مادر و مربی آموزشگاه رانندگی (1)

0 views
0%

سلاماین خاطره واسه سه چهار ماه پیشهمن الهام 18 سالمه و از تهران..یه مادر هم دارم 43 سالشه..تک فرزند خانواده هم هستمخب بریم سر اصل مطلبتابستون بود که مادر تصمیم گرفت بره و گواهینامه بگیرهثبت نام کرد و رفت دنباله کاراش..کلاسای آیین نامه تموم شد و نوبت به کلاس رانندگی شدخب دیگه همتون میدونین وقتی خانوما میرن و مربی مرد باشه باید با خودشون همراه ببرنمربی مامانه منم یه مرد 30 35 ساله بودمنم مجبور بودم برم باهاش دیگهمن و مادر چون باهم زیاد بیرون میرفتیم خیلی باهم جور بودیم.. به خاطره همین هم مادر سعی میکرد تیریپای جوون پسند و مد بزنه که مثه من باشههمیشه دوتایی خشگل و خوشتیپ میکنیم میریم بیرونمامان قدش 168 ایناس..سینه هاشم 75 80 میزنه اکثرااولین روز تمرین و مادر یه مانتو سفید نخی تنش کرد چون هوا گرم بود..زیرش یه تاپ قرمز بود که از رو مانتو دیده میشدرفتیم و راهنمایمون کرد سمت پارکینگ تا سوار شیمسوار شدیم..مامان پشت فرمون..من عقب..مربی هم که بغل مامانچون بلد نبود زورکی و با کمک مربی ماشینو در آوردن و راه افتادیم بالاخرهانقد سخت رانندگی میکرد مادر که نگو..اصن روز اول فک نکنم مادر رانندگی کرد..آخه همش مربی گاز و کلاچ میگرفتروزا همینجوری میرفتجلسه پنجم اینا بود که دیدم مربی انگار فقط آموزش نمیدهزمانی که میخواست دنده عوض کنه دیدم که دست مربی رو دسته مامانهبیشتر به کاراش توجه کردم..زیاد دست مالی میکرد..موقع دور زدن مثلا کمک میکرد دستای مامانو میگرفتپاهای مادر میپرید از کلاچ..دستشو میزاشت رو رونای مادر و فشارش میداد که مثلا گاز بدهمامان اون روز همون تیریپ روز اولشو زده بودتا آخرین جلسه اینا خیلی باهم ور میرفتن و دیگه تموم شد..منم کلا یادم رفته بودبالاخره اوایل همین مهرماه بود که گواهینامه اومد و مادر هم خوشحال بودمدرسه ها باز شد و منم رفتمخب روزای اول که درست حسابی نیس مدرسه ها..تق و لقهساعت 10 اینجورا بود که تعطیل شدیمخیلی خوشحال برگشتم خونهجلو درمون یه ماشین آموزشگاه دیدم..تابلوی رو سقفش نبودا..از نوشته ی بغلش فهمیدمرفتم بالا..کلید انداختم و رفتم داخلکسی نبودمنم رفتم تو اتاقمدراز کشیده بودم که دیدم صدای یه مرد میادفک کردم از کوچه میاد..آخه طبقه اولیم و پنجره باز بوددیدم نه..انگار داخلهدقت کردم دیدم صدا مادر هم میادرفتیم بیرونصدا از اتاق میومدرفتم جلو دیدم وااااااااااااای مادر و یه مردهمرده کیه حالا..وای خدا همون مربی آموزشگاهمامان رو پاش نشسته بود و داشت حرف میزدمربی هم داشت ناز میکردکم کم دست کرد تو لباسای مامانمیمالیدش از زیر لباسمامان هم سرشو گذاشته بود رو شونه هاشلباسای مامانو در آورد و شروع کرد به خوردن و لیسیدن همه جای مامانفقط سینه هاشو خورد و بلند شد و گفت که کار داره و باید برهمنم رفتم اتاقم..اونم رفتشاین کم بود..اگه دوست داشتین بگین بازم از رابطشون براتون بگمفداتون الهام

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *