لقمه حلال

0 views
0%

مادر تو رو خدا ول کن خودت میری سر کار من باید بیخوابی بکشم و با این خواهر نسناسم که یک ریز با نامزدش حرف می زنه تنها باشم . آخه پدر و مادرم همیشه تو بخش اداری یکی از بیمارستانها صبح کار بودند و تازگیها چون مادر به کارهای خونه نمی تونست خوب سر و سامون بده یه کارگر زنو برای پنجشنبه ها اجیر کرد که همیشه با دختر هشت نه ساله اش میومد . یکی می خواست مراقب اون دختره باشه . خیلی وراج بود . من دانشجوی ترم دوم رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد بابل در مرحله کار شناسی نا پیوسته بودم ولی خونه مون تو قائمشهر بود . حداقل بیست کیلومتری فاصله داشتیم . اسم من رامتینه و خواهرمم رامش . من 21 سالمه . کار دانی رو که تموم کردم امتحان دادم و واسه کار شناسی قبول شدم . خواهر دیپلمه بیکار دانشگاه ندیده من که یه سال از من کوچیکتره تازگیها با یه جوون خوش تیپ تر از خودش نامزد کرده تازه یارو لیسانس ریاضی هم داره و تدریس هم می کنه . از بد روزگار نامزد اونم مث من پنجشنبه ها تعطیله . مادر حال هر دوی ما رو گرفت چون من و اون باید پنجشنبه ها رو خونه می موندیم . من که خودم بیرون رفتگار نبودم ولی با وجود یه کار گر خانم یا همون نظافتچی که تازگیها خیلی مد شده آسایش مرو بهم می زد . اگه کار داشتیم و می خواستیم این ور و اونور کنیم همش باید یاالله می گفتیم که خانوم بد حجاب نباشن گناه نکنن . پدر مادر هم پنجشنبه ها بر عکس ادارات دیگه دیر تر میومدن خونه یعنی کارشون زیاد تر بود و رامش و عمید اعصابشون خراب می شد چون رامش باید خونه می موند تا این خانومه با یه مرد یعنی من تو ی خونه تنها نباشه . منم سپرده بودم که به هیچ وجه به اتاق من نیاد من خودم تمیزش می کنم . دوست نداشتم خلوت منو بهم بزنه . تازه یکی باید مراقب بچه اش می بود . ماهواره یا رسیور هم که توی هال بود و از اون هم محروم بودم در عوض توی اتاق خودم یه تلویزیون و دی وی دی اختصاصی داشتم با کلی فیلم و نوار سکسی که این جوری حوصله ام سر نمی رفت . تا به حال با سه تا خانم رابطه سکسی داشتم . لذت می بردم از این که دونفری سر شوهره رو کلاه میذاریم یه کیف و هیجان خاصی در من به وجود می آورد که هیجان سکسو بالا می برد . یه ماهی می شد که به هیچکدوم از این سه نفر دسترسی نداشتم . مجبور بودم با همین فیلما خودمو خوش کنم . بازم به یکی از این پنجشنبه ها خوردیم . صغری خانم و دخترش زینب ساعت 8 صبح اومدند . اینو هم بگم که صغری خانم با این که با چادر مشکی میومد و با حجاب بود ولی خیلی خوشگل نشون می داد و پوستشم سفید بود . در عوض زینب سبزه بود و قشنگ هم نبود . فکر کنم به پدره رفته . همین یه بچه رو داشت . و ظاهرا شوهرش دیگه قادر به کار کردن نبود . رفتم داخل اتاقم و کتابای دانشگاه رو انداختم یه گوشه . تماشای فیلمای سکسی رو شروع کردم . صدای تلویزیونو به صفر رسوندم . شورتمم پایین کشیده کیرمم تو دستم گرفته به صحنه های سکسی نگاه می کردم و با کیرم ور می رفتم . کیرمو با یه روغنی چربش کرده با یه انگشت روش بازی می کردم خیلی ملایم تا هم لذت ببرم هم زود آبم نیاد . این جوری خیلی حشری ترم می شدم . و هوس یکی از اون زنای شوهر دارو که دم دست نبودند می کردم . یهویی در باز شد و چشمم به جمال صغری خانوم روشن شد . بیچاره وقتی کیر منو با اون فیلمای سکسی رو دید ترس برش داشت و خجالت کشید و رفت . قبل از رفتن یه عذر خواهی هم کرد . معلوم نبود این خواهر لعنتی ما کدوم گوری بوده که سفارشش نکرده . خونه ما یه خونه ویلایی بزرگ تو خیابون ساری قائم شهر بود . نزدیکای ظهر صغری خانوم برای شستن حیاط وایتکس کم میاره من که از پشت در صداشونو می شنیدم خدا خدا می زدم که رامش ازم نخواد که برم بیرون . حوصله اشو نداشتم خواهرم که از کون گشادی من با خبر بود و چند تا وسیله دیگه هم می خواست خودش رفت بیرون . شاش داشتم می زدم . دستشویی بالا از بس بوی اسید می داد حالم داشت بهم می خورد و دچار سر گیجه شده بودم . چند تا پله رو طی کردم و اومدم پایین . وایییییی جلوتر نمی تونستم برم یالله هم نمی تونستم بگم . مگر این که همین مسیرو خیلی آروم بر می گشتم تا صغری خانوم متوجه نمی شد . مثل این که منو جادو کرده بود . پشت به من بود . پیرهنشو بالا زده بود . داشت با کون درشتش که به طرف من بود ور می رفت . متوجه من نبود . پیرهنش طوری بود که تونست نزدیک شونه هاش جمعشون کنه تا یه خورده تن لختشو ببینم . واقعا لختش خیلی با کلاس و بدون نقص بود . بهتر از اون سه تا زنی که من می گاییدم . ه خورده شورتشو پایین کشید . کون گنده اش خیلی سفید و هوس انگیز بود . افسونم کرده بود . شورتمو پایین کشیدم و با کیر شق شده ام ور می رفتم . اونم با سوراخای کس و کونش در تماس بود . یه آفتابه مسی قدیمی داشتیم که جهیزیه مادر بود . اونو گرفت طرف کونش و لوله اشو از پشت گذاشت رو کوسش . سرشو یه خورده بر گردوند . شاید می خواست یه خورده کونشو ببینه و کیف کنه که به جای کون صورت منو دید و حتما کیر منو . آفتابه رو گذاشت زمین و رفت طرف دستشویی . منم به طرفش دویدم . نذاشتم در دستشویی رو از داخل ببنده . -اقارامتین چیکار می کنی . زشته بده از شما توقع نداشتم . ولم کن من شوهر دارم . آبرو دارم . دیگه پامو اینجا نمی ذارم . خواهش می کنم الان خواهرت میاد . راست می گفت . رامش واسمون شر شده بود . کیرمو روشکمش فشار داده اونو محکم به دیوار چسبونده گفتم ببین این از لوله آفتابه خیلی کلفت تره . داغه و سفته وبه موقعش گرم و نرمه . یعنی ارزش یه لوله آفتابه رو هم نداره ؟؟کف دستمو گذاشتم روی کوسش و گفتم وایییییی چقدر خیسه . صغری خانم دواش پیش منه . اگه با یه چیزی گوشتی از جنس خودش خشکش نکنی مریض میشی .-خواهش می کنم بذار برم . من شوهر دارم . دیگه این طرفا نمیام . -خوبم میای . چشات داره میگه که عاشق این کیر شدی . بعضی وقتا بین کیر و کس یه جادوی دو طرفه هست . کوسسسسست کیییییییییرررررررررررمو جادو کرده و کیییییییرررررررم کوسسسسسسستو . این طلسمش باطل شدنی نیست مگر این که این دو تا بهم بچسبن . هفته بعد به خاطر کیر منم که شده میای . فقط اگه میشه زینبو نیار بذارش خونه منم این طرف رامشو یه کارش می کنم . واسه این که متانت خودشو حفظ کنه دست و پای الکی می زد با این که بوی وایتکس و تمیز کننده هارو می داد بهش چسبیدم و لبشو شکار کردم . کف دست و چند تا انگشتم داخل کوسش بود و با حرکاتی سریع می ذاشتمشون داخل و می کشیدمشون بیرون خیلی آروم شده بود و مچ دستاشو گره کرده بود . لعنتی صدای درو شنیدم . رامش اومده بود .-صغری خانوم صغری خانوم خریدم . شانس آوردم که پنجره انباری کنار دستشویی پایین شیشه نداشت . با همون وضعیت خودمو قبل از این که رامش به این طرف برسه انداختم توی انباری و پشت آبگرمکن قایم شدم … این سکانس به خیر و خوشی گذشت .. موقع ناهار بر خلاف هفته پیش که خودمو داخل اتاق قایم کرده بودم اومدم بیرون تا حضور خودمو به صغری جون نشون بدم تا هوس نکنه که دیگه این ورا پیداش نشه هر چند چشاش چیز دیگه ای می گفت . وقت غذا دیگه چادر سرش نبود مانتو و روسری مشکی داشت . موهای سرشو بیشتر از دفعه قبل داده بود بیرون . می خواست خودشو خوشگل تر نشون بده -صغری خانم طفلک این زینب جون اینجا حوصله اش سر میاد -درسته شاید هفته دیگه اونو بذارم خونه که خواهر شوهرمو که مراقب شوهرمه بفرستمش خونه . بالاخره یه آب خوردن که می تونه بده دست پدرش . از بس ذوق زده بودم دیگه نپرسیدم شوهرش چشه . به من چه مربوطه . کس و کون زنشو می خواستم . ا ز اون طرف بعد از ناهار رفتم سراغ رامش . ببینم دلت پیش عمید جونته ؟؟بیچاره بدبخت شوهر نمی کردی راحت تر بودی اگه نمی تونه خونه بخره لااقل یه جا رو اجاره کنه که تو رو ببره . دوست داشتی امروز باهاش باشی نه ؟؟ببین واسه هفته دیگه پنجشنبه حاضرم کمکت کنم فقط یه شرط داره -بگو چیه برادر . هر کاری بگی انجام میدم . شبا که نمی تونم برم پهلوش . روزا هم که کلاس داره یا شاگرد خصوصی . یه پنجشنبه رو که آزاده این جوریه .-ببین تو همین الان کارهای هفته بعد صغری خانمو با کل وسیله هایی رو که می خواد مشخص می کنی و بهش میگی چی به چیه اگه مادر دستور دیگه ای داد من بهش میگم . فقط به این صغری خانوم سفارش کن به اتاق من کاری نداشته باشه سرشو نندازه همین جوری بیاد داخل .-باشه بهش میگم می تونی در اتاقتم از داخل قفل کنی -حتما همین کارو می کنم .-فقط برادر غذارو باید بهش بدی . تابستونه هوا گرمه نمی تونم بذارم برم بیرون .-چشم مگه یه دونه خواهر بیشتر داریم ؟؟پیشونیشو بوسیدم -ممنونم رامتین جون خودم سر عروست جبران می کنم . خلاصه کلام یه پرش طولی می زنیم ومیریم به پنجشنبه دیگه ساعت هشت صبح . پدر مادر رفته بودند سر کار و رامش هم قبل از این که صغری جون بیاد زد بچاک . می ترسید که یه وقتی صغری ازش بخواد بمونه -وقتی که صغری جون اومد اول پرسید که رامش هست . وقتی که جواب منفی شنید گفت حقت بود که هفته پیش آبروتو می بردم . حالا برو تو اتاقت من به کارام برسم .-امروز نمی خوام یه لحظه تنهات بذارم . می خوام همه جا باهات باشم . کمکت می کنم که عقب نمونی -خیلی مهربون شدی ها . یه آرایش خفیفی هم کرده بود که زیبایی اشو دو چندان می کرد . بغلش کردم . ناز می کرد . نازشو کشیدم . بردمش رو تخت . زیاد وقت نداشتیم . فوق العاده هوس انگیز بود از اون کونهای درشت و لطیف و تازه ای که تو فیلمهای سکسی نشون میدن با سینه های درشت و یه دست و سفت که انگار دست نخورده باشه حالی به حالیم کرده بود . مثل مراسم جنده لاشی کنی سریع لخت شدیم . یه خورده استرس کارای خونه رو من تاثیر گذاشته بود که نکنه مادر و خواهر برسن و کارا مرتب نباشه . ننه ام این خواهر ما رو ناز نازو بار آورده بود . یه آشپزی درست و حسابی هم بلد نبود . معلوم نبود این دبیره عاشق کجاش شده . دوست داشتم از ناحیه کون شروع کنم . دمرو رو تخت افتاده بود و منتظر بود من کارمو شروع کنم . منم از اونجایی که هفته پیش دلمو برده بود شروع کردم .وسط کونشو باز کردم و زبونمو کشیدم رو سوراخ کونش -نه آقا رامتین چیکار می کنی ؟؟کثیفه اونجا بده -وقت هوس دیگه بد نداریم . شاشتم می خورم . نمیدونی اون هفته همین جات چقدر منو سوزوند . همه جاتو می خورم به منم دیگه نگو آقا رامتین بگو رامتین -جوووووووون رامتین . از خوردن سوراخ کونم بدت نمیاد . حتما کوسسسسسسسمم می خوری دیگه -اون که دیگه رو سرم جا داره -سر بمونه ایشالله هزار سال -صغری جون راستشو بگو تو هم هوس کیرمو داشتی ؟؟-اووووووفففففف اگه بگم که شبا تا صبح خوب نمی خوابیدم باورت نمیشه ودو شب خواب تو و کیرتو دیدم -ببینم تونستم بکنمت ؟؟-هر وقت رفتی بذاریش تو بیدار شدم . یه بارش که مردم داشت سر می رسید -امروز دیگه بی نصیبت نمی ذارم . هیکلش توپ توپ بود چاق و زننده نبود ولی گوشتالو و آب دار . با این که از لیسیدن کونش و سوراخش خسته نمی شدم ولی ازش خواستم که بر گرده تا کس داغ و گریان رو بریان کنم . با این که تنگی سوراخ کوسش تو دیدم بود و می دونستم خیلی واسه کیر چاق و کلفتم کیپه ولی دور کوسش بزرگ بود و چوچوله هاش هم گوشتای اضافه زیاد داشت . پس باید خیلی هوسی شه اگه بذارمش تو دهنم .همین کارو هم کردم . جیغش رفت آسمون -واییییی عزیز . رامی جون نه نه نه واییییییی نه نه چقدر دارم حال می کنم . رامی بخور بخورررررششششش جووووووووووووون پشت سرشم کییییییییییررررررررره وای خیلی وقته که از کیر سیراب نشدم . کوسسسسسسسم سنگینه سبکم کن . عزیزم -خوشم میومد از این که دارم حشریش می کنم . اون چهارمین خانم شوهر داری بود که داشتم می کردمش . زنا عاشق خوش تیپی و هیکل ورزشکاریم می شدند .. موهای لخت و مشکی سرم و بینی قلمی و صورت پرم و یه چال کوچولوی وسط چونه ام خیلی خوش تیپم کرده بود و مهمتر از همه این کیرم بود که کلی مشتری واسم جمع کرده بود -صغری جون تو اینا رو از کجا جمع کردی -مال خودمه پدر مادرم ساختنش -حالا با اجازه بزرگترا مال من میشه و با اجازه شوهرت . یهو دیدم چهره اش رفت تو هم . یه غمی تو چهره اش موج می زد . دهنمو از رو کوسش بر داشته و گفتم قبل از این که عقلش برگرده سر جاش و پشیمون بشه فرو کنم تو کوسش . سر کیرمو گذاشتم رو لبه کوسش . یه خورده خودشو کنار کشید -عزیزم تو یهو چت شد ؟؟-هیچی یاد روزایی افتادم که من و زمان عاشق هم بودیم -حالا نیستین ؟؟-چرا حالا هم هستیم . ترس برم داشته بود . تو دلم گفتم خوار بحثای رمانتیک کرده دهن هر چی عشق و عاشقی رو گاییدم . تا پشیمون نشده کوسشو که چه عرض کنم کیرمو بندازم تو بغل کونش . دو تا لخت که بهم چسبیدن دیگه اجازه لازم نیست .این مال آدمای کس خله . این همه زحمت کشیدم اون وقت بیام بگم صغری خانوم اجازه هست کوستونوبگام ؟؟-اونم بیاد بگه نه فعلا آمادگی روحی روانیشو ندارم ؟؟خوار مادر هر چی روحی روانیه . دیگه نرم نرم هم کار نکردم کیره رو یک ضرب کردم توش . حدسم درست بود . کوسش تنگ بود ولی در عوض تونل ورودی و دریافتیش دراز بود . هفده هیجده سانت کیر من راحت رفت داخل . -نه نه نه بالاخره کیر خوردم .وایییییی چرا ؟؟باورم نمیشه یه کیر دیگه غیر کیر عشق من رفته باشه تو کوسم -مگه تو همینو نمی خواستی ؟؟-چرا ولی یه خورده هم دلم نمیومد بهش خیانت کنم …. دیگه به این کس شراتش توجه نمی کردم . کیرمو محکم به ته کوسش می زدم و در می آوردم . چهره غمناک صغری یواش یواش به چهره ای حشری پر هوس خندان و پر از التماس تبدیل می شد -بززززززززن بزززززززززن با کیییییییییرررررررررررت منو بزن .بززززززززن خیلی وقته که این جوری گاییده نشدم . حالا که نجس شدم بذار خوب خوب نجس شم . حالا که دینم از دست رفت خوب خوب بره . بذار این دنیا این هوس این سکس این کیر این لحظه واسسسسسم بمونه . منو بکن . رامی جون . کیرتو بزن تا ته تند تر -اوووووووووفففففففف. عزیزم صغری جون من نمی تونم آبمو نگه داشته باشم . از تن هوس انگیزت بپرس . عزیزم تو با این خوشگلی و طرز صحبتت نمی دونم چطور میری خونه مردم کار می کنی -بکن حرف نزن . همه چی مو که از دست دادم نجابت منم که رفت . کوسسسسسمو سبک کن که دلم نسوزه . این دومین کیر زندگیم بود که رفت تو کوسم و اولین کیر حرامی بود که خوردم . سرنوشت من این بوده دیگه . منم از اون دانشگاهی که تو داری درس می خونی لیسانسمو گرفتم . اگه طاقت نداری خالی کن تو کوسم . ادامه بده . نترس حامله نمیشم . دیگه از عشق خودم بچه نمی خوام قرص می خورم .ا گه کیرت می تونه ادامه بده خودتو خالی کن . منتظر همین بودم .-جاااااااان جااااااان بگیر این آب هوس منو .-واییییی رامی رامی رامی جون چقدر تشنه بودم من . ولی خیلی داغه آبت . دارم می سوزم هم از هوس هم از داغی کیییییررررررررتو هم از آبی که تو کوسسسسسم ریختی .دو تا پاهاشو گرفته انداختم رو شونه هام و با شدت بیشتری به گاییدن کوسش ادامه دادم طوری می کردمش که دیگه از این به بعد هر شب خوابمو ببینه و تحمل نداشته باشه .-جووووون رامی فدای کیر تو نمی دونی چه کیفی می کنم . چه حالی میده . بیضه هات هم که می خوره روی کوسم بیشتر بهم حال میده . دارم دیوونه می شم . می سوزم . جااااااان منو بکن که نزدیکه آبم بیاد . یه خورده مواظب پاهاش بودم که سر نخوره از رو شونه هام نیفته به خاطر همین با دستام کنترلشون می کردم . دیگه نمی تونستم از دستام واسه ور رفتن با سینه هاش استفاده کنم . گیج شده بود داشت از حال می رفت . چشاش دیگه باز نمی شدند . منم که مقاومتم زیاد شده بود امونش نمی دادم .-آآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخ آآآآآآآآآآآآآخخخخخخخ داره میاد حرکت کرد بزززززززن کوسسسسسس بی حییییییامو بکن با کیییییییررررررت کوسسسسسسسمو نذار تکون بخورررررره ولشششششش نکن اوووووووففففففف همین جور داره میاد تموم نمیشه جووووووووون وایییییییییی داررره می ریزه . چه کیرررری داری همین جور داره میاد . همین جور قلقلکم میاد . خودتو بهم بچسبون . بغلم کن . یه سال بود این جوری نشده بودم . اصلا هیچوقت تو عمرم این جور ارگاسم نشده بودم . رفتم لباشو ببوسم دوباره یه حالت غم بهش دست داد و خودشو کنار کشید .-حالا نه حالا آمادگیشو ندارم . نفهمیدم منظورش چیه . من که اونو گاییده بودم . پس چطور از بوسیدن طفره می رفت . پس اون دفعه که تو دستشویی بوسیدمش راه فرار نداشت و نمی دونست چیکار کنه .؟؟-جاهای دیگه اتو که می تونم ببوسم ؟؟-ببوس ببوس ببوس دوباره هوسمو زیاد کن . آتیشم بزن . با چنگ و دندون به سینه هاش حمله کردم . زیر گلو و شونه هاشو غرق بوسه کرده بودم . انگشتمو فرو کردم توی سوراخ کونش . با دو تا دستام موهاشو افشونش می کردم . از جاش بلند شد و کیرمو گرفت تو دستاش و برد طرف دهنش . زبونشو می مالید و انگشت کرد به جایی که اوج هوسمو به همراه داشت .-خوشم میاد رامی می بینم چشات خمار میشه . کیرمو تا اونجایی که می تونست راحت تو دهنش جا بده جا داد و منم در اوج لذت با موهای سرش ور می رفتم . خیلی بیحال شده بودم . جلو ریزش آبمو نتونستم بگیرم خیلی راحت و روون از کیرم ریخت بیرون . حتی ناله هم نکردم . فقط می دونستم که همشو ریختم تو دهن صغری و اونم تا آخرشو خورد دوست داشتم بکنم تو کونش . اینو بهش گفتم . اونم دوست داشت که یه سرویس هم از کون بده ولی یه لحظه چش هردومون افتاد به ساعت . باورم نمی شد یه ساعت و نیم بود که باهم سکس داشتیم . زمان چه زود گذشت . پاشدیم یه چیزی خوردیم .-صغری جون کارهای آبکی با تو من تحمل وایتکس و اسیدو ندارم . جارو زدنو بذار به عهده من . هر جا که فکر می کنی کارم اشکال داره به من بگو .-زود تموم کنیم من تحمل ندارم . حداقل ساعت 11 دوباره شروع کنیم . خیلی سریع و فرز بیشتر از نصف کارو انجام دادیم . و ساعت یازده به رختخواب بر گشتیم . قبلش یه دوش مختصری گرفتیم تا بوی عرق و اسید از تنمون بره . من توی حموم کوسشو کف مالی کرده اونم کیر منو می مالید و انگشت کرد . لخت لخت از تو حموم پریدیم رو تخت . این دفعه فقط کون . فقط کون . فقط کون . نمی خواستم کوسشو بکنم . واسه امروزش دیگه بس بود . زبونمو دوباره کشیدم روی سوراخ کونش وای چه حالی می داد . سوراخ کونشو با لذت میک می زدم . هر چند بیشتر از لای دندون و دهنم در می رفت . ولی گاهی هم یه خورده عقب ترشو با انگشتام جمع می کردم و میذاشتم تو دهنم و به همون صورت میکش می زدم .-رامی تو منو دوباره داغم کردی اگه میخوای گردنت نیفتم هر کاری دوست داری انجام بده -یعنی بازم کوسسسسسست میخخخخخاره ؟؟-آره چه جورم . اونم چه خارشی -فدای اون خارشش میشم . بگو هر چی نباز داری در خدمتتم .-می دونم تو الان کون دوست داری بکن کونمو . کوسسسمم یادت نره .. هیچی هوس خانوم دوباره گل کرده بود . یه خورده نگاهمو به چین های فراوون دور سوراخ کون صغری دوخته و دو تا قاچ توپ و تپلشم با دستام این طرف و اون طرف کرده و یه محلول چرب کننده رو ریختم رو سوراخ کون و یه کمی هم داخلش و کیر خودمو چربش کردم و حمله آروم و گاز انبری خودمو شروع کردم .-رامی جون کیف می کنی ؟؟-آره عزیزم پس کیفتو بکن که منم از کیف کردن تو کیف می کنم . کیرمو فرو کردم توی مقعدش . کون تنگش چفت و بستش کرده بود . واسه این که دستم بیکار نباشه یه خورده با کوسش بازی می کردم ولی بیشتر حواسم به کون ناب و یه دستش بود . یه دستمم از رو کمرش می کشیدم و می آوردم طرف کونش . اوووووووف چه منظره ای .هیشکدوم از اون سه تا خانم شوهر دار هیکل اینو نداشتن . نصف کیرم که رفت تو کونش یه جیغی کشید و خودشو جمع کرد تا عادت کرد -صغری جون اگه دوست داری بیرون بکشم .-نه این کیریه که از این به بعد باید منو بسازه پس منم باید بهش حال بدم و صاحبشو بسازم تا بهتر بتونه بهم برسه . با این که می دونستم دردش می گیره ولی دیدم خودش داره کونشو به طرف کیرم حرکت میده و یه صحنه جالب و دیدنی رو به وجود آورده که با این که دو دفعه کمرمو سبک کرده بودم به زور جلو ریزش آب خودمو می گرفتم . کف دو تا دستمو هم گذاشته بودم روی دو تا قاچاش و به همون اندازه که از وجود کیرم تو سوراخ کونش لذت می بردم تماشای کون گنده اش به من کیف می داد . بی انصاف کونشو میگم . بالاخره کارشو کرد . اوووووووفففففف صغری جون شیره کیرم دوباره داره می ریزه -بریز تو وجود من عزیزم که کونم آب کیرتو می خواد . این بار هم آبم اومد ولی خیلی کمتر از دفعات قبل با این حال حس سبکی زیادی می کردم . می خواستم دوباره برم رو کس صغری که نذاشت و گفت بریم به کارامون برسیم که خیلی عقبیم . اون وقت مادر خانومی تو منو می بره زیر سوال . کمکم می کنی یا این که کارت که تموم شد همه چی از یادت میره ؟؟-قربون کس و کونت برم تو مرام من نیست که رفیق نیمه راه باشم . بلند شو بریم که خیلی کار داریم …ناهارو باهم خوردیم . یه خورده هم تو بغل هم چرت زدیم . داشتم نازش می کردم که به من گفت رامی جون می دونم ناراحت شدی که نذاشتی ببوسمت . حتما تعجب هم کردی . چیکار کنم این یه حسیه که در من وجود داره . من تو زندگیم به یکی دل باختم از بوسه های اون لذت می بردم . و با اون به اوج آرامش می رسیدم هنوزم دوستش دارم . عاشقشم . نمید ونم چم شده . دارم به یه بحران می رسم . به نو میدی . به یه کابوس . به یاد اون روزایی می افتم که با این بوسه به اوج آسمونا می رفتم و بین من و اون هیچ فاصله ای نبود منو ببخش دیگه نمی تونم تو ضیح بدم … اون روز همه چی به خیر و خوشی گذشت . اول رامش اومد خونه و بعد هم مادر و پدر کارا خیلی مرتب شده بود . اون دو شنبه ها رو کار نمی کرد و من ازش خواستم که اگه ممکنه و راهی داره من اونو ببینم .-به همین سادگی ؟؟..راست می گفت شوهر و بچه اشو چیکار می کرد -زینبو می تونم بفرستم خونه عموش باشه یه کاریش می کنم . خونه صغری اینا تو اخر کمر بندی قائمشهر اول جاده ساری بود . اوایل یه بیراهه ای که بیشتر شباهت به یه روستا داشت . روز قبلش بهم زنگ زده بود که همه چی آماده بوده و می تونیم یه دو شنبه خوب با هم داشته باشیم . وارد خونه شون شده بودم نمی دونستم با شوهرش چیکار کرده -می خوای عمیدو ببینیش ؟؟-دیوونه شدی ؟؟در اتاقی رو باز کرد و نشونم داد . قرص خورده خوابیده . یه لحظه پایان تن و بدن و قلبم لرزید دو تا پاهاش یه خورده تا بالاتر از زانو قطع شده و یه ویلچر هم کنارش قرار داشت .می بینی ؟؟اینم سرنوشت من . یه ماشین خطی داشت که بین قائمشهر تهرون مسافر کشی می کرد . میزنه به کوه هم خودشو داغون می کنه هم ماشینو خدا رحم کرد که مسافراآ سیب جدی ندیدن و خودشم نمرده و ماشینم آتیش نگرفته بود . قسمتی از تن و بدنش گیر می کنه به یه جایی ومجبور شدن قسمتی از پاهاشو ببرن . همون طوری که قبلا همه چیزش بودم حالا هم هستم ولی دیگه اون همه چیز من نیست . خیلی ها به من میگن که ازش جداشم و برم دو باره از دواج کنم ولی وجدانم قبول نمی کنه . کیرش هم زیاد کاره ای نیست . نه حوصله ای داره نه هوسی . همه ازم تعریف می کنن . همه از پاکی و صبر و نجابت و استقامتم میگن . همه بهم میگن که دروازه های بهشت به روم باز شده . دیدی که در های بهشتو چه جوری به روی خودم باز کردم ؟؟هیشکی ندونه تو یکی که میدونی . آره با هم روزای خوبی داشتیم . عاشق هم بودیم . چند سال قبل از ازدواج با هم دوست شده بودیم . تازگیها به خاطر من چند بار خواست طلاقم بده قبول نکردم . وجدانم اجازه نمیده ولی منم یه خانمم . هوس دارم خواسته دارم . نمی دونم چیکار کنم . شاید این بهترین کاری باشه که نه سیخ بسوزه و نه کباب . ولی وجدان چی ؟؟حالا فهمیدی که چرا از بوسه فرار می کردم ؟؟جسممو آتیش زدم ولی روحم خدایا منو ببخش . هنوز به یاد اون روزا میفتم می دونی حالا همه دارن ازم تعریف می کنن دیگه نمی دونن که جسممو فروختم . خیلی ها هم بهمون کمک مالی می کنن ولی آدم تا کی می تونه منت بقیه رو بکشه . خرج زندگی زیاده . این روزا همه واسه خودشون گرفتاری دارن ……… راستی یادم رفته بود بگم چهار روز پیش وقتی که صغری رو گاییدم و کارشو تموم کردم یه پونزده تومن پول بهش دادم . خیلی بهش برخورد و به من گفت تو منو با یه هرزه اشتباه گرفتی ؟؟فکر کردی من پول حرام می برم خونه مون ؟؟این هوسی بود که من خودمم داشتم . لذتی که بردم و کیفی که کردم . هیچوقت شخصیت خودمو به این چیزا نمی فروشم . دلم واسش می سوخت خیلی ها به سرش قسم می خوردند و اونو نمونه یک خانم فداکار و ایثارگر می دونستند . -بیا بریم رامی کارمونو بکنیم . اون طرف حیاط یه اتاقکی قدیمی بود . یه پنکه قدیمی هم روشن بود و یه تشکی پهن شده بود . به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم . از خودم بدم میومد . یه مرد فداکار یه مرد عاشق نون اور خانم و بچه اش این طور باید به فلاکت افتاده باشه . منم باید شریک این نامردی باشم که در حقش شده ولی صغری چه گناهی کرده که باید بسوزه اونم داره به شوهرش می رسه ازش نگهداری می کنه . چه قانونی گفته که باید تا آخر عمر خودشو اسیر کنه و از کیف و لذت دنیا چشم بپوشونه . صغری خودشو لخت کرده بود . ولی من لباسامو در نیاورده بودم . نمی تونستم . اشک از چشام سرازیر شده بود .-اگه کار نداری من دیگه برم خونه ازخودم بدم میاد . نمیگم آدم خوبیم ولی این مدل پستی تا حالا نداشتم -تنهام میذاری ؟؟دیگه نمی خوای به درددل من گوش کنی و به دردم برسی ؟؟لبمو گذاشتم رو پیشونیش و خواستم که باهاش خداحافظی کنم ولی اون به چشام نگاه کرد و گفت حالا منو ببوس .می تونی منو ببوسی . تو خیلی مهربونی قبل از این که لبامو به طرفش حرکت بدم اون لباشو رو لبام قرار داد و چند لحظه بعد لخت روی بدن عریانش بودم . دیگه پایان این اشکها و تاثر ها و صحبتهای وجدانی فراموش شده بود . هوس کیر و کس و کون و سینه و…. بود که در وجود هردوی ما به جریان افتاده بود .-رامی جووووون این دفعه خیلی بیشتر لذت می برم تمی دونم چرا حس می کنم که تو دوستم داری . منو به خاطر تنم نمی خوای . همه تنمو نازش کن . ببوسش . یه خورده واسه این که بیشتر نرمش کنم رمانتیک شدم .-دوستت دارم دوستت دارم . عشق من عزیزم . هوس من نفس من . کوسشو گذاشت رو دهنم و حرکتش می داد و من با لذت و اشتهای هر چه تمامتر مشغول خوردنش بودم -آه آه آه امروز هر کاری دوست داری باهام انجام بده هر جامو دوست داری ببوس . محکم منو بزن جررررررررم بده پاررررررررم کن . حرفی نمی خانمم . اعتراضی نمی کنم . هیچوقت کیرتو ازم دورنکن نذار من بازم به یه گناه دیگه آلوده شم -عزیزم عشق من تو همه وجودتو دادی به من . من این وجود مقدسو با پایان وجودم نگهش می دارم . تو با جان و دل داری از یه مرد زخمی نگه داری می کنی اون فقط تو رو داره بذار تو همین باورهای خودش بمونه . فقط صغری جون نذار چیزی بفهمه دلش میشکنه -باشه فقط تو به من برس و ترکم نکن -توهم باید قول بدی که دنبال هیچ کیر دیگه ای نمیری -باشه باشه عزیزم بخور کوسسسسسسمو جااااااان . چقدر حس آرامش می کنم دیگه ناراحت نیستم . ازبس سنگین بود نمی تونستم بلندش کنم رو هوا بگامش . اومد و روی کیر من نشست و منم دستامو گذاشتم رو سینه هاش .-رامی جون هر حرکت تو یه تنوع خاصی داره یه جور مخصوصی به آدم لذت میده -واسه اینه که تو خودت یه پا لذتی . سر تا پا تنوعی عشقی و حالی . هوسی . آتیشی . خیلی خوشگلی صغری . دوستت دارم -همیشه بهم می رسی ؟؟-آره همیشه . طوری کونشو حرکت می داد که پایان کیرمو با خودش از ته تاسر با یه اصطکاک شدید می کشید و وجودمو پر از لذت می کرد یه خورده خسته شده بود و کمی از سنگینی تنشو به من منتقل کرد دو تا دستاشو گذاشت رو سینه هام . رو من خم شد منم نوک سینه های برجسته اشو به نوبت می ذاشتم تو دهنم . دیگه از حال رفته بود -رامی رامی بگیر منو اومدم بگیر منو . دو تا دستامو دورکمرش حلقه زده اونو به خودم فشردم . اونو به ارگاسم رسونده بودم . نمیدونم چرا امروز هوس داشتم برای بار اول آبمو تو کونش خالی کنم . کونشو به طرفم قمبل کرد . یه حالت نیم خیز و مشابه سگی به خودش گرفت . کرم با خودمون نداشتیم همون خیسی کوسش بس بود کیرمو این بار خیلی نرم تر و راحت تر از دفعه قبل نوی خودش جا داد ولی لذتی که می بردم بیشتر بود -رامی جوووووووون کونم با کیرت حال می کنه بکن منو بذار تو کونم . بیشتر بفرست بره . آخ جوووووون . این دفعه کیرمو از نصفه بیشتر فرو کردم تو کونش .-دوستت دارم رامی دوستت دارم .-منم دوستت دارم . هرگز فراموش نمی کنم که تو به خاطر من اون فلسفه و تابویی رو که داشتی شکستی و زیر پا گذاشتی .-پس قول میدی که هیچوقت فراموشم نکنی و به من لذت بدی .؟؟ در حالی که آب کیرم از سوراخ کون قشنگ و بر جسته اش در حال بر گشت بود گفتم آره عزیز دلم تا لحظه مرگم تو رو فراموش نمی کنم ولی دیگه اینو نگفتم که از گاییدن اون یه مدل دیگه ای لذت می برم دیگه نگفتنم اون لذتی رو که از گاییدن دیگر زنای شوهر دار می برم از اون نمی تونم ببرم…پایان. فرستنده‌ نسرین (nasrin.t.73)

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *