ماجرای من با دختردایی

0 views
0%

سلام امیر هستم.می خوام رابطمو با دختر داییم بگم.1شب دختر داییم بهم اس ام اس دادو داشت باهام دردو دل می کرد.اسم دختر داییم النازه.می گفت که خیلی تنهاسو دوست پسر نداره.یعنی اصلن خوشش نمی اد.می گفت باباش خیلی به حجابش گیر میده.اخه معمولا یه شال می ندازه که همه ی موهاشو گردنش پیداس.منم یه خورده دلداریش دادم.چند شب همینجوری بهم اس می دادیم که یه شب بهش گفتم که می خوای فردا بیام دنبالت.اون اولش قبول نکرد ولی اخرش گفت بیا فقط کسی نفهمه.الناز 16 سالشه منم 21 سالمرفتم دنبالش با ماشین بعد یه خورده دلداریش دادم اخرشم بوسش کردمو اون می رفت.بعد دو سه هفته که خیلی به هم وابسته شده بودیم رفتم دنبالش.میبردمش یه جای خلوت که راحت حرف بزنیم.دیدم داره گریه زاری میکنه اخه با یکی از دوستاش دعواش شده بود.منم بغلش کردمو لپاشو بوس کردمو اشکاشو پاک کردم.اخرش که داشت پیاده میشد گفتم الناز جان نگران نباش برو با دوستت اشتی کن دستمو گداشتم دوره گردنشو لباشو بوسیدم.دیگه خیلی به الناز وابسته شده بودم.شب بهش اس دادمو گفتم ببخشید که لباتو بوس کردم.ا.نم گفت اشکال نداره.بعد بهش گفتم که پس دفعه دیگه توام لبامو بوس کن.فرداش که رفتم دنبالش لبمو گذاشتم رو لبشو بوسش کردم بعد اونم بوس کرد انگار دوتامونم نمیخواستیم که لبامونو جدا کنیمبهد من لبشو خوردم لبشو کشید بعد گفتم عزیزم توام بخور.لبامون به هم چسبیدو 1 دقیقه لب دادیم .اون روز رسوندمشو کارهما هر روز شده بود لب دادن.یه روز که داشتیم لب میدادیم دسمو گذاشتم رو سینشو یه خورده فشار دادم.الناز هیچی نگفت فقط لبمو می خورد.بعدش که لبامون جدا شد همینجوری میمیالیدم.گفتش امیر قرارمون فقط لب بودا.گفتم عزیزم اخه دسه خودم نبود بزار بمالم دیگه.گفت باشه.اومدم دکمشو باز کنم گفت امیر بسه دیگه گفتم بزار بخورم دیگه عزیزم .بالاخره دکمشو باز کردم.یه تیشرت داشت.اونو دادم بالا سوتیانش معلوم شد.یه سوتیانه مشکی بود.دادم بالا سوتیانشو.واییییییییییییی.سینشو دیدم.یه سینه سفید که نوکش صورتیه کمرنگ بود.دهنمو گداشتم رو سینش داشتم میخوردم که سرمو اورد بالا شروع کرد به لب دادن.میگفت دوست دارم عزیزمم.منم میگفتم دوست دارم.د.باره اومدم سینشو خوردمو دسمو کردم لای پاش کسشو از رو شلوارمالیدن تا کسش خیس شد.دسشو گذاشت رو کیرمو مالید و انگشت کرد تا اینکه ابم اومد.دوتامون باره اولمون بود.الان 1ماهه کارمون همینه.اما اخره هفته باباش اینا قراره برن مسافرت.قول داده یه سکسه توپ کنیم که اونو اخره هفته واستون مینویسم.مرسی باینوشته‌ امیر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *