سلام من محمد هستم 18 سالمه از خوزستان این اولین داستانه منه که می خوام بنویسم این آخرین روزا یی هست که بیکارم گفتم که منم یه داستان بنویسم که شاید براتون جالب باشه من کلا 4 بار سکس داشتم که همش با همین بوده و این اولینش هست که می خوام تعریف کنم ولی سومی و چهارمی خیلی جالب ترن)من داستانم خیلی طولانیه که برمیگرده به 9 ماه پیش که من دختری رو با هزار بدبختی تور کرده اقا دقیقا بگم جر خورده تا این طور شد از کارت شارژشو بگیر تا گوه خورد خودم که فقط اینو تور کنم و دوستیه من طوری بود که شمارشو از یکی از بچه ها گرفتم و یه چیزی نزدیک به 2 شاید تا 3 ماه گیر مخ زنی بودم( حقیقا من دختر باز نیستم و این اولین دوست دخترمه کلا از سر مسیر رفتن و شماره دادن بدم میاد نمی دونم چرا ) خوب چون اولی بود خیلی بهش گیر دادم چون اگه این هم قبول نمی کرد باید منتظره یه شماره دیگه میموندم که از یکی از دوستام بگیرم و بزنگم اخرش با هزار بدبختی راضیش کردم3 ماه که گذشت تریپ لاو داشتیم عشقم کجایی و … دوست دختر ما اهل بوده و همون موقعش هم به جز من با چند نفر دیگه هم دوستی ساده داشته ک… ازشون شارژ می کشیده (کلا رابطمون مزخرف بود) تا امارشو در اموردم که هرکی باهاش بوده خونه خالی برده بعدش ما رفتیم رو مخش که راضیش کنیم بیاد خونه خالی دهن سرویس قبول نمی کرد گفتم تو بیا فقط می خوام نگات کنم قول میدم دستت نزارم کثافت قبول نمی کرد تا 1 ماه که اینو راضی کردم (خدایی خیلی بدبختی کشیدم)بعدش که راضیش کردم خونه خالی جور نبود به این رو بزن به اون رو بزن هیچکس خونه نداشتچون وقت ما هم وقته خوبی نبود قرار شده بود که ما ساعت 7 از مدرسه فرار کنیم یعنی مدرسه نریم که بریم خونه خالیبا هزار بدبختی یه اشنایی قبول کرد که خونه جور کنه خودش و خانمش صبحا میرفتن سرکار کلیدو ازش گرفتم و هزارتا قول دادم که خونه ترو تمیز تحویلش بدمتا روزش رسید (شرمنده من از خیلی از چیزا پریدم چون خیلی طولانیه)ما بلند کردیم رفتیم یه ماشین آژانسی چیزی بگیریم که طرفو سوار کنیم ببریمش خونه فقط مشکل اینجا بود ما باید ساعت 7 طرفو سوار می کردیم تا ساعت 7.30 تاب میخوردیم که صاحاب خونه بره سر کار که بعدش ما بریم تو خونهاول صبح هوا هنوز روشن نشده بود من دنباله ماشین میگشتم تا یه پیکانی داشت رد میشد حفتش کردم جریانو بهش گفتم گفتم میخوام 30 ساعت تابم بدی به طرف قبول کرد مبلغو طی کردیم و قبول کردتو راه یه ساعت داشت نصیحت می کرد یه وقت پردشو نزنی گفتم پدر باشه فقط سریع برو تا ما رفتیم یواشکی سوارش کردیم و تاب خوردیم تا 7.30 که خونه خالی شد و با هزار ترسو لرز رفتیم بالا که کسی مارو نبینه تا رفتیم بالا کلیدو انداختم و قفل کردم خیالم راحت شد(البته ما شب قبلش پایان کارایی رو که قراره بکنیم هماهنگ کرده بودیم چون ما خیلی سخت میشد که سر قرار بگیریم حتی تشنه ی لب بودیم)تا برگشتم دیدمش اول بغلش کردم لباشو 1 دقیقه کامل بوسیدم بعدش نشستیم رو مبل استراحت کردیم چون تا ساعت 12 دوتامون وقت داشتیم دوتامون داقون بودیم تا صبح گیر اس بازی و صبح زود هم امده بودیم خونه خالی اصلا حال نداشتیمرو مبل نشستم کنارش نزدیک هم بهش گفتم دیدی اخر تنها شدیم و عاشقتم و دوست دارم و از این حرفاو همین طور تیکه تیکه لب میگرفتیم تا اینکه بهش گفتم بیا بریم رو تخت صاب خونه گوفته بود رو تخت اصلی نرو فقط برو تخت بچم اگه خواستی حق نداری رو تخته من بریماهم رفتیم رو تخته یه نفره طرف هم یه ذره تپل بود به سختی جامون شد کلا هردومون تو بغل هم دراز کشیدیم و فقط لب میگرفتیم که خستم شد بهش گفتم لباساتو در بیار قبول نمی کرد خجالت می کشید هرکاریش کردم لخت نشد تا اینکه من لباسمو در اوردم و شلوارمو هم در اوردم فقط با شورت بودم رفتم تو بغلش دستشو گذاشتم رو کیرم باهاش بازی کرد گفتم شرتتم در بیار گفتم باشه ولی تو هم باید لخت کنی و… شرتو در اوردم کیرمو گذاشتم تو دستش باهاش بازی می کرد خوشش امده بود منم دیونه دوتا قرص تاخیری خورده بودم نمی دونستم چی به چیه چشمامو بست و بعدش باز کرد دیدم لخته و لی یه دستش رو سینه هاش و یکیش هم رو کسش با زور دستاشو بلند کردم تا تونستم ببینم ولی لیلا هرچی نداشت سینه هاش واقعا محشرن سایز سینش 80 هست دیونه سینهاش شدم بعد حشرش تو سینش بود شروع کردم سینه هاش خوردن نزدیک 10 دقیقه فقط سینه هاشو خوردم دسته سینش میزدم ابش می امد دهن سرویس انگار ابش لبه لبه منتظر بوده اون روز نزدیک 5 تا 6 بار ابشو اوردم با کسش بازی کردم سینه هاشو خوردم لیسش زدم خیلی حال کرد ولی من کس نمی خورم بدم میاد اونم زیاد گیر نداد که من بخورم بعدش گفتم یه حالی به کیرم بده اون شروع کرد به خوردنش زیاد بلد نبود ولی به ما خوش میگذشتهرچی خورد و برام جلق زد ابم نیومد دیونه شده بودم پوست کیرم داشت می کند آبم نمی امد از بدشانسیه ما بوده کلا من فقط 3 بار ابم امد اونم دسته دوتامون و دهن اون بدبخت سرویس شدبهش گفتم می خوام از عقب بزارم اولش ناز کرد بعدش قبول کرد و من تو خونه بگرد دنبال یه کرمی نرمش کنم خونه رو زیرو رو کردم تا یه وازلین پیدا کردماوردم اول مالوندم به کیرم و بعدش مالوندم به سوراخش یه ذره انگشت کردم توش اخ اه می کرد امدم سرشو بزارم درست بلد نبودم دوبار درفت اشتباه گذاشته بودمش دمه کسش که اون می گفت اشتباه گذاشتی دیونه با هزار بدبختی سرشو گذاشتم دمه سوراخش و یواش یواش هول دادم دیدم داره زجه میزنه و گریه زاری میکنه ترسیدم گفتم نکنه چیزیش شده دختره مردمگفت کیرت کلفته درد داره نمیشه منم دلم به حالش سوختدوبار دیگه رفتم بزار سرش میرفتم جیغ میزم بد طور که ترسم میگرفت تا اخرش نذاشت کیر ما بره داخل و تو کف مندیم و کلا تا ساعت 12 ما با هم حال می کردیم بوس موس سینه و…کلا اون روز پایان شد و هیچی نشد نه مدرسه و نه خانواده و بخیر گذشت الان نزدیک 4 ماه از اون جریان میگذره و بعدش از اون 3 بار دیگه هم خونه خالی رفیتم و هنور که هنوزه با هم هستیم دفعه سومش خیلی توپهالان هم وقته پریودیشه منتظرم که پایان بشه و یه خونه جور کنم که دوباره بریم خونه خالیخیلیل ممنون که وقت گذاشتین و داستان منو خوندیناگه خواستین بگین دفعه های بدی رو هم بنویسم دفعه دوم مثل همینه زیاد جالب نیست ولی سومی توپ بودهکوچیک شما محمد
0 views
Date: November 25, 2018