مادر من جنده لاشی است

0 views
0%

سلام من نیما هستم 23 سالمه بزارین همین اولش رک بگم مادر من جنده لاشی است. آره جنده لاشی اسمش منیژه و43 سالشه منم اولش اصلا نمی تونستم این قضیه رو باور کنم و بپذیرم ولی یواش یواش خوشمم امد از کس دادنش لذت میبردم تا الان که برام شده یه نوع عادت و فقط این قضیه منو حشری میکنه یعنی وقتی میدونم مادرم الان داره کس میده یا وقتی صداشو میشنوم که داره ناله میکنه وقتی کیر میره تو کس وکونش بد جوری حشری میشم ولی بزارین از اولش شروع کنم …………..ما توی یه آپارتمان 4 واحدی زندگی میکنیم و بهتره بدونین سکس پارتی همسایه طبقه بالای ما هستن و اون منو با این سایت آشنا کرد . پدرم مسعول آزانس هستش برای همین اکثر شبها خونه نمیاد از سه سال پیش بود که من به مادرم و رفتارش مشکوک شدم تلفن های مشکوک راحتی زیاد با همکاراش (مامانم کارمند هستش و 3 تا همکار مرد و یک همکار خانم داره که همگی تو یک اتاق کار میکنن) از حرف زدن تا لمس کردن همدیگه و هره کره کردنای شهوت ناک البته نه جلوی من از همه بدتر تیپای که میزد لباس ادارش که معمولی بود یعنی مجبور بود که باشه ولی اکثرا وقتی از سرکار برمیگشت با همکارش مینا میرفتن بیرون و تیپهای تابلو هم میزد مانتو های تنگ با شلوارهای استرج که قلمبگی کون و سینش رو حسابی نشون بده و اکثرا دیر میومد و شام هم از بیرون میخرید من نمیدونستم این نشونه ها یعنی مادرم جندس یا فقط ظاهره ولی بعدا یواش یواش فهمیدم که تنها کسی که مامانو نکرده مردای شهرستانهای ایرانه و تهران رو آباد کرده اولین باری که جلوی من لو رفت وقتی بود که من از باشگاه با سعید (سکس پارتی) به خونه بر میگشتیم که مادرم رو تو یه ماشین با یه مرد غریبه دیدم اولش باورم نشد و چون نمیخواستم سعید بفهمه سری مسیرمونو عوض کردم ولی همش به مادر فکر میکردم که تو ماشین اون مرده چیکار میکرده وقتی رسیدم خونه دیدم مادر زودتر از من رسیده خونه (چون اون سواره بود و من پیاده) خیلی عادی برخورد کردم و گفتم جایی بودی مادر گفت نه خونه بودم از بعدازظهر چطور مگه گفتم هیچی که طبق معمول گوشیش زنگ زد و شروع کرد به لاس زدن با دوستای به ظاهر زنش ولی من مطمعن بودم که اون خانم تو اون ماشین مادر من بوده دیگه داشت باورم میشد من کنجکاو تر شده بودم و به رفتار و کارای مادر دقیق ترشده بودم هر وقت حواسش نبود گوشیشو چک میکردم اس ام اس هاشو میخوندم همش حرفای سکسی بود جوکای سکسی بود ولی به اسمهای دختر که میدونستم اسمها واقعی نیستن تا اینکه تو یکی از این چک کردنا اس ام اسی دیدم که دیگه مطمعن شدم فکر کنم مادر یادش رفته بود اونو پاک کنه دیدم اس ام اس از طرف مریم هستش ولی توش نوشته شده بود عجی کسی بودی چیگراگه بشه بازم میخوام بکنمت 20 سال جونم کردی با همون یکبار قربون او سینه های تپلت برم که دیونم کرده و ……. مادرم جواب داده بود مثل اینکه خیلی خوشت امده صبر کن بقیشو ببینی من هنوز همه هنرمو نشونت ندادم ……من گلوم خشک شد داشت گریم میگرفت کم آورده بودم یعنی مادر من مادر منیژه یه جنده لاشی هرزس ؟ به مردای غریبه کس میده آخه چرا اون که خانواده داره بچه داره شوهر داره از همه مهم تر اصلا نیاز مالی نداره یک هفته ای تو لک بودم داشتم میترکیدم ولی نمیتونستم حرفمو به کسی بگم سعید متوجه تغییر رفتار من شده بود و گفت چته چند روزه تو باغ نیستی نیما گفتم سعید هیچی نگو که دارم دیونه میشم کم آوردم انقد اصرار کرد که منم دیگه ترکیدم بهش گفتم چی بگم آخه چطوری بگم مادر من یه جندس یه خانم هرزس سعید سعی کرد منو آروم کنه و نزاره تو خیابون گریه زاری کنم منو برد پارک و یه چند دقیقه ای ساکت بودیم بهش گفتم چرا پس هیچی نمیگی اصلا متوجه شدی چی گفتم ؟ سعید گفت اگه ناراحت نمیشی باید بهت بگم من میدونستم ولی نمی تونستم بهت بگم که تا حالا که خودت فهمیدی من مامانتو چند باری با مردای غریبه دیده بود چند باری هم تو ماشینشون و اینم میدنم با آقای پروا (همسایه طبقه بالایم هستش و مسئول آپارتمان) خیلی خودمونیه و با هم راحتن حتی چند بار وقتی تو نبودی منو به بهنه های مختلف صدا میکرد خونتون و جلوم لباس های باز میپوشید ولی من بخاطر دوستیم با تو کاری نکردم ولی نمیتونستم اینهارو بهت بگم من بیشتر گریم گرفته بود و دیگه داشتم نفس کم می آوردم بهش گفتم حالا من چیکار کنم با این آبروریزی اگه به پدرم بگم مطمعنم میکشتش آخه من چیکار کنم که سعید گفت اگه تو آبروریزی نکنی اصلانم آبروریزی نشده ویکمم باید منطقی فکر کنی چون شما که نیاز مالی ندارین پس اگه اون این کار رو میکنه از سر کمبود بوده پس اونم نباید مقصر بدونی بعدش منو با سایت آویزون آشنا کرد و بهم نشون داد که اندیشه آزاد سکسی یعنی چی و خیلی ها هستن که دوست دارن زنشون از چنتا کیر لذت ببیره یا کسایی هستن که عاشق مامانشون هستن و دوست دارن فقط با اون سکس کنن بعد منو با چنتا از دوستای چتیش آشنا کرد که همشون خیلی راحت میگفتن مامانشون جندس و از کس دادن مامانشون لذت میبرن وقتی با هاشون آشنا شدم و نظراتشونو شنیدم یکم قلقلکم امد دیگه بدم نمی یمد مامانمو دید بزنم به سکس با زنای سن بالا علاقه مند شده بودم و با سعید از مادرم میگفتیم و از سکساش و از این که فکر میکنی چطوری کس میده چی میگه وقتی دوتا کیر دارن جرش میدن و……..هرچی زمان میگذشت به کار مادرم علاقه بیشتری پیدا میکردم و از جنده لاشی بودش لذت میبردم تا جایی که فکر این که داره الان کس میده حشریم میکرد و اصلا خودم نسبت بهش احساسی نمداشتم فقط دوست داشتم بکننش کس بده جنده لاشی بازی در بیاره همش تو بقل مردای غریبه تجسمش میکردم که داره مثل یه جنده لاشی حرفه ای کس میده و اونا هم با پایان وجود میکننش دیگه وقتی دیر وقت میود خونه بوی آبکیرو از سر تا پاش حس میکردم وقتی به این فکر میکردم که تا چند ساعت پیش داشته کس میداده حشری میشدم دیگه این قضیه که مادرم جنده لاشی است برام حل شده بود و فقط من میدونستمو سعید ولی سکسش رو ندیده بودم تا اینکه یک روز وقتی از باشگاه امده بودم طبق معمول رفتم دوش بگیرم زیر دوش بودم و داشتم مثل همیشه با فکر جنده لاشی بازی های مادر کیرمو میمالیدم که صدای زنگ رو شندیم نمیدونم چیشد ولی یه حسی بهم گفت برم ببینم کیه دوش همینجوری باز بود از حمام امدم بیرون پشت در رخت کن بودم که دیدم مادر داره با یه مرد حرف میزنه ولی صدای آب نمیزاشت بفهمم چی میگن برای همین درحموم رو بستم و نشستم تو رختکن دیدم آقای پروا داره با مادر حرف میزنه و مادر همش میگه نکون دیونه نیما تو حمامه الان یه دفعه مییاد بیرون آبروریزی میشه آقای پروا هم مثل اینکه خیلی حشری شده بود و همش میگفت این کیر رو ببین چطوری راست شده برات دیگه این چیزا حالیش نیست تازه تا نیما بخواد از حمام بییاد بیرون تا دوش رو بست ما خودمون رو جمو جور میکنیم مادر همش ناز میکرد ولی آقای پروا داشت مامانو میمالید ولی کجاشو نمیدونم تا اینکه به مادرم گفت بییا بخورش مادر گفت خوب بزار برای فردا که جلسه هفتگی ساختمونه اقای فاخر چیزی گفت که کیرم از جا داشت کنده میشد گفت نه اونجوری حال نمیده پریزوبهرام لاشخورن به من چیزی نمیرسه شاخ در آوردم آخه آقا پرویز و آقا بهرام دوتا دیگه از همسایه های آپارتمان 4 واحدی ما بودن پس مادر به همه مردای آپارتمان کس میده باورم نمیشد که دیدم دیگه صدای غرغر مادر نمییاد آره داشت ساک میزد برای آقای پروا انم میگفت جون هیشکی مثل تو نمیتونه این کیر رو تا تح تو حلقش جا بده خانمم که اصلا میترسه تو دهنش بکنه فکر کنم کیر نکره داشت که اینجوری در بارش حرف میزد مادر همش میگفت هیسسسسس آقای پروا میگفت نترس حواسم هست صدای آب نمیزاره صدای مارو بشنوه مادر داشت همینجوری کیرش رو میخورد که گفت چرا نمییاد پس دارم میمیرم از دل شوره اقای پروا گفت بییاد چی چی بییاد من که هنوز کس خوشکلتو نکردم جنده لاشی خانم مادر گفت وایی نه بزار همینجوری برات بخورم زود بییاد تموم بشه نیما الان مییاد من کیرم تو دستم بود از شدت هیجان شقیقهام درد گرفته بود سرخ شده بودم وایی مادرم اونور در داشت برای آقای پروا ساک میزد اونم با سینه های مادر ور میرفت و میگفت وای چقد داغ شده سینه هات دستم میسوزه بعد مادر رو بلند کرد نمیدونم چجوری شلوارش رو در آورد ولی از صدای مادر که میگفت یواش دردم مییاد فهمیدم که داره میکنتش آقای پروا هم میگفت میدونی من ناز کشتم ناز میکنی جنده لاشی خانم کس به این گشادی و کارکشتگی که دردش نمییاد همینجوری که داشت این حرفارو میزد صداش بریده بریده میشد معلوم بود که داره تلمبه میزنه و برای همین صداش در نمییاد مادر آهه میکشید من با تجسم حالتی که مادرم داشت کس میداد آبم امد و ریخت تو دستم ولی کیرم اصلا نخوابید همینجوری استوار بود و باز هم به صدای سکس مادر و آقای پروا گوش میدادم که هر دوشون نفس نفس میزدن آقای پروا میگفت خوشت مییاد کستو با کیرم پر کردم برات حال میکنی مادر مگفت آره دوسش دارم دوس دارم بهت کس بدم چرا زنتو طلاق نمیدی که خونت همیشه خالی باشه هر شب بهت کس بدم اونم میگفت جووون و صدای شالاپ شلوپشون بیشتر میشد مادر دیگه منو یادش رفته بود کیر دیونش کرده شنیدن این حرفا از مادرم خیلی بهم حال میداد تا اینکه آقای فاخر گفت دارم مییام مادر گفت بده میخام بخورمش آقای فاخر هم با چنتا آهه آبشو تو دهن مادر خالی کرد چنتا جون گفت و خودشونو جموجور کردن بعد مامانو بوسید و گفت مرسی عزیزم خیلی حال داد دففعه بعد میخوام وقتی شوهره کسکشت خونس بکنمت مادر گفت خوب حالا برو تا نیما نیومده منم رفتم زیر دوش و یه بار دیگه با یاد کس دادن مادرم جق زدم وقتی امدم بیرون دیدم مادر تو دست شویه احتمالان داشت خودشو میشوست وای ی چه بوی آب کبیر و شهوتی میداد اتاق داشتم به گوشه اتاق که ملافه رو مبل کجوکوله شده بو نگاه میکردم معلوم بود روی اون مبل مادرم کس داده اونم وقتی من خونه ام مادر امد بیرون خیلی عادی بود واقعا یه جنده لاشی حرفه ای هستش گفتم کی بود گفت کی آهان آقای پروا بود امده بود بگه فردا شب خونه آقا بهرام اینا (بابای سعید) جلسه برای ساختمونه که بابات یا من بریم تو دلم گفتم وای ی ی ی کاش منم میتونستم ببینم فردا شب چطوری سه تا کیرو آبشونو مییاری دل تو دلم نبود تا زودتر به سعید بگم بابای شما هم بله چون اون فکر میکرد مادر فقط به آقای پروا کس میدهشب همش داشتم به کس دادن مادر فکر میکردم به خودم میگفتم ببین چقد حشریه که حتی وقتی من خونه هستم نمیتونه جلو خودشو بگیره خاک تو سر پدر که قدر همچین خانم حشری و هاتی رو نمیدونه اصلا حقشه زنش جنده لاشی بشه وقتی به حرفای مادر که موقع کس دادنش میگفت فکر میکردم بازم کیرم راست میشد .صبح که شد دیدم مادر رفته حموم رفته بود خودشو برای ضیافت امشب آماده کنه به سعید زنگ زدم گفتم پاشو بیا کارت دارم گفت مادر جنده لاشی کله صحر چیکارم داری برو هر کاری داری به مادر جند بگو یا به صفر زناش برات انجام بده (دیگه تیکه کلام سعید شده بود مادر جنده لاشی من منم خوشم میومد) بهش گفتم پاشو بییا میخوام یکی از همون صفر زنای مامانمو بهت معرفی کنم گفت خوب همینجوری بگو گفت اینجوری حال نمیده ولی چون خواب از کلت بپره میگم یکیشون باباته سعید با تعجب گفت کس نگو پدر مادر جنده لاشی پدر من عمرا این کاره نیست اونم کی مادر جنده لاشی تورو بکنه گفتم جریان داره از خودم که نمیگم پاشو بییا تا برات تعریف کنم اینو که گفتم دیگه کونو هم کشید و امد گفت مادر جندت کو گفتم حمومه سعید گفت تنهاس یا صفر زناش بردنش حمومش کنن گفت بییا تو شوخی بسه کارم جدیه باهات کسخول رفتیم تو اتاق من منم کل جریان دیشب رو براش تعریف کردم باورش نمیشد ولی یدفعه یادش افتاد که امشب خونه پدر بزرگش شام دعوتن و خونشون خالیه پس خونه رو مکان گیر آوردن تا سه نفری مامانت و بکنن منم گفتم آره من که گفتم بهت سعید گفت خوب حالا چیکار کنیم من پیشنهاد یه دوربین فیلم برداری رو دادم ولی سعید گفت کس نگو پدر بار فیلم زیاد دیدی ؟ مگه الکیه میفهمن تابلو میشه بعد گفت که یه M3 layer 1 gig داره که خیلی میتونه صدا ضبط کنه جا سارش میکنم تو اتاق خوای مادر و پدرم بعد معلوم میشه خبری بوده یا نه منم گفتم باشه.سعید از سر شب که راه افتادن که برن M3 layer رو گذاشته بود رو حالت ضبط و تو اتاق خواب جا ساز کرده بود باباشم قرار بود بعد جلسه ساختمون بره انجا من رفتم دانشگاه ولی همش فکرم پیش مادر بود بعد از ظهر که برگشتم مادر به چشمم یه جور دیگه بود فکر اینکه میخواد شب به پرویز و بهرام و قدرت (آقای پروا) کس و کون بده حشریم میکرد حدود ساعت 8 بود پدر رفت آژانس مادرم بهش گفت کجا مگه نمیری جلسه ساختمون آقای پروا دیشب گفت بییان برای شوفاژا یه تصمیمی بگیریم پدرم گفت من نه حوصله دارم نه وقتشو خودت برو مادرم که از قبل میدونست جواب پدر همینه گفت باشه من میرم ( میخواد بره کس بده منتم میزاره جنده) منم رو کاناپه ولو شده بودم که مادر لباس پوشید و گفت نیما من میرم بالا الان مییام من گفتم باشه مادر که پاشو از خونه گذاشت بیرون من کیرم راست شد زنگ زدم به سعید گفتم سعید مادرم رفت بالا انم گفت خیالت راحت فردا میفهمیم چی شده همه حرفاشونو ضبط میکنیم البته اگه برن تو اتاق خواب منم گفتم مطمعن باش فقط تو اتاق خواب میرن نه جای دیگه حدود ساعت 930 بود که دیدم مادر امد وای قرمز شده بود معلوم بود فعالیت زیادی کرده سرو وضعش مثل اولش که رفته بود مرتب نبود از همه بدتر بوی آبکیر و بوی تن قدرت و پرویز و بهرام رو میداد مادر گفت من میرم یه دوش بگیرم بعد میام شام بخوریم منم گفتم باشه ولی کیرم داشت از شقی میترکید زود به سعید زنگ زدم گفتم مادرم الان امد مطمعنم حسابی کردنش سعید گفت میدونم الان خودم زنگ زدم به پدرم گفتم معلومه شما کجایین مادر عصبانی شده میگه میخواییم شام بخوریم زود بییا تا کفری نشده پدر با دسپاچگی گفت باشه امدم …..تا امدن سعید دل تو دلم نبود هر ده دقیقه بهش زنگ میزدم که پس کی مییان بلاخره امدن رفتم تو راه پله دیدم دارن میرن بالا گفتم سعید امد گفت چیه پدر گاییدی منو چته حالا میزاشتی برای فردا مثل اینکه خیلی عجله داری بدونی مامانت چطوری گاییده شده منم گفتم آره زود برو بییارش گوش بدیم ببینیم چی شده تو اون یک ساعت سعید گفت باشه صبر کن الان میرم میارمش بعد دیدم داره پله هارو مییاد پایین و یه پوسخندی تو چهرشه گفتم چیزی ضبط کرده گفت بله چجورم من هنوز باورم نمیشه سه نفری مامانو گاییدن گفتم بییا بریم تو اتاق من گوش کنیم ببینیم چی شده .رفتیم تو اتاق من و هردو گوش میکردیم که چی گفتن اولش که تو اتاق خواب نبودن و چیزی نمیشد بفهمی ولی صدای خنده های بلند بلند مادر میومد که مثل جنده لاشی ها میختدید بعد یواش یواش صدا نزدیک شد صدای قدرت مییومد که میگفت چقد سنگین شدی جنده لاشی خانم شرط میبندم نصف وزنت آبکیره که تو کسو کونت ریختن (معلوم بود مامانمو بقل کرده و آورده تو اتاق خواب) مادرم با ناز میگفت خیلیم دلت بخواد همچین گوشتی زیر دسدت باشه پهرام گفت زیر دست نه زیر کیر پرویز هم گفت زود باش که دیگه طاقت ندارم این چند وقته که جور نشده بکنمت خیلی کرم ریختی و منو حشری کردی حالا بچه کونی ازت پاره میکنم که دیگه تو راهپله ها کونتو قمبول نکنی به من که منو بزاری تو کف و بخندی جنده لاشی خانم مادرم با یه صدای شهوتناک گفت ج.ن بییا بکن توش امشب میخوام کسو کونمو یکی کنین منم خیلی وقته با سه تا کیر یجا حال نکردم بعد صدای مالاچ ملوچ امد که انگار داشتن همه جای مامانو میخوردن مامنم آه میکشید و میگفت کیر میخوام کیر بهرام بییا کیرتو بکن تو دهنم یه چند دقیقه ای همینجوری بود و صدایی نمی امد تا ایتکه قدرت گفت قمبول کم میخوام من کستو امشب افتتاح کنم مادر گفت جون بیا عزیزم بکن کسمو بکن بعد به پرویز گفت تو چرا دور وایسادی جق میزنی بییا کیرتو میخوام بخورم ( وای که مادر چه جنده لاشی ایه ) بعد صدای آخ اخ قدرت در امد بهرام گفت قدرت بسه برو کنار میخوام منم کونشو افتتاح کنم قدرت به زور کنار رفت بهرام رفت که شروع کنه و گفت وای چه کونه گشادی اصلا آماده کردن نمیخواد من میمیرم برا اینجور کونا تا میکنی تا تح میره توش چقد کون میدی مگه جنده لاشی که کونت اینقد گشاد شده مادر گفت خیلی دوس دارم همش کون بدم کس بدم زنت بهت کون نمیده نه ؟ انم گفت نه مادر گفت خوب پس بکن هرچی دوس داری بکن بکن داره خوشم مییاد بعد پرویز گفت بییان مثل این فیلم سوپرا از کسو کون بکنیمش اون دفعه که اینجوری شما میکردینش خیلی خوشم امد منم میخوام اینجوری بکنمش بعد فکنم جاهشونو عوض کردن و شروع کردن از کسو کون مامنمو گاییدن منو سعید کیرمون حسابی شق شده بود ولی هیچی نمیگفتیم فقط گوش میکردیم صدای ناله های مادر که از لذت کس و کون دادنش بود دیونم کرده بود خیلی شهوتناک طلب کیر میکرد و با لهجه شمالیش میگفت می کون می کون انام مثل وحشیا نعره میکشیدن و تلمبه میزدن یه چند باری جاهاشونو عوض کردن و بلاخره موقع آبیاری کسو کون مادرم بود بهرام کفت من دار آبم مییاد مادر گفت هرکی کیرش هر جا هست همونجا آبشو خالی کنه پرم کنین آبکیر میخوام بهرام و قدرت آبشونو تو کسو کون مادر خالی کردن و همش قربون صدقش میرفتم که چه آبی ازشون کشیده جون چه کسی جون چه بچه کونی بعد ساکت شدن پرویز که کیرشو مادر داشت ساک میزد گفت پاشو سر پا تا آبکیرا از کسو کونت بریزه بیرون حشریتر بشم مادر گفت نه اصلا جون ندارم همینجور هم میریزه بیرون ببین خوب بعد اون دوتا که آبشون امده بود دیگه صداشون در نمیامد حال نداشتن مادرم همینطور که پرویز باز شروع کرد جون کسو کونتو نگاه کن آب داره ازش میزنه بیرون چه صحنه حشری کنندهایه وایکه تو جندگی تکی منیژه بعد دیگه نتونست تحمل کنه امد مامانو بلند کرد . گفت پاشو میخوام سرپا کونتو بگام مامانو به زور بلند کرد گفت پای راست رو بده بالا میخوام کونت بزار بعد کیرشو کرد تو کون مادرم گفت وای چه لیزه بهرام جون آبکیرت کون منیژه جنده لاشی رو کرده مثل پیست اسکی وای چه حالی میده به مادر میگفت خوشت مییاد با لیزی آبکیر بهرام میکنمت مادرم میگفت من همجوره خوشم مییاد کون بدم بکن هر جوری دوس داری بکن دارم میمیرم بکن بکن (نمیدونم چرا حشری میشه لهجش بیشتر تابلو میشه) بعد گفت قمبل کن رو تخت یه چند دقیقه هم اونجوری کردش تا گفت من دارم مییم مادر گفت بده بخورم آبکیر میخوام بریزش رو زبونم پرویزم آبشو با آخ آخ گفتن خالی کرد تو دهن مادر یه خورده همه جا ساکت بود که یه دفعه صدای تلفن امد (سعید کونکش بود) همون حرف هارو به باباش زده و انم گفت پاشین جم کنین من دیرم شده باید برم خونه پدر خانمم خانمم شاکی شده بعد بع مادر که بی حال بود از گاییده شده با سه تا کیر گفت پاشو جنده لاشی خانم کسو کونتو جم کن تا خانمم کونم نزاشته مادر گفت من حال ندارم خسته شدم بابای سعید (بهرام) گفت پاشو دیگه کس خانم اذیت نکن میخوای نازتو بکشم پاشو قربون اون کون قلمبت برم مادرم با قر قر بلند شد و لباسشو پوشید همشون مامانو ماچ کردن و از حالی که بهشون داده بود تشکر کردن و گفتن که جبران میکنن مادرم اول از همه امد بیرون و درو بست اونام داشتن اتاقو جکو جور میکردن و میگفتن خدایی عجب بچه کونی داره این منیژه کسو نه و هر کس از یه جای مادر تعریف میکرد .بعد سعید گفت خوب من دیگه برم اینم از امشب مادر جندت ولی باورم نمیشه این بابای من بود این حرفارو میزد اینجوری قربون صدقه مامانت میرفت میبینی مادر جندت همرو از راه بدر کرده بعد خندید و رفت وقتی درو بستم دیدم مادر تو اتاقش خوابیده و معلوم بود سکس امشب حسابی خسته اش کردهو ادامه، پدرم عادت داشت برا خريد يكى از راننىهارو ميفرستاى كه مادرم و ببره خريد معمولا يكى به اسم منصور كه حدود ۳۷ ۳۸ سالش بود، يك روز صبح اومد دنبالِ مادرم بران خريد منم به مادرم گفتم با سعيد ميرم بيرون، خلاصه رفتم دنبالِ سعيى رفتيم كسچرخ ولىیه ساعت نشده بود كه موبايل سعید زنگ خورد و دوست دخترش بود اونالاغم منو قال گذشتو رفت منم برگشتم خونه تو اطاقم داشتم يه چُرت ميزدم كه صداى در اومد بعدشم صداى خنده، مادرم و منصور بودن پيش خودم گفتم نكنه منصورم بله. ولى گفتم نه اون اهلش نيست خلاصه وسایلو گذشتن تو آشپزخونه كه يهو صداى جيغ اومد بعدشم خنده كه مادرم ميگفت ديونهِ چرا اينجورى ميكنى[فكر كنم انگشتش كرد محكم] بد امدن تو حال من از لاى در ميديدَم اون از پشت چسبيده بود به مادر manij، manij يه شلوار استرچ نارنجى پاش بود با ِ تاپ بد دم مبل كه رسيدن منصور گفت ديگه طاقت ندارم جنده لاشی خانم يهو شلوار و شورتش و كشيدو شلوار manijamکشید پایینشورت پاش نبود پایین گفت زود باش که زود نرم الان نرم اون شوهر کسکشت گير ميده بد يهو كيرشو در آورد كير نبود كه خرطومه فيل بود،به manij با خنده گفت امروز به كونت نمیرسم جنده لاشی مادرم هم گفت بهتر این کیرت جرم میده بد همون جورى سرپا كرد تو كوس اش از پشت، يكم كه تلمبه زد با مادرم گفت تو به كس ديگه ام ميدى؟ مادرم گفت نه چطور؟ گفت آخه كس ات گشادتر شده شده[خبر نداره] بد منصور گفت دوست دارم يه بار جلوى اون شوهرت بكنمت جنده لاشی خانم manijam گفت من از خودامه، بد اينقدر تلمبه زد تا آبش اومد همه ابشو خالى كرد تو كوس اش بعدم يه انگشت كونِ manijo كرد و يه لب گرفت و سرى رفت، مادرم هم همون جورى رفت تو حموم منم رفتم رو تخت ام دراز كشيدم آخه موقع كوس دادن مامیم آبم اومد بود بده یک ربع بعد مادرم اومد بيرون اومد تو اطاقم گفت كى اومدى؟ گفتم يه 5 دقیقس گفت چرا زود اومدى؟ گفتم اين سعید عوضى منو کاشت، گفت اينجورى نگو اون پسر خيلى خوبى[با يه حالت خاصى گفت] بعدم گفت امروز واسه خريد خيلى خسته شدم ميرم يه چُرت بزنم[اره جون خودت واسه خريده] منم رفتم زنگ بزنم به ساعد ببينم جريان چيهفرستنده aminagha

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *