مادر بی گناه من

0 views
0%

. Nazli
‫داستان هایي كه من براتون میگم از 2 یا 3 سال قبل شروع شده بود . رابطه من با مادرم از همون سالها كه از ‫بابام جدا شد شروع شد . البته ما تو خونه خیلي آزاد بودیم و مادرم كه خیلي راحت بود یعني خیلي شیطنت ‫داشت .یه بار با یكي از دوست هاي پدرم داشتن تو خیابان راه میرفتند با ماشین كه ایست بازرسي اونا رو ‫میگیره میبره منكرات و همین باعث شد پدرم مامانمو طلاق بده. البته مادرم كه میگفت به خاطر كار پدرم ‫داشته با دوست پدرم میرفته اما پدرم قبول نمیكنه .بعد از طلاق وضع ما بهتر شد . چون مادرم مهریه خودشو ‫از پدرم گرفت و ما با اون پول یه خونه تو سعادت آباد گرفتیم و كلي چیز دیگه . البته از جنبه هاي دیگه هم ‫وضع ما تغییر كرد چون مادرم روز به روز از نظر ظاهري جیگر تر میشد . طرز رفتارشم خیلي عوض شده ‫بود . شب ها به بهانه تفریح با دوستاش دیر میومد خونه و بعضي شب ها هم به بهانه موندن خونه دوستاش‬ .اصلا خونه نمیومد‬ .
 
‫خلاصه من با مادر جونم خیلي حال میكردم و رابطه ما خیلي نزدیك شده بود و با هم بیرون میرفتیم و فیلم‬ ‫صحنه دار میدیدیم و … یه شب یه فیلم از یكي از دوستام گرفته بودم و قرار شد شب ببینیم . فیلمش هالیوودي‬ ‫نبود . فكر كنم آلماني بود یا فرانسه خیلي هم مبتدیانه ساخته بودن . فیلم پر صحنه بود ولي كیر و كس نشون‬ ‫نمیدادن فقط سینه . من و مادرم نشستیم فیلم رو ببینیم . داستان فیلم در مورد یك خانم و شوهر بود كه exhibitionist بودند . یعني زنه خودشو تو جاهاي عمومي به معرض نمایش میذاشت و مردها میدیدند ‪ ‫و شوهره هم از دور میدید و لذت میبرد . بعضي صحنه هاي فیلم اینجوري بود مثلا خانم و شوهره تو پارك راه ‫میرفتند بعد زنه میشست رو صندلي و طوري میشست كه شرتش معلوم بشه و مردهایي كه رد میشدند اونو ‫میدیدند و شوهره هم حال میكرد یا زنه تو جاهاي شلوغ با یه دامن كوتاه میرفت و كونشو طرف مردها قمبل‬
‫میكرد تا ببینن و شوهره هم از دور نگاه میكرد. تو اوج فیلم بود كه منم بد جوري كیرم شق كرده بود و اصلا‬ ‫حواسم نبود كه از شلواركم زده بیرون ) اون موقع تابستان بود ( یه دفعه مادرم گفت مثل اینكه خیلي از فیلمه‬ ‫خوشت اومده . من به خودم اومدم دیدم داره به كیرم نگاه میكنه گفتم ببخشید و رومو اون ور كردمو كیرمو‬ ‫درست كردم . فیلم كه تموم شد به مادرم گفتم عجب فیلم باحالي بود مامانمم گفت آره قشنگ بود . من گفتم ‬ ‫یعني اینا واقعیت داره (البته خودمو به ندونستن زدم) مادرم گفت آره. گفتم ولي تو ایران كه نمیشه. مامانم‬ ‫گفت چرا میشه گفتم چه جوري آخه ؟ گفت دوست داري ببیني؟ گفتم آره از خدامه ولي كیو باید ببینم .‬ ‫گفت منو . من همین جوري موندم گفتم یعني چه جوري گفت تو به اونش كاري نداشته باش. فردا میریم‬ ‫بیرون میبیني .
 
من اون شب اصلا نخوابیدم و منتظر فردا )پنجشنبه ( بودم كه ببینم مادرم میخاد چي كار كنه‬ ‫ .صبح كه بلند شدم قرار شد ساعت 8 شب بریم شهرك غرب . نزدیك هاي غروب یواش یواش در حال آماده ‫شدن شدیم . مادرم كم كم داشت آماده میشد . لاك ناخن دست و پاش رو زد و موهاشم درست كرد و صورتشم ‫حسابي آرایش كرد طوري كه كم مونده بود آب من بیاد . یه شلوار تنگ برمودا هم پوشید كه یه ذره پایین ‫زانوش بود . یه مانتو خیلي تنگ و كوتاه كه فقط تا خشتكش بود رو هم آورد و جالب ترین نكته اینجا بود كه ‫زیر مانتو فقط كرست پوشید . كون و سینه مادرم از زیر مانتو حسابي نمایان بود . مادرم گفت چطور شدم؟ ‫گفتم توپ . یه آژانس گرفتیم واسه پاساژ گلستان . تو ماشین مادرم روسریشو وا كرد كه موهاشودرست كنه‬
‫نمیدونید راننده چه جوري نگاه میكرد . پیاده كه شدیم مادرم گفت خوشت اومد ؟ گفتم آره حال داد .
 
در حال‬ ‫راه رفتنم مادرم كونشو تكون میداد و خیلي از مردها و پسرها نگاه میكردن . من كه داشتم از شق درد میمردم‬ . تو پاساژ رفتیم تو یه مغازه روسري فروشي . دو تا مرد بودن . مادرم هي روسري هارو انتخاب میكرد و‬ ‫روسري خودشو در میاورد و اونارو میذاشت سرش بعضي وقت ها هم كلي مكس میكرد تا قشنگ ببینن . این‬ ‫صحنه ها خیلي حال میداد. بعد رفتیم بوفه كه یه چیزي بخوریم مادرم طوري نشست كه كونش قمبل بزنه‬ ‫بیرون و پاشم انداخت رو پاش تا شلوارش بره بالا و پاهاي نازش دیده شه . همین طوري كه نشسته بودیم‬ ‫. مادرم گفت خوبه گفتم بد نیست ولي زیاد حال نمیده. گفتم یه كاره ردیف تر كن گفت باشه‬ .
 
‫رفتیم طبقه دوم پاساژ یه مغازه خلوت كه یه مرده فروشنده بود . مادرم یه شلوار انتخاب كرد به یارو گفت‬ ‫بیاره یارو گفت شماره كمرتون چنده مادرم گفت نمیدونم اگه میشه اندازه بگیرید . یارو مترشو آورد مامانم‬ ‫رفت جلو و یه هو مانتوشو داد بالا و كلي از شكمش معلوم شد چون زیر مانتو هم چیري نپوشیده بود .‬ ‫فروشنده دهنش وا مونده بود و كلي به بهانه متر كردن شكم مامانمو دست مالي كرد من كه اونقدر حشري بودم‬ . ‫میخاستم همون جا جق بزنم .خلاصه چند بار دیگه هم تا آخر شب مادرم روسریشو درآورد و كارایه دیگه كرد‬ . ‫و رفتیم خونه . تو خونه بهم گفت خوش گذشت . گفتم آره كاشكي همه مامانا مثل تو بودن گفت حالا كجاشو‬ ‫دیدي. من كه متوجه منظورش نشدم . خلاصه این اولین حال دادن مادرم به من بود‬
 

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *