جمع وجوركرديم اومديم تو هال.منم فهميدم دختر دايي اوكيه. پس فردا امتحانو دادم سريع اومدم خونشون تا اومدم ومنو ديد سريع رفت پشت كامپيوتر ومشغول بازي شد .منم رفتم پشتش(چون يه صندلي بود داشتم نگاه ميكردم)دستامو گذاشتم رو شونه هاشو ميماليدم،به كرست به كمر گردنش بهش گفتم اين همونه كه اون روزگفتي.همينطور داشتم ماساژ ميدادم كه انگار حالش عوض شد من يه بوس از گردنش كردم كه بلند شد وهمو بغل كرديم همو مي بوسيديم هردو تازه كار بوديم وبلد نبوديم حرفه اي ببوسيم.من تي شرتشو در اوردم كرستو هم همين مشغول خوردن سينه هاش شدم هي ليس ميزدم بلندش كردم شلوارشو كشيدم پايين شلوار خودمم همين يه توف انداختم گذاشتم لاپاش هي عقب جلو تلمبه كه حالم عوض شد وابم ريخت سريع شلوارشو پوشيد ورفت خودشو شست اومد پشت كامپيوتر نيم ساعت بعد هم داييم اومد.اينم خاطره من از دختر داييم ازاون موقع ديگه اصلا باهم هيچ كاري هم نكرديم.مرسينوشته danivi

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *