در همسايگي ما يه دختر كه اسمش الناز بود همراه مامانش زندگي مي كرد .يك روز داشتم مي رفتم بيرون كه كار هامو انجام بدم يك دفعه مادر الناز رو ديدم كه با يكي ا ز همسايه هاي ديگه داشت دم در حرف مي زد منو ميشناخت چون قبلا با مادرم چند باري سلام و عليك و اين لوس بازيا و اينا دم نون واي كرده بودند مادرم منو نشونش داده بود داشتم رد ميشدم با يه حالت شيطوني نگام كرد من فهميدم كه باس سلام كنم گفتم سلام خانوم فرهمند گفت سلام اقا سينا بفرما داخل گفتم نه منون بعدن ايشالا با خانوم بچه ها مزاحم ميشيم خنديدو باي داد من كه رسيدم سر كوچه يادم افتاد كه فلش مموريمو نياوردم اقا من زودي برگشتم از در خونه كه رد شدم باز ديدم داره حرف ميزنه با يه خانم ديگه بازم لبخندي زدو منم رفتم فرتي فلش رو برداشتمو اومدم ديدم بازم دم دره داشتم دوباره رد ميشدم سعي كردم كه نگاه نكنم ولي به محض اينكه رومو اونور كردم گفت اقا سينا ميشه يه لحظه تشريف بيارين منم رفتمو گفتش كه نميخام زياد وقتتو بگيرم ولي اگه عجله داري بگو گفتم نه مشكي نيست امرتون گفتش كه راستش اين لامپ اشپزخونه ما ريخته لطف كن بيا برام عوضش كن من ميترسم تو دلم گفتم خار كسه فكر كرده من نردبونم به هر حال گفتم باشه رفتم تو منو به اشپزخونه راهنمايي كردو يه لامپ نو داد دستم گفت اينه نگاه كردم ديدم بله لامژ شكسته با هزار بد بختي داشتم لامپ رو باز ميكردم دستام كه بالا بود شيكمم افتاده بود بيرون اينو از نگاش متوجه شدم بعد از چند ثانيه براندار كردن من گفت سينا خان عجب شكم ماهيچه اي داري ورزش ميكني نه منم كه خودم كرم داشتم گفتم اره با مردم ورزش ميكنم.لبخندي زدو گفت خوبه به هر حال ورزشه ديگه داشتم لامپ رو باز ميكردم چشمم افتاد لايه سينه هاش يه دفعه حس كردم دستم داغ شد نگاه كردم ديدم شده پر خون يه دفه جيغ كشيد گفتم الانه كه همه بريزن اينجا فكر كنن خون كس اينه اقا اومد جولو هي الكي بهم دست ميزد خوار كسه به بهونه دستم هي ميگفت من شرمنده و اينا رفت كلي وسيله اوورد براي پانسمانو اينا دستمو برام بست تو اين گيرو دار هي بدن نرمش بهم ميخورد منم يه به قباد جون ميگفتم عزيزم الان وقتش نيست بلند شي ولي مگه گوشش بدهكار بود مثل دسته بيل اومد بالا بعدش طاهره خانوم گفت برو بشين تو حال تا برات يه ابميوه بيارم خدا منو بكشه رفتم تو حال نشستم رو مبل ديدم بر خلاف تصور هيچكي خونه نيست حتي پسر كوچيكشم نبود چون در هر 2 تا اطاقشون باز بود منم ديدم كسي نيست ديدم مادر الناز (طاهره جون ) داره مياد بازم از هيكلش براتون بگم باسن بزرگ يه كم شيكم داره پوست سفيد پاهاي چاق گوشتي كلا مادر همينجوري كه ميومد ساق پاش خيلي تحريكم ميكرد .بعدش با يه خنده اومدو نشست يه ابميوه بهم تارف كرد يكي هم خودش كوفت كردبعدش يه كمي سوال در مورد درس و و اينا پرسيد. بعدش منم فوري پرسيدم الناز خانوم چطورن اونم گفت كه اخ گفتي الناز يادم افتاد شما كسي رو نميشناسي بتونه اين سيستم رو تعمير كنه هر وقت وصل ميشيم اينترنت يه شماره مياد هي كم ميشه و بعدش خاموش ميشه كامپيوتر گفتم ميشه يه نگاه بندازم گفت البته نگفته بودين تو كار كامپيوتر هم هستين هيچي نگفتم رفتم نشستم پشت سيستم ديدم ساسر گرفته و نشستم براش توضيح دادن (عمرا اگه چيزي فهميد) به هر حال بهش گفتم كه هر وقت اينجوري شد اين دستور رو تو این قسمت وارد کم فعلا تا بعدا بیام براتون ویندوز رو عوض کنم یکی 2 بار براش انجام دادم یاد گرفت بعدش پرسید که شما نمیدونی چطور میشه از اینترنت اهنگ گرفت من گفتم باشه بهتون یاد میدم بعدش گفت که اخ حیف شد من کارت اینترنت ندارم منم گفتم مشکلی نداره من کارت دارم (خوشبختانه از اون وقتی که سیستم خریدم تا حالا 1 قرون هم پول کارت ندادم حسابی از خجالت ای اس پی ها در اومدم) بگزریم فوری فلش مموری رو در اووردم یه فایل متنی توش داشتم که پر از اکhنت های نامحدود اینترنت از ای اس پی های مختلف بود یکیشو برای اینا تو یه کانکشن وارد کردم و گفتم از این به بعد هر وقت بخواین میتونین به اینترنت وصل بشین اینقدر خوشحال شد که داشت خودشو جر میداد کلی تشکر کرد و منم یه سایت موزیک های ایرونی بهش معرفی کردم و بهش یاد دادم چطور ذخیره کنه اهنگ ها رو بعدش پرسید که من میتونم بیام و به الناز کامپیوتر یاد بدم گفتم که اخه من چیزی بلد نیستم که به ایشون یاد بدم گفت نه چیزی نمیخواد فقط در این حد که یاد بگیره تو اینترنت چیکار کنه و سایت هارو چطور ببینه چطور جستجو کنه و اینا گفتم باشه اگه وقط بود چشم بعدش پرسید تو اون دستگات چی داری نشونمون بدی گفتم چیزی نیست یه سری عکس اهنگ و پروژه های نیمه کارس گفت عیب نداره نشون بده بعدش منم اونو باز کردم یه سری عکس خنده دار بود یکیش این بود که یه دختره با برف یه کیر بزرگ درست کرده بود منمن چند ثانیه رو اون مکس کردم یچ عکس العملی نشون نداد خیی عادی داشت نگاه میکرد یه لبخند کوچیک هم داشت بعد رسیدم به یه عکس کارتونی دختر بچه هه پستونک رو تو کسش کرده بود اون عکس رو یادمه از سایت جفتک دات کام گرفتم بعدش بالاش نوشته بود دخترا از هر چیزی سو استفاده میکنن به اون که رسیدیم زد زیر خنده گفت وای چه عکس باهالی گفتم باحال باهال نیست یه چیزه طبیعیه گفت ا نکنه فکر کردی ما هم از این کارا میکنیم هیچی نگفتم یه کمی بهش بر خورد منم کلی تو دلم حال کردم بعدش ادامه دادم عکس هارو رسیدم به یه عکس یه دختره در حالی که دستشو انداخته بود گردن شوهرش همزمان او یکی دستش تو دست یه پسر دیگه بود این عکس رو که دید گفت سینا تو دوست دختر داری گفتم چرا گفت همینجوری گفتم نه من از دخترا خوشم نمیاد گفت ا چرا گفتم نه اینکه کلا از جنس مونث بدم بیاد دختر دوست ندارم دوست دارم طرفم سنش بالای 30 باشه گفت ا جدی میگی گفتم اره مگه چیه گفت اخه چیه دلیل خاصی داره گفتم اره دخترا خوب نمیتونن نیاز های منو درک کنن خیلی بچهگونه فکر میکنن ضمنا باید یکی باشه که از تو فهمیده تر باشه یه چیزی ازش یاد بگیری گفت اوه اوه عجب طرز فکر جالبی من ادامه دادم عکس هارو عوض کردم یه دفه گفت حتما دوست دخترت بلد نبوده چیکار کنه گفتم چیرو چه کار کنه (خودمو زدم به کون علی چپ ) میدونستم دلشه ولی هنوز دیر بود منم به کلی بیخیال شدم که امروز برم پاساژ گفت که عجبا یعنی نمیدونی منظورم چیه؟ گفتم نه و ادامه دادم عکس هارو عوض کنم یه عکس رو اووردم خیلی باحال بود یه پسر 17 18 ساله از یه خانم حدود 35 سال داشت لب میگرفت دستشم از رو لباس به سینه هاش بود یه دفعه نگام کرد گفت عیب نیست الان تو داری این عکس هارو نشون من میدی منم گفتم ببخشید فوری صفحه رو بستم گفت خوب حالا چرا ناراحت میشی میدونستم تحریک شده کس خل شده دوباره عکس هارو باز کردم دیلمو زدم به دریا دستمو گذاشتم رو رونش خیلی نرم بود دستم فرو رفت حس میکرم پاش داره میلرزه گفت که نمیدونم چرا قولنج دارم میتونی واسم بشکونی ما هم که ماشالا پهلوون ) منم گفتم سرپا واسا دستتو پشت گردنت قلاب کن منم رفتم پشت سرش قباد جون هم که بر اثر تماس دستم با رون طاهره حسابی قد علم کرده بود ولی طاهره نگاه نمیکرد تا اینکه وقتی دستمو رد کردم تا قلنجشو بشکونم کیرم کاملا بین کفل هاش قرار گرفت وایییی نمیدونین چه حالی داد چند بار همینجوری شکوندم قولنجشو بعدش گفت که اگه میشه یه جور دیگه هم که از جولو دست رو زیر بغل رد میکنن اونجوری هم واسم بشکون امنم از جولو همینکارو کردم با هر برخورد دستم با بدنش میلرزید کمکم داشت متوجه کیر سربلندم میشد گفت مثل اینکه اقا کوچولوت حالش خوب نیست وقتی خواستم قولنجشو بشکونم سینم به سینه های بزرگش چسبید کیرمم خورد به شکمش یهاههههه طولانی کشید این کارو که کرد نا خود اگاه یه تیشرت که تنش بود رو فوری دادم بالا سینه هاشو از تو سوتین دادم بیرووون واااای عجب صحنه ای بود سینه های بزرگ و اویزون مادر بود واقعان افتادم جونشون نوکشونو یه کم که لیسیدمدیدم که سرپا نمیشه بردمش رو تخت النار جای کون الناز رو رو تخت حس میکردم ولی فعلا ÷ستونای طاهره مهم تر بود مثل یه بچه میخوردم پستوناشوموهامو تو دستش گرفته بودو هی به سینه های فشاد مداد سرمو اهو اوه میکرد تیشرتشو کامل در اوورد و سوتینش من براش باز کردم منم فوری اومدم پایین از رو تخت و به سه سوت لخت شدم فقط یه شرت برنابو پام بود گفت نه اونو در نیار باهاش کار دارم منو رو تخت دراز کرد اینقدر کیرم سفت شده بود که لبه های شرتمو از بدنم جدا کرده بود طاهره یه کمی اول از رو شرت صورتشو بهش مالید و انگشت کرد انصافا حال میداد موهاشو تو دستم گفرفته بودم این کارو خیلی دوست دارم بعدش سینه های توپولشوو بی کیرم میمالید از رو شلوار هی قوربون صدقم میرفت بعدش از رو شورت زبوونشو به کیرم میمالید هی میلیسیدش انگار خوشمزه ترین چیز دنیارو میخوره بعدش یه دفعه شرتو کشید پایین و کیر 21 سانتی منو اوورد بیرون گفت واییییییییییییی چه کیری دارییییییییییی تا الان کجا بودی جیگره من گفتم 4 خونه پایین تر بلند خندیدو شر کیرمو تو دهنش گذاشت گفت دوست دارم تا اخره عمرم بخورمش گفت بخور عزیزم مال خودتو هی وباره قوربون صدقم میرفت داشتم میترکیدم باید حتما میکردمش تو اون لحظه یادم افتاد هنوز کسشو نلیسیدم هنوز دامن پاش بود هنوز کسشو ندیده بودم بلندش کردم هر دوشو با هم کشیدم پایین واییی پدر سگ چه کسی داشت کس تنگ مثل تفنگ البته تنگیشو هنوز نمیدونستم همینجوری گفتم که شاد بشین انصافا کس تپلی بود انگار بابای الناز تا حالا به جای کس این کس ننه خودشو گاییده بود یه کم نگاش کردم بالاش یه کم مو داشت منم کس لیسی رو دوست دارم ولی نه هر کسی رو این کسش بخور داشت یه کمی اول بغل زانو هاشو مالیدم گفت اهای بده من او جیگرمو بخورم به حال 69 شدیم یعنی 9 من بودم اون باللاییه از زانوش شروع کردم لیسیدن همینجوری که کیرمو میخورد همزمان به خودش کیپیچید انگار تا حالا سکس نداشته بعدش کسشو نگاه کردم دوباره دهنم اب افتاد دهنمو روش چسبیدم گفت اههههههههههه یه لرزش بزرگ کردو دهنمو از اون اب خوشمزه پر کرد همشو خوردم مممممم چه خوشمزه بود از اینکهد میدید ابشو میخورم خیلی لذت میبرد هی قوربون صدقم میرفت میگفت زود باش ابتو بیار میخوام بخورم اون عسلتو من اب میخوام اب تو ممممم میخوام بخورم کیرمو خیلی باهال میخورد یه بارم دندونش بهش نخورد مثل گرسنه ها میخورد گفتم میخوام بزرم لایه سینه هات برعکس شدمو نشستم رو سینش سینه هاشو به هم چسبوند و دهنشو باز کرد منم ارووووم لایه سینه هاش گذاشتم وایییییییییی چه حالللللی میداد ممممممم از لایه سینش که بیرون میومد میرفت تو دهنش مممممم بهدش لباشو یه نگاه کردم افتادم جونشون لباشو میخوردم زبونمو تو دهنش کردمو اون ساک میزد زبونمو استاد بود منم همین کارو واسش کردم یه دفعه منو داد پایین گفت بکن دیگه مردممممممممممهمينجوري از رو لباش شروع كردم اومدم پايين داشتم گردنشو ميخوردم حرافايي كه ميزد خيلي تحريكم ميكرد همينجوري كه كيرم داشت ميتركيد اونو تو دستش گرفت و شروع كرد به ماليدن دستش گرم بود حس خوبي داشت كيرم همينجوري اومدم پايين رسيدم به سينه هاش اوويون بود ولي سفيد و درشت اول نوكشو زبون زدم در حالي كه اون دستم رو به اون يكي سينش گرفته بودم بدش خيلي ميلرزيد معلوم بود حسابي بهش حال ميده همين لرزش ها منو خيلي بيشتر تحريك ميكرد و باعث شد مثل گرسنه ها بيوفتم جون سينه هاش همش جيغ هاي كوتاه ميكشيد سينش خيلي خوشمزه بود كيرم ديگه سيخ سيخ شده بود بدون اينكه دستمو به كيرم بگيرد با حركات كمرم كيرمو رو كسش ميماليدم هزمان دستشو ژشت كمرم انداخت و كيرم از زير كسش در رفت رفت بين لمبراش خيلي اين تيكه حال داد منم چون خوشم اومده بود بهش گفتم تا پاهاو به هم بچسبونه تا بين رون هاش بزارم اونم ژاهاشو برا اينكه بين واسه من تنگ تر شه روي هم انداخت منم ارووم كيرمو بين رون هاش گذاشتم وايييي خداي من چه لحححظه اي بود ممممممممممم اونم هي اه اوف ميكرد هي ميگفت بكن تو من يه نگاه به كسش كردم رفتم ژايين دوباره ليس بزنم دهنمو محكم رو كسش فشار دادم لا يه حالت خاص شروع كردم خوردن كسش داشت ديوونه ميشد ه دفعه يه لرزش بزرگ با يه جيغ كوتاه كرد يه كي شل شد منم براي اينكه دوباره تحريكش كنم كيرمو بين رون هاش گذاشتم ارمو سينمهو به سينش چسبیدم لبامو رو لباي عزيزش گذاشتم شروع كرد به خوردن لبام با دستاش ژشتمو ميماليد و رون هاشم به كيرم ميماليد مرتب كيرم كه همچنان برا خودش در دروازه بهشتي منتظر فرمان من بود يه دفعه با يه فشار تا اخرر چپوندم تو كسش گفت اخخخخخخخخ اييييييي مردم چه كلفته جووووووووووننننننننن منم همينجوري ذستمو بردم زير بقلش اروم اروم تلمبه ميزدم كسش خيلي نرم و لطيف بود انگر تا حالا كير به كلفتي كيرم تو كسش نرفته بود بهم اشاره كرد كه برم لب بگيرم دوباره خيلي داشتم حال ميكردم به كمرم داتم فشار مياوردم كه ابم نياد ولي جوري لب ميگرفت كه واقعا تحريك ميشدم نمونه ي بارز يه زت واقعا هات يه لحظه لبامو محكم چسبيد دستشو رو كمرم برد و پاهاشم بالا اوورد انداخت دور باسنم يه فشار بهم داد واييييييي با اين كارش يه دفعه ابم با فشار زياد اومد ريخت تو كسش مممممممممممممم هي داد ميزد اخخ شوختم جون من اب كير تو ميخوام بده بخورم كمرم بدجوري خالي شد يه دفعه اخخخخخخ خيلي باهال بود يه بوس كوچيك از لباش كردم وفتم كه بياد روم دراز بكشه تا كمرم حالش خوب شه همينجوري كه اومد روم دراز بكشه كيرمو تو دستش گرفت و لاي ژاهاش گذاشت بهمحض اينكه نوك سينه هاش به سينم خرد صداي زنگ اومداخ باز بخت كيري من دوبار سراغ منه كير بخت كير مغز كير كلفت اومد هيچ اكسلعملي نشون نداد گفتم پدر زنگتون رو ميزنن گفت ا حتما الناز اومده كس دادن مامانشو نگاه كنه گفت ولش كن كارتو بكن من كه ار ترش كيرم كامل خوابيده بود گفتم بلند شو لباس بژوش ببين كيه بلند شد منم فرزي لباسامو پوشيدم ولي از قيافه اومن معلوم بود كه همين الان سكس داشته يعني اينو يه بچه 5 ساله ميفهميد چه برسه به الناز كه خودش Lord of the KON بود واقعا وقتي الناز از جولو ادم رد ميشد بيشتر شبيه به يه گلابي بزرگ تا يه ادمخوش به حال اوني كه كونشو افتتاح كنه تو همين حال حوا رفتم نشستم پاي كامپيوتر الناز تو فكرم به خودم هي فهش ميدادم كون مادر الناز رو نكرده بودم اين برام فاجعه بودديدم يكي در ميزنه ديدم الناز اومد تو گفت ا سلام اقا سينا گفتم سلام بلا چتوري گفت مرسي تو خوبي پسر گفتم هي چيكار كنيم ميگزرونيم با اين زندگي ..گفت مگه زندگي چشه گفت زندگي چش نيست گفت حتما گوشه گفتم نه اونم نيست گفت پس چيه گفتم برو اونور حوصله شوخي ندارم بعدش ساستمم داغون شده بلدي درست كني گفتم نه گفت پس اينجا چيكار ميكني گفتم اومدم خونه همسايمون گفت اره خونه ماس گفتم اومدم به همسايمون سر بزنم به تو چه اصلا يه نگاه چپ كرده رفت بازم نگام به كونش افتاد تغير عقيده دادم كه حالشو نگيرم گفتم بيا پدر ناراحت نشو بيا بشين يه چيز باهال نشونت بدم گفت ا ببينم چي داري يه كم عكس براس اووردم خودش نشسش هي تند تند نکست میزد گفت اینارو از کجا اووردی چه باهاله عکس ها کلا عکس های معمولی بود که رسیدیم به یه عکس که یه مرده یه پستونک میخورد یه دختر بچه هم یه پستونک داشت لی به جای دهنش گذاشته بود تو کسش بالاشم نوشته بود “دخترا از هر چیزی سو استفاده میکنن” به اون که رسید یه کم مکس کرد گفتم چیه یاد بچگی هات افتادی گفت پررو این حرفا چیه گفتم خب فکره دیگه ادم بعضی وقتا از این فکرا میکنه هیچی نگفت اون عکس ها تموم شدگفت دیگه چی داری گفتم برا داشتم که زیاد دارم ولی تو جنبشو نداری گفت خیلی بده؟گفتم نه ولی بازم جنبه میخواد بیشتر بخور بخوره گفت ا چی رو میخورن گفتم یعنی تو نمیدونی ؟ گفت نه دستمو بردم طرف پاهاش هنوز مانتو تنش بود به کسش اشاره کردم گفتم اونجارو بعد یه لبخند زد دستشو طرف قباد اووردو گفت اینو چی گفتم اراده کنی میخوری بعدش قه قهه زد زیره خنده حالا مطمئن بودم که هر دوشون بده هستن ولی هنوز شک داشتم مامانش راضی باشه من دخترشو بکنم یا اینکه مامانه راضی باشه جولو دختره بکنمش یا خیلی احتمالات دیگه الناز که یکم اینجوری حرف میزد حس کردم قباد جون داره سیخ میشه نباید 3 میکردم جولوش انصافا من تحملم تو اینجور مواقع زیاده ولی این الناز شاه کون بود کونش کون بودا نه الکیمنم نیم شق بودم همچنان یه لحظه در باز شد مامانه اومد تو با یه بشقاب میوه اومد تو تعا رف کرد یه موز بود با یه خیار با یه سیب من سیبو برداشتم مامانه گفت موز بردار سینا جون گفتم نه ممنون من سیب دوست دارم بعدش مامانه خیار رو برداشت بعدش الناز هم موز یه دفعه الناز زد زید خنده منم به روش نخندیدم چون فکرم مشغول بود داشتم فکر میکردم تو این یه ساعتی که وقت دارم چطور میتونم هردوشونو بکنم . همه ساکت بودیم من داشتم سبی رو گاز میزدم و هی تو فلدر های سیستم الناز میگشتم یه دفعه گفت دنبال چی میگردی گفتم یه چیز غیر عادی گفت نگرد نیست من خودمم چند وقته دنبالشم پیدا نمیکنم بعد با هم خندیدم کیرم همچنان شق بود نمیدونم چیز خاصی هم نمیگفتن ولی من کلا خیلی جنس مخالف رو دوست دارم همیشه شق تابمهمینجوری داشتم مچرخیدم حس کردم الناز داره کیرمو دید میزنه به رو خودش نمیاورد از مامانش میترسیدتو فکرم گفتم خوب من که الان هر دورو دارم هر وقت بخوام دوباره با هر دوشون جدا جدا سکس میکنم دلیلی نداره که همین الان گیر بدم بلند شدم که خداحافظی کنم به محض اینکه بلند شدم زنگ زدن الناز رفت ایفون رو برداشت و در و باز کردو گفت مامانی الهامه میگه بیا بریم خونه پدر بزرگ الهام که خواهر الناز بود و شوهر کرده الناز اومد تو اتاق یه چشمک به من زدو مانتو که تنش بود یه کیف رو برداشت و رفت تا صدای بسته شدن درو شنیدم شروع کردم باز کردن دکمه ی شلوارم مادر الناز از در اومد تو دامن پاش بود منو دید خواست بکشه پایین گفتم نکن میخوام خودم باز کنم رفتم طرفش الان یه پلیور تنم بود با شرت همینجوری سینمو بهش چسبیدم رفتم تو لباش گفتم که خیلی نازی اینو که گفتم انگار برق بهش وصل کردن پیچ و تابش خیلی زیاد شد لبامو میخورد کیرم به شکمش فشار میاوردهمش میماید کیرمو یه دفه منو از خودش جدا کردو هلم داد رو تخت شرتمو از پام کشید بیرون تخحمامو تو یه مشتش گرفت کیرمم تو اون دستش یه کم نگاه کرد بعدش زبونشو اوورد نزدیک یه لیس بهش زد مممممممممم عجب حالی میداد هر بار که زبونش میخورد به کیرم حس میکردم به کمرم فشار میاره خیلی میحالیدم برگشتم که لختش کنم خودش تاپشو داد بالا گفت میخوری؟ گفتم اره عزیز چرا که نه دوباره سینه هاشو تو دستم گرفتم فشارشون میدادم و باهاشون بازی میکردم و میخوردمشون حدود 10 دقیقه این کارو کردم خیلی برام لذت بخش بود بعدش اومدم پایین دامن پاش بود ولی شرت نه (نمیدونم الناز عکسالعملش نسبت به اینکه مامانشو اینجوری دیده چی بوده من اصلا نمیدونم ) خوب از اصل داستان جدا نشیم چه باهال بود مادر الناز همه بدنش نرم و لطیف بو از اینکه خودشو بهم میماله خیلی لذت میبردم دامنشو دادم بالا نداختم رو سینه هاش دلم میخواست کسشو بلیسم ولی فقط یه بار زبونمو رو کسش کشیدم تا در سوراخ کونش ممممممم چه خوشمززه بود مادر النازز یه اههههههههه بلند کشید گفت اخخخخ بکن بکن دیگه جونن کیر کلفت بده کیر دراز اب کیر میخوام بکن منو وووووووو من جنده لاشی ی تو امممممممم جوووون فدات شم الهییی هی اسمه شوهرشو صدا میزد و میگفت حالا میری جنده لاشی بلند میکنی نیستی ببینی چطور وقتی نیستی کس میدم جووووووووووووووون بکب سینا بکن فدات منم طبق معمول فقط دوست دارم رو سینه بخوابمو کسو بکنم دامنشو در اووردم سینمو با سینش جفتو جور کرو لبمو با لباش کیرمو فرتی فرستادم تو کس تنگ و اتیشیش یه دفه لبامو ول کردو شرو ع کرد اهو اوه کردن منم دسته خودم نبود با یه سرعت عجیب تو اون کس مشت داشتم تلنبه میزدم خیلی حال میداد مادر الناز میگفت اخخخخخخخ کیرت داغه تو کشم حسش میکنم خیلی کیرت باهاله جون محکم بکن محکمممممم جونننننننن اههههههه بکن من جندتم بکن منوووووووو جونننن به سرم زد که بکنم تو کونش از خیسی کسش میشد فهمید دوباره ازضا شده کیرمو بیرو کشیدم به سینه خابوندمش پشتشو یه کم لیسیدم هی میلزید با هر حرکت من بعدش لای لمبر های تپلشو باز کردمو کیرمو بینش گذاشتم واییییییییی خیلی نرم بود انگار افتادم رو ژله خیلی حال میداد کیرمو برداشتم سوراخ کونشو نگاه کردم بهش میخورد خیلی تمیز باشه دلم میخواست بخورمش ولی نه کیرم تشنه تر بود دستمو به کسش که خیس خیس بود والیدم یه کمی به سوراخی کونش زدم گفت میشه توش نکنی اینکارو تا حالا هیچکی با من نکرده گفتم فقط یه کم سرش گفت باشه عزیزم اصلا هر کاری میخوای بکن بعدش یه ماچ گنده از لمبرش کردم با انگشت وسطم تو سوراخش یه کم مالیدم هی اخو اوف میکرد کاملا معلوم بود تنگه 5 دقیقه طول کشید تا تونستم 2 تا از انگشمتامو تو تو کونش کنم خیلی حال میکرد خومشش اومده بود انگشتمو در اووردم نگاه کردم دیدم نه پدر تمیزه تمیزه حتی تو دهن خوش کردم لیسیدش انگشتمو که میلیسید اونم باز بهم حال میداد کیرمو که شق بود همچنان در سوراخه تنگش گذاشتم گفت اخ اخ نه نهدر بیار وووووووووووی درد میکنه الانه که نصف شم از وسط در بیار در اووردم گفتم نمیخوام اصلا نمیکنم یه کم نشست گفت بیا بکن جولوم گفتم نمیخوام اومد جولو یه ماچم کرد گفت باشه بیا بکن ولی ارووم فدات شم مند گفتم کیرت خفه نشه اون تو خندیدمو گفتم نگرانش نباش حالش بهش بد نمیگزه اون تو گفت بکن دیگه مردم لای لمبرشو باز کردم اب دهنمو اویزون کردم رو سوراخش گفت اهههههههههه چه باحال بود یه بارم بریز توو دهنم این کارو واسش کردم دوبارش یه لب رفتم تو لبش مممممم زبونشو میخوردم با اینکه سنش بالا بود واقعا خوب حال میداد بعدش برگشت و دوباره قنبل کرد یه کم کیرمو به سوراخش مالیدم بعد ارووم فشار دادم تو گفت اوممممممممممممممممممممممم بیشتر فشار دادم اروم روش خوابیدم و کیرمو تا ته تو کونش کردم اخ تنگ بود تنگگگگگ منم یه کمی قوربون صدقه سوراخه تنگش رفتم در گوشش هی باهاش حرف میزمو تو کونش تلنبه میزدم دیواره های کونش به کیرم فشاد میراورد ابم داشت میومد دیگه تنونستم طاقت بیارم من عادت دارم وقتی بام میخواد بیاد سرعتم 10 برابر میشه مممممممم هی اخو اوخ میکرد اخ سینا اب بده ابب میخوام بدون اینکه بهش بگم با فشار ریختم تو کونش مممممممم چه تنگ بود یه دفعه داد زد اخخخخخخ سوختم ریختی تو دیوونه اخخخ شیکمم الان پر اب اخخخخ کاش میدادی بخورم جوننننن ابم که اومد همونجوری (کیر تو کون ) روش خوابیدم خوابم برد اونم مسلاما همینطور بعدش که بیدار شدم 30 دقیقه بود خواب بودم اونم بیدارش کردمو زودی لباس پوشیدم پریدم بیرون کمرم هنوز جا داشت ولی وقت اجازه نمیداد از اون وقت تا حالا فقط امروز مادر النازه دیدم اطلا به روش نیاورد فقط سلام کرد و گفت که چه خبر پیدات نیست مطمئنن نو این 1 ماهه اگه میخواستم هر دوشونو خیلی میتونستتم بکنمپایاننوشته محمد
0 views
Date: November 25, 2018