با سلام خدمت دوستان سایت شهوانی.خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم شروعش مال حدود 5 سال پیشه تا که ماه پیش به سکس با خانم عموی خانمم شیوا انجام شد . راستیش من 5 سال پیش یه دوست دختر داشتم به اسم یاسمن که خیلی دختر هات و داغی بود اون سال ها با اینکه اول که امکانات مثل الان نبود و روی بچها انقد باز نبود منو یاسی در حد تلفن و اس باهم بودیم اما همون پشت تلفن خیلی کرم میریخت و به قول امروزیا سکس تل میکردیم تا اینکه چندبار که باهم قرار گذاشتیم بیرون تو ماشین و جاهای خلوت یکم لب گیری و مالش میکردیم تا اینکه چند بار هم موقع ای که خونشون خالی میشد منو دعوت می کرد خونشون که حال کنیم خلاصه یه روز بهم اس داد که فردا خونشون خالیه و به بهونه درس خوندن میمونه خونه و میتونم برم سروقتش کلی چیزا رو باهم تنظیم کردیم و فردای اون روز سر ساعت مقرر با همون ترفند همیشگی که خیلی با احتیاط بود وارد خونشون شدم خونه یه طبقه ویلایی که حیات خلوتی پشت ساختمون بود سریع رفتم تو .داخل که شدم دیدم با یه دختر دیگه که اسمش شیوا بود مثلا دارن درس میخونن .من با شیوا چندباری که با یاسی تلفنی حرف میزدم با اونم صحبت کرده بودم اما تا به اون روز ندیده بودمش شیوا از یاسی سفیدتر و کمی قد بلند تر بود با چشم های سبز و اندامی قابل قبول بعد احوال پرسی با شیوا منو یاسی رفتیم تو اتاق بدون معطلی شروع به مالش و عشق حال کردیم در اتاق بسته بود اما بی شک صدامون بیرون میرفت منو یاسی سکسمون در حد مالش بود و نهایتش که اون روز بود هر دو لخت شده بودم و مال همدیگه رو میمالیدم عین مار بهم میلولیدیم تا اینکه صدای ایفون در امد جا خوردیم یاسی زود بدون اینکه لباسش رو بپوشه رفت بببینه کیه .مادرش بود که با زنای همسایه به روضه رفته بودن سریع جمع و جور کردیم و با خوش شانسی ما بعد اینکه مادر یاسی زنگ در رو زده بود با زنای همسایه جلو در واستاده بود برای تعریف که فرصت خوبی به من داد تا لباس بپوشم و با نظر یاسی بریم حیاط و داخل انباری فعلا مخفی بشیم چون خونه در خروجی یکی داشت که اونم مادر یاسی گرفته بود اما ندونستم اون روز چرا شیوا رو هم مثل من داخل انباری فرستاد که مامانش متوجه نشه اما هر دلیلی که داشت توفیق اجباری برای من بود .انباری یاسی اینا کوچیک بود و گوش تا گوششم پر وسایل بود یاسی قفل در رو باز کرد و منو شیوا رفتیم داخل و دوباره در رو از پشت قفل کرد ما هم که به زور همون جلو در جا شده بودیم داخل انباری تاریک که حتی درش هم شیشه نداشت رو به روی هم استادیم یاسی گفت مادرم زود دوباره قراره بره بیرون و احتمالا امده لباس عوض کنه .بعد رفتن یاسی منو شیوا چند دقیقه ای چشم تو چشم هم نگاه کردیم . شیوا استرس زیادی داشت و فاصله صورتمون هم تو اون یه وله جا بیشتر از 5 سانت نبود تو سکوت اونجا میشد صدای نفساش رو بشنوم بهش یواش در گوشش گفتم چیه چرا انقد ترسیدی گفت نکنه مامانش بیاد و بگیرتمون گفتم نترس دیدی که یاسی گفت الان میره بیرون دوباره شیوا که به در نزدیکتر بود چرخید و خواست از سوراخ کوچیکی که به در داشت بیرون رو نگاه کنه که بی اختیار کونش به من خورد و تقریبا سمت من قمبل شد لباس شیوا یه بولیز با شلوار لی بود که قشنک کونش بیرون بود و چون استرس داشت نتونسه بود چادرش رو بپوشه و جا مونده بود تو خونه یاسی من با دیدن کون شیوا کمی سکسی شدم و از پشت بقلش کردم شیوا با تعجب سرش رو عقب چرخوند و یواش منو نگاه کرد و اهسته گفت چیکار میکنی بهش گفتم هیچی ساکت باش تا صدامون رو نشنیدن شیوا ساکت شد و راست شد اما همون طور که من از پشت بهش چسبیده بودم تن و بدنش رو بهم چسبوند و سرش رو عقب اورد تا لاله گوشش که حالا دیگه رو سریش افتاده بود جلو دهن من باشه منم همون طور که کیرم رو به کونش چسبونده بودم سینه هاش که اون موقع که بیشتر از 18 19 سال نداشتن و سایزش هم به زیر 75 میشد گرفتم شیوا خیلی حشری بود حتی بیشتر از یاسی اما این حسش رو یه چیز بیدار کرده بود اونم اینکه پایان ماجرای منو یاسی رو تو اتاق از سوراخ قفل در دیده بود که بعدا برام تعریف کرد با این حرکت شیوا منم که کارم نیمه تمون با یاسی مونده بود شروع به مالیدن شیوا کرد لاله گوشش رو میخوردم و سینه هاش رو چنگ میزدم و کیرم رو از رو شلوار به کون نرم و خوش فرم شیوا میمالیدم داغی فوق العاده شیوا عقل رو ازمون گرفت که کجا و تو چه شرایطی هستیم . دکمه شلوار شیوا رو باز کردم و دستم رو به کس شیوار رسوندم با تعجبم شیوا عکس العملی نشون نمیداد انگار بار اولمون نیست معلوم بود که یاسی همه چیز رو براشت تعریف میکرده و تو کفش گذاشته بود . کسش خیس شده بود و حسابی پف کرده بود از پشت دستش رو به کیرم رسوند و از رو شلوار شروع به مالیدنش کرد منم براش کشیدم پایین و دادم دستش که حسابی حال کنه و شلوار خودش هم کشیدم پایین که خوب بهش بچسبه بعد یکم بازی از لای پاش رسوندمش به کوسش و کیرم رو مالیدم به کس خیسش خیلی خیس کرده بود و میشد راحت کرد توش اما نمیشد پردش رو زد یکم که مالیدم بهش دیدم برگشت و رو به روی من استاد یکم چشم تو چشم هم شدیم و شروع به لب گیری کردیم بعد خوردن لب لوچه هم دیدم رفت پایین و یه نگاهی به کیرم من کرد و اتوماتیک وار کرد تو دهنش خیلی کاراش تعجبی بود . هر دو ما اماتور بودیم و فقط داشتیم حال میکردیم شیوا ساک زدن بلد نبود و فقط کیرم رو کرده بود تو دهنش خیلی حال میداد و داشتم ارضا میشدم که یهو در در امد و در باز شد شیوار سریع کیرم رو از تو دهنش کشید بیرون اما من که به اوج رسیده بودم نتونستم جلو خودم رو بگیره و ابم رو پاشیدم رو سر و صورت شیوا هر دو به یاسی که اونم داشت با تعجب ما رو نگاه میکرد خیره شدیم یاسی یه سیلی به شیوار زد و به هر دو ما گفت گم شید از خونمون بیرون عوضی ها . ادامه دارد ..نوشته مجید
0 views
Date: March 2, 2020