لذت خواندن

0 views
0%

سلام . من شیدا 24 ساله هستم و این خاطره مربوط میشه به دیروز و سکس عالی تر از همیشه من با مهدی دوست پسرمبذارید از مهدی بگم اون 27 سالشه و خیلی جذاب هیکل زیبایی داره که هر دختر و زنی رو تماشای اون جذب میکنه و من هیکل کاملا ورزشی دارم قدم 170تاس و به قول مهدی یکی از سکسی ترین و بدقلق ترین دخترهام حتی بعضی وقت ها که خودم رو تو اینه حمام میبینم بدنم داغ میشه و ناخوداگاه باخودم بازی میکنم ما حدود 6 ساله که باهم دوستیم و اون اولین و تنها شریک جنسی منهچند سالی میشه که به خاطر کارش ازم دور شده و ما تقریبا توی ماه شاید کمتر از یک هفته پیش هم هستیم اما شروع ماجرا….من منتظر تماسش بودم خودم رو برای 1 روز محشر آماده کرده بودم .. از حمام که اومدم رو تخت دراز کشیدم و بدنم و چرب میکردم فکر به چند ساعت دیگه حسابی حشریم کرده بود. همین جور که بدنم رو چرب میکردم دست به کس سفید و خوشگلم کشیدم که از حشر زیاد کمی مرطوب و داغ شده بود … چشمام رو بسته بودم و داشتم تو فکر سکس امروز با خودم ور میرفتم و حال میکرد که موبایلم زنگ خورد . لعنتی هیچوقت از تماسش به این اندازه ناراحت نشده بودمکمی از صدای بلند موبایلم ترسیده بودم و این عصبیم کرده بود وقتی با مهدی حرف میزدم … تقریبا نفس نفس میزدم . قرار امروز رو گذاشتیممن فقط نیم ساعت وقت داشتم تا آماده بشم … لباسام رو آماده کرده بودم از شب قبل 1 تاب فوق العاده سکسی زردو و سفید که تا روی رونام بود و یه ست محشر سفید … وقتی جلو اینه خودم رو دیدم . دیونه شدمموهام رو سشوار کردم و یه آرایش غلیظ هم کردم انگار به لبام آتیش کشیده بودندوقتی دیدمش از دور وای فوق العاده شده بود اون پیرهنی رو که براش کادو گرفته بودم تنش کرده بود … وای چقدر عطش خواستنش رو داشتم . بی اختیار بغلش کردم و همدیگر رو بوسیدیم . از کارام تعجب کرده بود اخه هیچوقت جلو خونه حتی باهاش دست هم نمیدادمتو ماشین که نشسته بودیم فقط چشمم به لبهاش و اون سینه ی مردونه و از همه مهمتر اون کیر خوش استیلش بودما اکثرا برای سکس و با هم بودن و دور بودن از مزاحم میریم توی یه روستا … مهدی یه خونه کوچیک اونجا گرفته چون من عاشق اونجامگفت بریم دنبال پریسا و علی بریم چهارتایی بیرون (وای این یعنی عقب اوفتادن سکس) با کلی دلیل اوردن ازش خواستم که بریم خونه خودمون. مهدی که فهمیده بود من میخوام باهاش تنها باشم کلی اذیتم کرد. مجبورم کرد داد بزنم که سکس میخـــــــــــــــــــــــوام البته منم همچین بلاهایی سرش اورده بودمکلی عصبیم کرده بود اما فکر به چند ساعت دیگه دیونم میکردتو راه کلی خندیدیم … تا اینکه رسیدیم. تا مهدی ترمز کرد دسته کلیدم رو از کیفم در اوردم و دوییدم سمت خونه. مهدی صدام زد بیا پدر میخوایم بریم دم رودخونه. اصلا حرفاش رو جدی نگرفتمدوییدم در و باز کردم کتونی هام رو تو هوا در اوردم و دوییدم تو خونه وای که چه دلم تنگ شده بودسریع رو تختی رو عوض کردم و ملحف های مبلا رو برداشتم … مهدی که اومد کلی خندید گفت چته تو ؟ منم با کمال پرویی گفتم چیه نیگا نداره که من میخوام حرفیه؟اینو که گفتم پرید دنبالم با یه حرکت بغلم کرد … دست و پام و تکون میدادم و جیغ میزدم . دیدم زورم بهش نمی رسه گردنشو محکم گاز گرفتم . پرتم کرد رو کاناپه جلوی در اتاق خواب بهم گفت چخه دیونه وای چقدر خواستنی شده بود. دیونه عصبی کردنشم . به حالت قهر رفت جلو تلویزیونمنم رفتم اتاق خواب لباسام رو عوض کردم . مانتو و شال و شلوارمم در اوردم و از اتاق اومدم بیرون تا دیدم خشکش زدبا حالت خیلی مصنوعی خم شدم جلوش تا حسابی کونم رو دید بزنه.. یادم رفت بگم مهدی عاشق بازی کردن با رونام و کون خوش تراشمه اما بهش به این آسونی ها نمیدم تا مجبورم نکنه عمرا راضی نمیشمجلوش راه میرفتم و عمدا کون و کوسم رو جلو چشماش حرکت میدادم . مثل همیشه آروم بود و ظاهرش رو حفظ کرده بود اما کیر قلمبه شدش تو شلوارش که با دستش سعی میکرد به خوابوندش تو دلم قند اب کرده بود براش چایی اوردم وقتی اومدم نزدیکش زدم زیر خنده … گفت چته ؟ گفتم تو باهام قهری اما مهدی کوچیکه میخواد آشتی کنه ها . تا این و گفتم یه نگا به کیر سفت شدش کرد و زد زیر خندهرفتم تو حیاط اونم دنبالم که به زور ببردم تو اتاق منم داد بیداد میکردم و با اون کون لختم جلوش این ور اون ور میپریدم . که یهو پام گیر کرد به پله و مهدی گرفتم . کمربندش دستش بود زد رو کونم واقعا درد داشت و زد زیر گریه. رفت دومی رو بزنه دوییدم تو خونه … خلاصه با زور کمر بند من برد تو اتاق خواب گاهی که اذیتش میکردم میخندید و یکی با کمربند میزد جلوی پامدر اتاق رو بست اخه من عادت دارم وسط سکس به 1 بهونه پا میشم و در میرم بیرون وای عصبی کردنش خیلی جذابه برام حتی در حین سکس هم از خیر عصبی کردنش نمیگذرمکونم و کردم طرفش و بون در اوردم گفتم نمیدم حرسش گرفته بود یهو گفت نمیکنمت که تو کفش بمونی و با نیگاش به کیر شق شدش اشاره کرد منم گفتم نکن …یهو یه فکر زد به سرم دیدم مهدی شلوارکش و پوشید و رفت رو تخت دراز کشید حالا وقتش بود دوباره پرسیدم نمیکنیم ؟ نه محکمی گفتشروع کردم به اشوه اومدن جلوش و با تنم بازی میکردم خم شدم که کاملا کونم رو ببینه. یواشکی نیگاش میکردم که با تعجب نیگام میکرد رفتم جلو آینه تاپم رو با ناز و ادا در اوردم با سینه هام بازی میکردم تو اون موقع واقعا داشتم خودم رو تحریک میکردم میخواستم جلو چشماش خودم رو ارضا کنمسوتین و شرتم رو که در اوردم . نیم خیز رو تخت نشست . گفت نکن دیونه .بهش اعتنا نکردم انگشتم رو میلیسیدم به نوک سینه هام که الان کاملا شق و سفت بود میمالیدم و با دست دیگم کوسم رو که حسابی خیس شده بود چوچولم باد کرده بود و زده بود بیرون . حسابی با خودم داشتم حال میکردمحالا نوبت شکنجه مهدی بود صندلی رو گذاشتم رو به روی مهدی . پشتم و کردم بهش و کونم رو قمبل کردم از زیر با کوش و کونم بازی میکردم . وقتی میدیدم مهدی حتی نمیتونه حرف بزنه و از شدت حشر داره کیرشو میماله بیشتر حال میکردم حالتم رو عوض کردم رو به مهدی شدم یکی از پاهام رو گذاشتم رو صندلی و با چوچولو بازی کردم . دوتا از انگشتام تو کوسم بودو صدای اه و نالم پایان خونه رو برداشته بود… هنوز بی حرکت داشت نیگام میکرد بلوزش رو در اورده بود. و فقط دست به کیر نیگاه میکرد… داشتم ارضا میشدم اما اون هیچ حرکتی نمیکرد . دیگه نمیتونستم بایستم رو تخت کنارش خوابیدم و و ناله میزدم . فکر کردم دلش میسوزه و منو میکنه اما فقط متعجب نیگاه میکرد از لج مهدی هم شده چندتا ضربه به چوچولو زدم و خودم رو ارضا کردم وای مثل فواره ازم آب میومد… هنوز داشتم ناله میکردم و چشام بسته بود که داغی زبونش رو روی کوسم حس کردم هیچوقت نمیذاشتم بعد از سکس کوسم رو بخوره و دلیل می اوردم که امکان داره مریض شه و فلان و فیسارنمیخواستم چشام رو باز کنم و داشتم حال میکردم با ولع خاصی کسم رو میخورد پاهام رو باز تر کردم و گذاشتم رو شونه هاش چوچولم رو با زبونش تحریک میکرد و با انگشتش بهم ور میرفت . وااااای چه حالی بودم داشتم ارضا میشدم دیونه شده بودم با دستام سرش رو فشار دادم طرف کسم آه و ناله ای راه انداخته بودم که نگو تنم و لرزید و ارضا شدم و این بار از کسم بیشتر سرریز شد مهدی دوباره زبونش رو روی کوسم میکشید و این بار وحشیانه تر یواش یواش سرش رو اورد بالا روی نافم رو لیس میزد عاشق این کارشم سانت به سانت بدنم رو خورد و اومد بالا تا رسید به لبام یه دستش تو کسم بود و با اون یکی تنم و میمالوند …. چشام هنوز بسته بود. سرم رو اوردم جلوتر و اماده بودم که لباشو ببوسم … که سنگینی دستش نشست روی صورتم محکم زد تو گوشم … اشک اومد تو چشمام اما بازشون نکردم و اون شروع کرد به داد و بیداد کردن . نمیفهمیدم به کی فحش میداد فقط داد میزد. ترسوندم و من زدم زیر گریه زاری . افتاد روم سنگینی بدنش که با شتاب افتاد روم داشت میکشتم اما نمیتونستم حتی با تکون دادانم بهش بفهمونم که داره استخونام رو خرد میکنه گریه زاری میکرد و من دفعه اولی بود که میدیدم گریه زاری میکنهسرش رو از رو سینام برداشت و خودش رو کشید بالاتر. از سنگینی بدنش نمیتونستم نفس بکشم و زبونم هم بند اومده بود و نمیتونستم چیزی بگم سرشو اورد جلو دماغش رو گذاشت رو دماغم اشکاش میریختن رو صورتم صداش دورگه تر شده بودگفت عشقه من چرا با خودت ور رفتی . فکر اینکه تو توی خونه یا حمام با خودت این کارو میکنی دیونه ام کرده حس میکردم صورتم از چکی که خورده بودم باد کرده بود از عمد واسه اینکه بفهمه چه غلتی کرده صورتم و برگردوندم و چشام رو بستم تا ببینه چای سیلی رو نقشه ام جواب داد و مهدی به شدت گریه زاری میکرد و داشت نصیحتم میکرد و میگفت که کارش زیاده و زمان بیشتری رو نمیتونه بزاره واسه با من بودن و یادم اورد من مجبورش کردم که بره شهرستان برام حرفاش مهم نبود هنوز سنگینیش رو بدنم بود با پاهام دنبال کیرش میگشتم .. دیدم کیرش خوابیده حالم گرفته شد. گفتم داری خفم میکنی میفهمی؟ تازه فهمید که با اون هیکلش یک ربعه رو منه سریع با دستاش سنگینیش رو گرفت انگار تریلی از روم رد شده باشه. چون صورتم میسوخت اصلا بهش اهمیت نمیدادم البته تو دلم داشتم براش میمردمو فدای اشکاش میشدماز زیر تنش فرار کردم و همون جوری ملحفه رو کشیدم روم و پشت بهش کردم و خودم رو زدم به خواب اونم بالاسرم داشت نگاهم میکرد با دستش که صورتم رو ناز میکرد الکی ناله میکرد و اون اشک میریخت و دل من خنکتر میشد داشت به خودش لعنت میداد و مثل خاله پیرزنها زیر لب فحش به جد و آبادش میداد که نتونستم جلو خنده ام رو بگیرماینبار عصبی تر شدش ازم رو برگردوند و خوابید کم کم به طرفش رفتم میدونستم خودش رو زده به خواب. 1 بوس کوچولوش کردم و پاشدم لخت جلوش راه رفتن . میخواستم خوب نیگام کنه رفتم جلو اینه و شروع کردم به آرایش وقتی برگشتم طرف تخت و کیر شق شدش که از زیر شلوارکش تابلو بود رو دیدم خم شدم طرف کیرش… میدیدم داره نیگام میکنه کیرش و با دست گرفتم دیدم شقه شقه از شورتش اوردم بیرون و با دیدنش کلی حال کردم چشاش رو محکم بست مطمئنم از ته وجودش میخواست براش ساک بزنم . شیطونیم گل کرد. سرکیرش رو بوس کردم و آروم گفتم مهدی کوچیکه بخواب تا بابایی نیومده دعوامون کنه تا گفتم صدای خندش پایان خونه رو گرفت . بغلم کرد و خوابوندم رو تختنتونستم تحمل کنم و شروع کردم به خوردن لبهاش مهدی با لب دادن و بوسه هاش حسابی میتونست دیونه ام کنهحلش دادم که بیوفته رو تخت و من برم روش اما زورم نرسید. گفتم میشه خودت رو پرت کنی رو تخت ؟ تا دستم و زدم بهش با شدت خودش رو پرت کرد رو تخت . میخندیدم و لب بازی میکردیمبا دستاش سینه هام و گرفته بود و داشتیم حسابی حال میکردیم گردنشو و خوردم وای بوی ادکلن همیشگیش مستم کرد گردنشو و میخوردمو با پاهام رو کیرش میمالیدم. حسابی اماده بود … با پاهام که سفتیش رو حس میکردم بیشتر حشری میشدم. به زور از تو بغلش کنده شدم و رفتم سراغ کیرش. دستش رو گذاشت زیر سرش و نیگاه میکرد این بیشتر تحریکم میکرد شلوارک و شورتش رو که در اوردم و وقتی کیر تقریبا قائمش رو دیدم دیونه شدم .. بوسیدمش و شروع کردم به ساک زدن… دیونه شده بود.. آه و ناله نمیزد داشت داد و بیداد میکردگفت بسه بیا بالا فهمیدم به ارضا شدن نزدیک شده به خاطر همین 1 گاز کوچیک از کیرش گرفتم که دادش رفت هوا من میخندیدم و خوشحال از اینکه این کیر شق و رق قسمت کس حشری من میشه چشاش قرمز قرمز بود شهوت موج میزد تو چشماش گفتم چته؟ میخوای بکنیم؟ گفت نه سرم و اوردم دم گوشش و گفتم مهدی منو بکن.گفت چه جوری میخوای بکنمت؟بازم میخواست اذیتم کنه اینو از چشاش خوندم پریدم روش و کیرش و با دست گرفتم با 1 حرکت پایان کیرش رفت تو کسم جیغم در اومد داشت پارم میکرد اما لذتش انقدر بود که دوباره ارگاسم شدم و اوفتادم روش دیدم داره کیرش و تو کسم تکون میده بلند شدم از روش و شروع کردم به بالا پایین رفتن واااای کیرش تا ته میرفت تو کسم فکرش الانم دیونم میکنه. با دستاش چوچولم رو میمالوند و من تو اوج لذت بودم هر کاری کردم نتونستم بازم ارضا بشم. خسته شدم خوابوندم رو تخت و نشست جلوم یه نیگا به کسم کرد و گفت واقعا خانم حشری و سکسی هستم گفتم یعنی مثل جنده لاشی هام اخماش رفت تو هم. کیرش و میمالید به دم سوراخ کسم . گفت میخوای مثل جنده لاشی ها باشی پس؟ گفتم آرررررررررررره گفت میدونی جنده لاشی ها رو چی کار میکنن؟میخوای بگامت جر بخوری روت کم شه؟ از حرف زدنش خوشم اومد و گفت آره میشه منو مثل جنده لاشی ها بکنی؟ حرسش گرفت کیرش و کرد تا ته تو کسم نفسم بند اومد و مثل وحشیا تلمبه میزد عرق کرده بود و من کمرشو محکم چنگ میزدم و با صدای بلند آه و اوخ میکردم اما داشت پارم میکرد گفتم اروم تر اما اون محکم تر و تند تر تلمبه میزد گریه زاری ام گرفته بود. دیگه لذتش به جر خوردن تبدیل شده بود.یهو کیرش و کشید بیرون و آبش رو ریخت رو شکمم انقدر زیاد اومد و شدت داشت که به صورت و موهام هم رسیدچند دقیقه اروم خوابیدیم و من با انگشتام آب کیرش رو که رو صورتم ریخته بود رو مزه میکردم و تو حال خودم بودم. بغلم کرد و بردم تو حمام خودمون رو شستیم و لب گرفتیم زیر دوشرفت عقب و داشت نیگام میکرد و من باز براش ناز و ادا اومدم… رفتم جلو پاش نشستم و کیرش و کردم تو دهنم چشاش رو بست . منم مثل کیر ندیده ها ساک میزدم.. شق شق شده بود دیگه تو دهنم جا نمیشد داشتم وجبش میکردم که مهدی گفت بختت بلند شده . گفتم جون میمیرم براش. گفت بختت میخواد از کوم بکندت فهمیدم که کونم قراره پاره بشه تا رفتم در برم برعکسم کرده بود تو بغلش محکم گرفتم کیرش از پشت به کوسم میخورد گفت میخوای بازم مثل جنده لاشی ها باشی؟ گفتم نه بلند خندید با دستش کیرشو گرفت و گذاشت دم سوراخ کونم خواستم کولی بازی در بیارم که نکندم اما تو 1 فشار همش رو کرد تو کونم جیغ زدم اما نمیتونستم حتی تو دستاش تکون بخورم تا کرد تو کونم. بلافاصله شروع به جلو و عقب کرد اشکام در اومده بود و دستش رو گاز میگرفتم و با پاهام که تو هوا بود بهش ضربه میزدم اما اون نمیخواست ولم کنه به خاطر همین منم کمی شل کردم تا حسابی حال کنیم 20 دقیقه بدون وقفه تلمبه میزد منم داشتم حال میکردم گفت میخواد بیاد بریزمش کجا؟ گفتم نه بازم میخوام … الان نه. که با یه فشار اساسی پایان آبش رو ریخت توی کونم وای حس میکردم کونم دیگه جا ندارهآروم گذاشتم رو زمین .داشتم از حال میرفتم. دوش گرفتیم و خوابیدیم . شب که اومدم خونه گشاد گشاد راه میرفتم چون حسابی جر خورده بودمنوشته شیدا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *