. Nazli
داستان هایي كه من براتون میگم از 2 یا 3 سال قبل شروع شده بود . رابطه من با مادرم از همون سالها كه از بابام جدا شد شروع شد . البته ما تو خونه خیلي آزاد بودیم و مادرم كه خیلي راحت بود یعني خیلي شیطنت داشت .یه بار با یكي از دوست هاي پدرم داشتن تو خیابان راه میرفتند با ماشین كه ایست بازرسي اونا رو میگیره میبره منكرات و همین باعث شد پدرم مامانمو طلاق بده. البته مادرم كه میگفت به خاطر كار پدرم داشته با دوست پدرم میرفته اما پدرم قبول نمیكنه .بعد از طلاق وضع ما بهتر شد . چون مادرم مهریه خودشو از پدرم گرفت و ما با اون پول یه خونه تو سعادت آباد گرفتیم و كلي چیز دیگه . البته از جنبه هاي دیگه هم وضع ما تغییر كرد چون مادرم روز به روز از نظر ظاهري جیگر تر میشد . طرز رفتارشم خیلي عوض شده بود . شب ها به بهانه تفریح با دوستاش دیر میومد خونه و بعضي شب ها هم به بهانه موندن خونه دوستاش .اصلا خونه نمیومد .
خلاصه من با مادر جونم خیلي حال میكردم و رابطه ما خیلي نزدیك شده بود و با هم بیرون میرفتیم و فیلم صحنه دار میدیدیم و … یه شب یه فیلم از یكي از دوستام گرفته بودم و قرار شد شب ببینیم . فیلمش هالیوودي نبود . فكر كنم آلماني بود یا فرانسه خیلي هم مبتدیانه ساخته بودن . فیلم پر صحنه بود ولي كیر و كس نشون نمیدادن فقط سینه . من و مادرم نشستیم فیلم رو ببینیم . داستان فیلم در مورد یك خانم و شوهر بود كه exhibitionist بودند . یعني زنه خودشو تو جاهاي عمومي به معرض نمایش میذاشت و مردها میدیدند و شوهره هم از دور میدید و لذت میبرد . بعضي صحنه هاي فیلم اینجوري بود مثلا خانم و شوهره تو پارك راه میرفتند بعد زنه میشست رو صندلي و طوري میشست كه شرتش معلوم بشه و مردهایي كه رد میشدند اونو میدیدند و شوهره هم حال میكرد یا زنه تو جاهاي شلوغ با یه دامن كوتاه میرفت و كونشو طرف مردها قمبل
میكرد تا ببینن و شوهره هم از دور نگاه میكرد. تو اوج فیلم بود كه منم بد جوري كیرم شق كرده بود و اصلا حواسم نبود كه از شلواركم زده بیرون ) اون موقع تابستان بود ( یه دفعه مادرم گفت مثل اینكه خیلي از فیلمه خوشت اومده . من به خودم اومدم دیدم داره به كیرم نگاه میكنه گفتم ببخشید و رومو اون ور كردمو كیرمو درست كردم . فیلم كه تموم شد به مادرم گفتم عجب فیلم باحالي بود مامانمم گفت آره قشنگ بود . من گفتم یعني اینا واقعیت داره (البته خودمو به ندونستن زدم) مادرم گفت آره. گفتم ولي تو ایران كه نمیشه. مامانم گفت چرا میشه گفتم چه جوري آخه ؟ گفت دوست داري ببیني؟ گفتم آره از خدامه ولي كیو باید ببینم . گفت منو . من همین جوري موندم گفتم یعني چه جوري گفت تو به اونش كاري نداشته باش. فردا میریم بیرون میبیني .
من اون شب اصلا نخوابیدم و منتظر فردا )پنجشنبه ( بودم كه ببینم مادرم میخاد چي كار كنه .صبح كه بلند شدم قرار شد ساعت 8 شب بریم شهرك غرب . نزدیك هاي غروب یواش یواش در حال آماده شدن شدیم . مادرم كم كم داشت آماده میشد . لاك ناخن دست و پاش رو زد و موهاشم درست كرد و صورتشم حسابي آرایش كرد طوري كه كم مونده بود آب من بیاد . یه شلوار تنگ برمودا هم پوشید كه یه ذره پایین زانوش بود . یه مانتو خیلي تنگ و كوتاه كه فقط تا خشتكش بود رو هم آورد و جالب ترین نكته اینجا بود كه زیر مانتو فقط كرست پوشید . كون و سینه مادرم از زیر مانتو حسابي نمایان بود . مادرم گفت چطور شدم؟ گفتم توپ . یه آژانس گرفتیم واسه پاساژ گلستان . تو ماشین مادرم روسریشو وا كرد كه موهاشودرست كنه
نمیدونید راننده چه جوري نگاه میكرد . پیاده كه شدیم مادرم گفت خوشت اومد ؟ گفتم آره حال داد .
در حال راه رفتنم مادرم كونشو تكون میداد و خیلي از مردها و پسرها نگاه میكردن . من كه داشتم از شق درد میمردم . تو پاساژ رفتیم تو یه مغازه روسري فروشي . دو تا مرد بودن . مادرم هي روسري هارو انتخاب میكرد و روسري خودشو در میاورد و اونارو میذاشت سرش بعضي وقت ها هم كلي مكس میكرد تا قشنگ ببینن . این صحنه ها خیلي حال میداد. بعد رفتیم بوفه كه یه چیزي بخوریم مادرم طوري نشست كه كونش قمبل بزنه بیرون و پاشم انداخت رو پاش تا شلوارش بره بالا و پاهاي نازش دیده شه . همین طوري كه نشسته بودیم . مادرم گفت خوبه گفتم بد نیست ولي زیاد حال نمیده. گفتم یه كاره ردیف تر كن گفت باشه .
رفتیم طبقه دوم پاساژ یه مغازه خلوت كه یه مرده فروشنده بود . مادرم یه شلوار انتخاب كرد به یارو گفت بیاره یارو گفت شماره كمرتون چنده مادرم گفت نمیدونم اگه میشه اندازه بگیرید . یارو مترشو آورد مامانم رفت جلو و یه هو مانتوشو داد بالا و كلي از شكمش معلوم شد چون زیر مانتو هم چیري نپوشیده بود . فروشنده دهنش وا مونده بود و كلي به بهانه متر كردن شكم مامانمو دست مالي كرد من كه اونقدر حشري بودم . میخاستم همون جا جق بزنم .خلاصه چند بار دیگه هم تا آخر شب مادرم روسریشو درآورد و كارایه دیگه كرد . و رفتیم خونه . تو خونه بهم گفت خوش گذشت . گفتم آره كاشكي همه مامانا مثل تو بودن گفت حالا كجاشو دیدي. من كه متوجه منظورش نشدم . خلاصه این اولین حال دادن مادرم به من بود
0 views
Date: November 25, 2018