ماجرای خودارضایی من با خیار

0 views
0%

سلام،اسم من راضیه است،یه دختر معمولی ام یعنی یه دختر معمولی بودم که داشت زندگیشو میکرد تا اینکه یکی از شب های گرم تابستون یه اتفاقی برام افتاد،..تازه 17 سالم شده بود و داشتم برای کنکور میخوندم،یه شب که خیلی خسته بودم و اینقد نشسته بودم روی صندلی که کونم داشت میترکید، تصمیم گرفتم برای رفع خستگیم لای ِ پام یه بالش بذارم و به پهلو بخوابم،..این توصیه ی دکتر بود به مادرم ایشون دیسک کمر و کمر دردهای خیلی شدیدی داره،..منم هر وقت خیلی خستم شبا موقع خواب این کارو میکنم،..خلاصه اون شبم طبق معمول لباس زیرهامو در آوردم و یه پیرهن نازک پوشیدمو یه بالش صورتی که همیشه رو تختم افتاده رو گذاشتم لای پام اما اینقد خسته بودم خوابم نمیبرد . هی این پهلو اون پهلو میکردم هی اینور هی اونور،بالشه هم آروم آروم به کسم میمالید،..من تا قبل اون هیچ خودارضایی ای نکرده بودم،اصن نمیدونستم چی هســـــت ولی ناخود آگاه خوشم میومداز این مالیده شدنهنوزم که هنوزه نمیدونم چی شد،..نمیدونم باید از این اتفاق خوشحال باشم یا ناراحت،..ولی یه لحظه برای اولین بار یه لذت عجیبی تو ناحیه ی کسم حس کردم یه لرزش خفیفی حس کردم،..از شدت تعجب پاشدم نشستم یه کم کسمو نگا کردمو مالیدمش دیدم نه چیزی نیست،دلم میخواست دوباره این حس بهم دست بده ولی هر کاری کردم نشد،..درباره ی ارگاسم و مسائل زناشویی اطلاعاتم زیاد نبود ولی خوب بی اطلاع هم نبودمیه کم فک کردم چی شد که این شد ولی عقلم به جایی نرسید،خلاصه دوباره بالشو گذاشتم لای پامو خوابیدم تا فردااا .فردا به محض بیدار شدن پریدم رو لپ تاپمو کلی سرچ های مختلف کردم از ارگاسم گرفته تا انواع پورن و حالتهای مختلف سکس و اینا،..هم خیلی عذاب وجدان داشتم هم خیلــی دلم میخواست یه بار دیگه اون حس رو داشته باشم،تصمیم گرفتم عذاب وجدانه رو بی خیال شم و یه کم حال و هول کنم،..با خودم گفتم چرا همش پسرا باید خوش باششن یه کم ما دخترا هم کیف کنیمخلاصه اینقد گشتم و با دهن باز و لب و لوچه ی آب افتاده سایت ها رو نگا کردم و هی حسرت میخوردم که من موقعیت سکس ندارم و برای اینکه دوباره اون حس رو تجربه کنم باید حالا حالاها صب کنم تا عروسی کنم و از این حرفاتا اینکه تو یه سایت پورن با ناباوری تمااام دیدم یه خانومه داره یه خیار میمالونه تو کسشاز تعجب داشتم شاخ در میاوردم، حالت صورتش یه جوری بود که انگار خیلی تو کیفهیه کم سایته رو بالا پایین کردمو با خودم گفتم اگه یه خانوم با کیر ارضا میشه با هرچیزی که شبیه اونه هم باید ارضا شهدیدم نه اینجوری نمیشه، اعصابم خورده ،.. دل به دریا زدمو رفتم از تو یخچال یواشکی یه خیار تپل مپل برداشتم سریع رفتم تو دستشویی کلی مایع دستشویی روش خالی کردم و کلی پوستشو شستم..پریدم تو اتاقمو درو قفل کردم ،خیاره خیلی سرد بود گذاشتمش لای دستام هی مالیدم تا گرم شه یه چشمم هم به سایت ِ پورن بود..باورم نمیشد این من بودم که داره این کارو میکنه و همچین تصمیمی دارهاولین بار بود که تا این حد پیش رفته بودم،..کوچیکتر که بودم نوک سینه هامو میمالوندم فقط به ذهنمم نرسیده بود همچین کاری کنم،..خلاصه هی با خودم کلنجار رفتم که این کارو کنم یا نه،..گفتم ولش پدر یه بار که هزار بار نمیشه،..این همه بنده ی خوبی بودم یه بار هم بد باشم(عذاب وجدان شدید داشتم )) )لباسامو درآوردم و رو تخت طاق باز دراز کشیدم و سینه هامو مالیدم تا کم کم داغ شدم،داشتم حشری میشدم خیر سرمفیلم خانومه رو lay کردم میخواستم مطابق اون جلو برم اول انگشتشو کرد تو کسش و آروم آروم بالا پایین کرد،منم همین کارو کردم فقط ترسیدم خیلی بکنم تو که یه وقت پردم پاره نشه بشم آش نخورده و دهن سوختهاولین بار بود که کسم اینقدددر داغ میشه انگشتمو که آوردم بیرون دیدم یه مایع لزج سفیدی چسبیده بهش اولین بار بود میدیدم از نزدیک حس میکردم کل کسم خیس خیسه،..انگشتم با ترس و لرز لیسیدم،مزه ی خاصی نمیداد ،..خانومه خیاره رو گرفت رو کسشو هی چرخوند بعد یواش یه کمشو هل داد تو،من یه ذره خیار خودمو نگا کردم( چندشم میشد آخه) بعد با خودم گفتم دیگه تا اینجا اومدم بقیشم میرم دیگهآروم خیارو گذاشتم رو کسم چند بار عقب جلو کردم دیدم کسم خیسه راحت سر میخوره تو،خیلی آروم هل دادم تووووو وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای اولین باری بود که همچین حس خوبی داشتمممم خیلییییییییییییییییییی خوببببب بودددددخانومه رو نگا کردم شروع کرده بود تلمبه زدنمنم هی میدادم تو هی میاوردم بیرون ،ولی با ترس و لرز که خیلی تو نرههمین قدر هم برام کافی بوووود،به نوک خیاره هم از اون مایع لزج چسبیده بودعین خانومه خیارو لیسیدم و دوباره گذاشتم رو کسم،واااای دیوونه کننده بوووووود ،با اون یکی دستم نوک سینه هامم میکشیدممم،یه 5 دقیقه ای این کارو کردم یهو دیدم دلم میخواد عین خانومه هی تندتر خیارو جلو عقب کنم(یواش آه و اوه میکردم که کسی از بیرون صدامو نشنوه) ..تندش کردممممباورم نمیشد همچین گنجینه ای تو بدن من بودو تا حالا ازش محروم مونده بودم،..حول و حوش 5 دقیقه این کارو تکرار کردممم تا اینکه یهویی عجیبترییییین حس عمرم بهم دست داااد، یه چیزی از عمق وجودممم، حس میکردم خیلی خانمم دلم میخواست خیارو تا آخر فشاررررررر بدم تو با این وسوسم مبارزه کردمو سریع برگشتم رو شکم و از شدت فشار برای اینکه داد نزنم ملافه رو گاز گرفتم و لرزیدمممم پایان تنم لرزییید، بعد یه حالت رخوت و بی حالی همراه آرامش شدید بهم دست داد،..دلم نمیخواست از جام پاشم،خیاره رو دوباره لیسیدم و گذاشتم رو میز کنار تختم،تو اتاق بوی خیار پر شده بود پنجره رو وا کردم که بوش بره و کسی شک نکنه،..بعد دراز کشیدم و یه نیم ساعتی همونجوری بودم تا اینکه حالم حسابی جا اووومد.از اون موقع تا الآن که 23 سالمه هر چند وقت یه بار این کارو میکنم و حالشو میبرم 8- دیگه عذاب وجدان هم نمیگیرم،احساس میکنم حقمه که از این لذت برخوردار باشم. نوشته‌ دختر شبگرد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *