من و همسرم حدود دو سال است كه با هم ازدواج كرده ایم. از ابتدای شروع ازدواج مان سكس بسیار داغی داشتیم . هر دوتایمون بسیارحشری و پراز هیجان و شور بودیم.از همان آغاز طوری برنامه هایمان را تنظیم كرده بودیم كه هر لحظه و در هركجا بودیم برایمان فرقی نداشت با ولع خاصی به هم می چسبیدیم و به همدیگر لذت می دادیم .از اولین روز قرار گذاشتیم هركداممان كه دلمان خواست به نوعی خواسته اش را بیان كند مثلاُ او وقتی دلش می خواست یكی از سینه هایش رو بیرون می ذاشت یا یواش می اومد و یواشكی كیرم را می گرفت یا دامنش كوتاهش رو در می آورد و با شورت پیشم می اومد و من هم همینطور یواشكی در آشپزخانه یا در هرجای خانه از پشت بغلش می كردم و گردنش را می بوسیدم.ما به هیچ وقت به همدیگر نه نمی گفتیم چون این خواستنها غیر مترقبه بیشتر حال می داد . یادم می آد یه روز در آشپزخانه مشغول غذا پختن بود كه من آمدم خانه دیدم با یه پیرهن نازك مشغول كار است سریع لخت شدم و كیرم كه داشت راست می شد به سراغش رفتم یواش بغلش كردم آروم كیرم را وسط كونش مالیدم ابتدا متوجه لختیم نشد چون پشتش به من بود وقتی سرش را برگردوند و دید كه من لخت و آماده هستم گفت اوف عزیزم داشتم تو ذهنم باهات حال می كردم آروم كونشو عقب داد و گفت عزیزم خیلی دوستت دارم درست اون زمانی كه می خوامت پیشمی.دامنشو بالا زدم دیدم وسط شرت قرمزش خیس خیس هستششورتو كه كنار زدم دیدم كس خوشگلش خیس و نمناك آماده استبهش گفتم اجازه استبا یه حالت شهوتناكی گفت زود باش دارم می میرم و من هم از همان پشت آروم سر كیرم را گذاشتم روی كسش. آروم خودشو به من چسبوند.كم كم شروع كردم به عقب و جلو كردن. سینه هاشو از پشت گرفته بودم و داشتم خوب با دستام می مالوندم.اونم دستاشو گذاشته بود رو دیواره اجاق گاز و بیشتر از من حال می كرد.بعد كه از این حالت خسته شدیم روی فرش آشپزخونه دراز كشیدیم. اون اومد روم. خوب می دونست چیكار كنه دیگه داشتیم به اورگاسم می رسیدیم بهم گفت حیف كه تو این حالت اون تو نریزی… نمی دونید وقتی آبم با فشار داخل كوسش شد یه حالی به هردوتایمون داد که تا یه ربع جون بلند شدن رو نداشتیم.ناهار آن روز را دو ساعت دیرترخوردیم. كه این باعث شد كه جریان اصلی كه میخوام برایتان بگم شروع بشه…ساعت 3 بعدازظهر بود. تازه شروع كردیم به كمك هم ناهار رو آماده كردن. یه ساعت بعد تازه ناهار رو پایان كرده بودیم كه زنگ در به صدا در اومد. معمولا بعداز اتمام سكس ما دیگه لباس كاملی نمی پوشیم شاید یه شورت بپوشیم آن هم به خاطر ترشحاتی كه ممكنه بیرون بیاد آن لحظه هم من و همسرم فقط یه شورت تنمون داشتیم.وقتی زنگ خونه رو شنیدیم دستپاچه شدیم. از پشت آیفون صدای مادرشو كه شنیدیم . مادر همسرم با من اختلاف سنی كمی داشت. زنی میانسال بسیار خوش اندام و خوشگل بود البته خانمم هم خیلی خیلی خوشگله عین مادرش.تا با آسانسور بالا بیاد ، خانمم یك شورت توری و یه پیرهن بسیار نازك پوشید و فقط یكی از دگمه هاش رو بست.من هم از یه طرف دنبال شلواركم و پیرهنم بودم و از یه طرف از دیدن این حالت خانمم كیرم داشت راست می شد.بهش گفتم یكی طلب من تلافی می كنم خنده هوسناكی كرد و با چشم خمارش به شلواركم اشاره كرد كه باد كرده بود و گفت پدر مادرم داره می یاد یه كم مواظب باش زشته. گفتم اگه خودتو ببینی به من حق می دی.اگه بچه كوچكی هم ما رو تو این وضعیت می دید متوجه می شد كه چه خبرهدر خونه زده شد مامانش به دم در خونه رسیده بود. به هر ترتیب بود سعی كردم خودم را عادی نشون بدم.مادرش همین كه اومد تو دخترش رو دید و با چشمهای گردشده بهش نگاه كرد یه نگاهی هم به من كه كیرم تازه داش آروم می شد انداخت.سلام و احوال پرسی كردیم اومد و روی مبل کنار دخترش نشست. سرخی رانهای سفید خانمم و خیسی شورت سفیدش و نوك پستانهاش كه از زیر پیراهن نازكش بیرون اومده بود می گفت كه اینجاچه خبرهاز هوای اتاق هم بوی شهوت و سكس و هوس می بارید.مادرش با لبخند معنی داری گفت انگاری بد موقعی مزاحم شدم . اگه اجازه بدین برم بعدا می یام.همسرم با لحن هوس آلود و با ناز تحریك كننده ای گفت نه مادر جون تازه داشتیم گرم می شدیم در ثانی شما كه غریبه نیستید من و شما كه همیشه با هم بودیم الانم عزیز دلم (به من اشاره كرد) به جمعمون اضافه شده، ما بایستی از شما كمك بگیریم تا بتونیم بهتر از هم لذت ببریم.مادرش در حالی كه می خندید به من گفت دخترم واقعاُ قوی هستش ولی می بینیم شما از پسش براومدی. رو به خانمم كردم و گفتم به به عجب حرفهای جالبی می شنوم یعنی چی كه همیشه باهم بودی؟مادر خانمم گفت راستش می دونید وقتی دخترم با شما ازدواج نكرده بود و در خانه خودمان بود همیشه به همین وضع بود آخه منو و آون كمی با هم شیطنت می كردیم البته دور از چشم باباش. با هم حموم می رفتیم با هم لخت می خوابیدیم و از سكس با هم لذت میبردیمگفتم خوب منهم تو بازیتون هستم وضعیت منو مریم كه معلومه می مونه شما كه اونم با این توصیفات دلم می خواد شما هم با ما باشیدبعد رو به خانمم كردم و گفتم نمیخوای از مادرت پذیرایی كنی؟در حالی كه داشت بلند می شد كه به آشپزخونه بره گفت تا من می آم شما شلوغ نكنید هامن راست راست كرده بودم و هر دو تایشان متوجه این موضوع شده بودند دلم می خواست حسابی دلی از عزا دربیارممادر خانمم شروع كرد حرف زدن. دستاش داشت روی رونها و پاهاش حركت می كردند و من از خجالت نمی توانستم نگاه مستقیم كنمهم داشتم از شدت شهوت می مردم و هم از خجالت نمی دانستم چه كنم كه یهو خانمم از آشپزخانه صدام كرد و گفت یه لحظه می تونی بیایی . من هم از خدا خواسته بلند شدم. یادم رفته بود كه كیرم راست شده به خاطر همین وقتی بلند شدم انگاری در شواركم یه خیمه زده شدهدرست در همین لحظه مادرزنم داشت به من نگاه می كرد و یه لبخند هوسناكی كرد و گفت برو ببین چه كارت داره، زود بیایین منتظرتون هستم. سریع خودم رو به آشپزخانه رسوندم دیدم خانمم بالای صندلی رفته و تنها دگمه بسته پیرهنش رو باز كرده شورتش رو در آورده و با پاهای باز آماده نشسته، بهم گفت یالا زود باش كه جیگرم داره آتش می گیره سریع زیپ شلواركم رو بازكردم كیرم از كنار شرتم افتاد بیرون. آهسته گذاشتمش روی كسش و یواش به تو هل دادم. به آرومی تو رفت.یهو خانمم با یه صدای نازكی و دوست داشتنی شروع به آه و اوه کردمن شروع كردم به تلمبه زدن و در این حین بهش گفتم مادرت گفته زود برگردین.زنم گفت یكم دیگه می خوامدیدم داره میلرزه. حس كردم داره ارضا میشه ولی من آبم نیومده بود. خوشحال بودم و تو دلم نقشه های دیگه ای رو می كشیدم.زنم گفت اگه نمی خوای آبت بیاد مسئله ای نیست نیروت رو نگه دار بعدآ به دردمون می خوره…زود خودمونو جمع كردیم. اول من بعد همسرم سینی شربت و شیرینی به دست وارد پذیرایی شدیم.مادرزنم انگار كه در كنار ما بوده گفت ببینم با این عجله كه آدم نمی تونه كاری بكنه مگه نه؟ سرم را انداختم پایینزنم گفت راست می گی مادر از كجا فهمیدین؟مادرش خنده ای كرد و گفت از گردن قرمز شده اتزنم در حین حرف زدن مامانش اومد و كنارم نشست منهم فرصت رو از دست ندادم و دستم را دور گردنش انداختم و خودمو بهش چسبوندم.یه نگاه به سینه هاش كردم و یه نگاه به مامانش متوجه شدم یكی از دگمه های پیرهن مامانش از بالا باز شده و سینه سفیدش اومده بیرون . دیگه كیرم حساب شق شده بود یواش یواش دستم رو بردم روی سینه های خانمم گذاشتم و اون هم دستم رو گرفت و محكم روی پیستونهاش فشارداد. مامانش گفت بچه ها انگار من تو خونه نیستم برین راحت باشین منهم اینجا میشینم و تماشا می کنم. منو میگی از این فرصت استفاده كردم و دگمه پیرهن خانمم را باز كردم دو تا سینه سفید خوشگل مثل هلو بیرون افتاد. مامانش داشت حسابی از این موضوع لذت می برد و با سینه هاش ور می رفت.من هم صورت خانمم رو به خودم چسباندم و شروع كردیم به لب گرفتن.لباشو با ولع خاصی می خوردم. یكی از دستهامو رو بردم داخل شرتش و كس خیس و نمناك و شهوت ناكش رو لمس كردم و آروم بازیش می دادم. در همان حالی كه بودیم خانمم شلواركم و پایین كشید از رو شرتم شروع به مالیدن كیرم کرد. پستونهاش سفت سفت شده بودند. درحالی كه داشتم گوشش رو می خوردم به آرامی بهش گفتم مادرت رو نگاه كنمادرش داشت با دستاش كسش می مالوند و با چشماش كاملاً شهواتناكش عشق بازی ما رو تماشا می كرد.با یك حركت پیرهن همسرم رو در آوردمبلند شد و شورتش را درآورد. لخت لخت جلوی من و مامانش وایستاد. همان جوری كه ایستاده بود گرفتمش و دهنمو بردم جلوی كس ناز و خوشگلش شروع كردم به لیس زدن و خوردن.عجب طعمی داشت كاملاُ مادرشو از یاد برده بودیم . داشتم زبانم رو در داخل كسش می چرخاندم. از شدت هیجان می لرزید. طاقت ایستادن رو نداشت یواش بر روی مبل نشست. رفت به سمت مامانش كه پاهای لختش رو بروی مبل انداخته بود و داشت با دستاش حال می كرد. مادرشو بوسید و گفت اجازه می دین كار رو تموم كنیم من دیگه تحمل شو ندارم. مامانش با حالت شهوتناكی گفت عزیزم آخه باید اول شوهرت رو لخت كنی بعداً خانمم انگاری تازه متوجه شده بود كه من هنوز لباس بر تن دارم اول پیرهن سپس شلوارکم رو درآورد با یه شورت جلوی اونا ایستاده بودم. یهویی گفت یك دو سه و شورتم را پایین كشید انگار كیرم از زندان در آمده باشه راست و سیخ وایستاد هر دو تاشون انگار كیر ندیده بودند.انگار خانمم همین نیم ساعت قبل همان كیر را نخورده بود شروع كرد كیر منو بوسیدن و آروم داخل دهنش برد.شروع كرد خوردن و ساك زدن من داشتم دیوانه می شدم . ناگهان مامانش بلند شد و اومد جلو و گفت عزیزم اینجوری نه صبركنید بهتون نشون می دممنو بغل كرد و آروم روی مبل نشوند و سرش رو آورد زیر و شروع كرد لیس زدن وای چقدر ماهرانه داشت لیس می زد داشتم خالی می كردم كه خانمم گفت یاد گرفتم اجازه بده حال نوبت منهولی مامانش نذاشت تنها بمونه و دو تایی افتادن به جون کیرممن که داشتم دیوانه می شدم گفتم آخه مادر جون اینجوری كه نمی شه یه لحظه اجازه بدین. رو به خانمم كردم و گفتم كمكم كن تا لباسهای مادرخوشگلت رو در بیاوریمزنم از پشت مادرشو بغل كرد و شروع كرد به مالوندن پستوناشمن هم دو تا لب خوشگل ازش گرفتم و شروع كردم دگمه های پیرهنشو درآوردن كرست كرم رنگ خوش دوختی پوشیده بود.سینه هاش بزرگ و دیوانه كننده بودند. خانمم از پشت بند كرست رو باز كرد و منم كرست رو در آوردم. بعدش بند دامنشو باز كرد و زیپشو پایین كشید. دامنش خودبخود پایین افتادوای چقدر شهوتناك بود این صحنه مامانش با یه شورت در وسط و من و اون روی دو زانو نشسته بودیم. دستم رو روی یكی از پستوناش گذاشتم.از شدت هوس میلرزیدزنم دیگه تحمل دیدن این صحنه ها رو نداشت خودشو از پشت به مامانش چسبوند. دستاش كس مامانش و كیر منو گرفته بودند. منهم نمیدانستم از كجای بدنش شروع كنم. خانمم سرشو آورد جلو و لبامون رفت روی هم. با دستاش من ومادرشو مالش می داد و دستهای من كس و پستونهای مادرزنم رو. مادرزنم گفت بچه ها من دیگه طاقت ندارمدخترم اجازه می دی شوهرت منو بكنه. دخترش گفت البته كه اجازه هست دراز بكش نمی دونی مردم چقدر قوی و زیبا آدم رو می كنه من از کردن اون سیر نمی شمبا این حرفها مادرشو به پشت رو زمین خوابوند بعد كنارش به پهلو دراز كشید و شروع كرد مالیدن کسش.دیگه كیرم داشت منفجر می شد. آروم به پهلو كنار مامانش خوابیدم دستمو گذاشتم روی كسش. خیس و نمناك و لزج بودخیلی نرم بوسیدمش سرم رو بالا آوردم دیدم خانمم صورتش رو نزدیك آورده لباشو بوسیدم. بهش گفتم اجازه هست برم روش؟لبخندی زد و گفت آره عزیزم برو ولی بعدش منم هستمبعد رو به مادرزنم كردم و گفتم دوست دارید یا نه اجازه هست؟ با یك آه و ناله حشری جواب منو داد یواش یواش رفتم روشزنم از عقب كیرم رو روی كس مامانش داد.به چشمای مادرزنم زل زده بودم. حس كردم خانمم داره كیر من و كس مامانش رو با هم لیس می زنهكمی فشار دادم كیرم آروم توی كسش رفت.آخ و اوخش در اومد. كم كم شروع كردم بالا پایین كردن.زنم داشت پستانهای مامانش رو می خورد كم كم حركاتم تند و تندتر شد. مادر خانمم دیگه داشت دیونه می شد. میگفت بكن تا ته بكن جرم بده این كس مال تو هستش بكنش بكنشبا پایان وجود حس لذت می كردم.مادرزنم هم حسابی لذت می برد و خانمم كیر منو و كس مامانش رو باهم لیس می زدكم كم داشت آبم می آمد گفتم من دارم پایان می كنمزنم گفت نه ترا خدا من هنوز موندمبعد به مامانش گفت بسه حالا نوبته منهاومد و روی شکم مامانش دراز كشید و من از عقب یواش كیرم رو داخل كسش جای دادم. دو تا كس روی هم افتاده بودند بعداز مدتی كیرم رو درآوردم و توی كس مادرزنم كردم و دوبار از اون درآوردم و توی كس خانمم كردم، دیگر داشتم پایان می كردم. بهشون گفتم من دارم پایان می كنم اونا نای حرف زدن رو نداشتنمن بلند شدم و كیرم رو جلوی صورت آنها گرفتم هر دوتاشون كیرم رو گرفتنبا دوتا حركت كوچك پایان صورتشون رو با آبم منی شستمدیگه داشتم پس می افتادم از هر دوتاشون لب گرفتم و روی مبل پهن شدم اونا هم داشتن همدیگر و بوس می كردن.با اینكه كاملاُ تخلیه شده بودم ولی از دیدن عشق بازی اونا باز هم داشتم تحریك می شدم.مادرزنم گفت بچه ها بلندشید بریم حموم.آب گرم حمام که بهمون خورد دوباره حالمون تغییر كردمادرزنم كیرم رو گرفت شروع كرد به ساك زدنزنم هم كس مامانش رو می خورد و من هم از زیر كس خانمم رو می خوردم.دوباره آبم داشت میومدبهش نگفتم یهو پایان آبم رو توی دهنش خالی كردم مادر خانمم همه اش رو خورد و با خنده گفت ناقلا این كار رو بایستی تو كس زنت بكنیبا این حرفش خانمم جیغی از شهوت كشید و گفت من كیر می خوام همین الانمادرش سریع از پشت گرفتش و من پاهاشو دادم بالا، مامانش پستونهای خانمم را از پشت گرفت و شروع كرد به مالیدن آروم كیرم رو گذاشتم روی كسش.به مادر خانمم گفتم نگاه كن چطور كیرم رو تو کس دخترت می کنم وحشیانه خانمم رو می کردم و مادر خانمم با خودش ور می رفت تا هرسه با هم به ارگاسم رسیدیم. پایان آبم رو توی كس خانمم ریختم. كیرم رو كه كشیدم بیرون آب منی ام با فشار اومد بیرون مامانش با انگشتاش داشت اون رو مزمزه می كرد و با چوچوله دخترش بازی می کرد… هر سه خسته از حمام اومدیم بیرون . تا ساعت 7 عصر خوابیدیم . عجب روزی بود آنروز . من و خانمم و مادرم هرچند وقت یكبار با هم هستیم. البته قرارگذاشتیم كه هیچ وقت من و مامانش بدون دخترش با هم نباشیم ولی یكبار نتونستیم جلوی خودمونو بگیریم آن هم وقتی بود كه خانمم برای بدنیا آوردن بچه ای كه در مقابل مادربزرگش نطفه اش بسته شده بود در بیمارستان بود
0 views
Date: November 25, 2018