من لی لی 37 سالمه 3 ساله تنها زندگی میکنم تا به حال ازدواج نکردم هرکس منو میبینه میگه اصلا سنت بهت نمیاد قدم 167 وزنم 61 سینه های سفت 80 دارم ودر کل همه میگن خوبیییییییی …اتفاقات سکسی زیادی تو زندگیم افتاده الان می خوام یکی از اون اتفاقاتو براتون تعریف کنم… دوسال پیش زمستون حدود ساعت 10 شب موبایلم زنگ خورد گوشیرو که نگاه کردم از تعجب دهنم باز موند وای چه شماره توپی جز عدد اول و آخرش همش صفر بود انقدر با شمارهه حال کردم که داشت یادم میرفت جواب بدم… تماسو وصل کردم یه آقایی پشت خط بود از صداش نمیشد حدس زد جونه یا مسن گفت آقا محمود هست گفتم نه اشتباه گرفتی و قطع کردم داشتم پیش خودم فکر میکردم طرف حتما مولتی مایه بود چه شماره ای…دوباره گوشیم زنگ خورد اره دوباره همون آقا بود اما این بار کلی معذرت خواهی کرد خودشو اشکان معرفی کرد و گفت صدام خیلی گرمه ودوست داره منو ببینه منم که بدم نیومده بود قبول کردم بعدبا خواهش ازم خواست که همون شب بیام چون فردای اون روز قرار بودبره ترکیه..منم که برنامه ای نداشتم واز فضولی داشتم میمردم کفتم اکی میام قرارمونو گذاشتیم …کلی به خودم رسیدم یه پالتو چرم قهوهای روشن با یه دامن نسبتا تنگ مشکی با رگه های قهوه ای تا مچ پام بود ویه چکمه جیر مشکی پوشیدم تو آینه نگاه کردم از خودم راضی بودم اما از دلشوره اینکه مبادا اشکان زشت باشه یا غیر قابل تحمل داشتم کمکم منصرف میشدم که وقتی از دور دیدمش خیالم راحت شد… ماشینمو یه جا پارک کردم سوار ماشینه شاسی بلندش شدم راه افتادیم، رفت به سمت غرب تهران، خیلی توپ بود 32 سالش بوداز خودش و کارش گفت کلی از من تعریف کرد که چقدر خوشگلم وبه دلش نشستمو چه هیکل سکسی دارم چقدر حس خوبی به من داره و…حالا دیگه ساعت 1 نصف شب شده بود توی یکی از فرعیای آخر اتوبان همت سمت یه شهرک نیمه ساخته رفت وتو یه پارکینگ نیمه کاره وایستاد اول ترسیدم ولی گفتم آخرش اینه که بکنه منو منم که بدم نمیاد… دستشو کشید رو لبامو گفت میشه ببوسمت من که لبامویه کوچولو گاز گرفته بودم نمیخواستم خودمو مشتاق نشون بدم با سر اشاره کردم باشه و شروع کرد به بوسیدنم دکمه های پالتومو باز کردو سینه هامو تو دستاش گرفت خودشو به من نزدیکتر کردهمنطوری که لبامو میخورد دامنمو زد بالا از کنار شورتم کسم و میمالید ،وای که چقدر خوشحال شدم از این کارش با شصتش با چوچولم بازی میکردو انگشت اشارشو میکرد تو کسم من از خودم بیخود شده بودم وصدام بلند شده بود موهاشو چنگ میزدم با ولع زیاد لباشو میخوردم از رو شلوار کیرشو میمالیدم گفتم میخوام کیرتو بخورم بازم دلم شور زد اما از چیزی که میدیدم راضی بودم اووووووووووم خیلی خوب بود به سمتش خم شدم وبا زبونم از پائین به بالا کیرشو لیسیدم وتا آخرش فرو کردم تودهنم اونم از پشت انگشتش تو کسم بود چشاشو بسته بود گفتم اشکان میخوام بشینم روش گفت بریم عقب ماشین، نشست لب صندلی منم از پشت نشستم رو کیرش و بالا پائین کردم بعد منو بلند کرد من رو صندلی عقب دراز کشیدم و پاهامو براش بالا بردم اونم جلو در وایستاده بود و خوب میکرد و صدای من بلند وبلندتر میشد دوست نداشتم اصلاگیر شو از تو کسم در بیار، بهم کمک کرد از رو صندلی بلند شدم امدم پایین دستامو گذاشتم رو صندلی و خم شدم وسر کیر داغشو کذاشت دم کسمو گفت اینو میخوای من که نزدیک بود ارضا بشم خودمو به عقب حول دادم تا ته رفت تو وگفتم میخوام همینو میخوام با یه دستم از پایین با خایه هاش بازی میکردم با صدای من که داشتم ارضا میشدم اونم صداش بلند شد و آبش امد ریخت روباسنم…وای چه شبی ساخت برای من از اشکان خواستم دفعه بعد بیاد خونم و داستان های من و اشکان ادامه دارد…نوشته لیلی
0 views
Date: November 25, 2018