ماساژ تایلندی – ۲

0 views
0%

قسمت قبلیفكر كردم شايد اتفاقي براش افتاده سريع بلند شدم ار روي تخت جوري كه اون دختر بدبختي كه داشت ماساژ ميداد نزديك بود از روي تخت بيفته فكر كنم زير لب هم چندتا فحش نثارمون كرد. سرع رفت سمت پرده ايي كه مثلا اتاق ما رو از هم جدا ميكرد. همينطور كه پرده رو كنار ميزدم و تخت وسط اتاق جلوي چشمام نمايان ميشد يه بدن خواهرم جلوي چشم ظاهر ميشد كه رو تخت دراز كشيده بود و سرش به سمت مخالف من بود موهاي بلندش روي كمر سفيد و گوشتيش ريخته بود يه دستش زير سرش و دسته ديگه اش هم كنار بدنش بود تو اون حالت نميتونست منو ببينه اما من نميتونستم چشم رو ببندم روي اون هيكل تپل . يه كمر سفيد كه از طرفي كه من ميديدم سينه هاي بزرگش از بغلش مقداري زده بود بيرون و روغني كه ماساژور به بدنش مالونده بود براقي خاصي بهش ميداد. به پايين تنه اش كه توجه كردم ديدم هنوز حوله قسمت باسنش و مقداري از رونهاي خوش تراشش رو پوشونده بود. اون دختري هم كه ماساژش ميداد پشتش به من بود. حالا ترس من از اتفاق ناخواسته به شهوت تبديل شده بود . به چشم چراني به بدني كه تا حالا فقط خواهرم بود و به قول دوستان كه نظر داده بودن غيرت اجازه نميداد نگاه شهواني بهش داشته باشم. تازه يادم افتاد كه لخت هستم . راستش روم به ديوار كيرم راست شده بود اين اين خوني كه تو رگهاي كيرم بود به خاطر بدن لختي بود كه ميديدم. نميدونم شما هم تو موقعيتش قرار گرفتي يا نه سر يه دوراهي كه بيخيال بشي يا شايد تنها موقعيت رو از دست ندي. در مورد من مورد دوم اتفاق افتاد. ترجيج داادم بايستم و تماشا كنم. ناله هاي خفيفي از خواهرم بلند ميشد كه فكر كنم از تماس دست چيره گر اون دختر ماساژ دهنده بود. اين حروم زاده هاي خوب بلد هستن چكار كنن كه ادم حشري بشه. با نوك انگشتاش از زير موهاي خواهرم از بالاي گردن تا وسط كمر تا برسه به بالاي باسن رو به ارومي و ماهرت مي مالوند و گاهي هم فشار كوچيكي وارد ميكرد. و دوباره از پايين پهلوهاي خواهرم رو با كف دست تا برسه يه كنارهاي سينه هاش ماساژ ميداد. دستي كه مال دختري بود كه منو ماساژ ميداد منو از حال خودم كشيد بيرون. تازه متوجه حضورش پشت سر خودم شدم. فهميد كه دارم كجا رونگاه مبكنم. البته اون فكر ميكرد كه يا اون زنمه يا دوست دخترم اينو ميشد از لبخند روي لبهاش فهميد. برام مهم نبود اون چي فكر ميكنه. روي پاها ش خم شد و شروع كرد مالش دوباره كير راست شده من. راستشو بخواهي خيلي حس خوبي داشتم چشم جوري حال ميكرد و كيرم جور ديگه ايي. برگرديم به اتاق خواهرم. دختره كم كم شروع كرد به پايين اوردن حوله ايي كه باسن خواهرم پوشونده يود و من كه نتوسته بودم تو اون نور كم درست ببينمش اما حالا دوتا كپل گوشتي و نسبتا خوش فرم رو داشتن چشمهاي منو نوازش ميكردن. دختره مقداري روغن مخصوش رو كف دستش خالي كرد و دستهاشو بهم مالوند و گذاشت رو باسن خواهرم. با لرزش بدن خواهرم كاملا مشخص بود كه بهش شوكي وارد شده كه با توجه به شناختي كه از خواهرم داشتم مطمعن بودم كسي بجز شوهرش تا حالا به باسنش دست نزده اما حالا يه خانم ديگه كه تا حالا داشته يك ساعت كمرشو ماساژ ميداده داره كونش رو لمس ميكنه. دختر ماساژور با ماهرت خاصش از بالاي كونش تا پشت رونش رو ميمالوند و رگهاي پشت رونش رو فشار ميداد. ميدونستم كمي درد داره اما درد شيريني كه واكنش خواهرم فقط صداهاي خفيفي بود كه بيشتر به ناله هاي كه تو سكس ميشنوي شبيه بود. اميدوارم بتونيد تصور كنيد كه يه تخت وسط يه اتاق و يك خانم با هيكلي تپل كه ميشه پستي و بلندي بدن عريانش رو با چشم ببينيد روي اون تخت و لخت.حالا ديگه كم كم دستهاي ماساژور داشت قسمت داخلي پاهاي خواهرم رو لمس ميكرد اما هنوز هم به وسط پاهاش دست نزده بود. شرم خواهرم رو ميتونستم حس كنم براي اينكه وقتي دست اون دختر به بالاي رونهاش ميرسد از داخل پاهاش رو بهمم مي چسبوند. دختره هم كم كم به قسمتهاي پايينتر و مچ پاهاش رفت اما باز هم اومد بالاتر و اين بار خبري از شرم حيا و جسبيدن پا بهم نبود . اين ماساژورها براي پول همه كاري ميكنن و اون دخترههم فهميد كه اين مشتري خانمش داره يه جورايي لذت ميبره براي همين از كارش دست برداشت و تي شرتشو و شلواركشو دارود و ب يه شورت رفت روي دخت سوتين نبسته بود چون سينه هاي بزرگي نداشت. و كاملا بدنشو چسبوند به كمر خواهرم. راستش نيمخواهم بگم لز بود اما دست كمي نداشت. متوجه شل شدن عضلات خواهرم شد و اين نشانه از رضايت داشت. دختره ماساژور حالا داش با سينه هاش كمر خواهر منو ماساژ ميداد كه بيشتر شبيه مالوندن بود تا ماساژ. و كم كم خودشو به سمت پايين كشوند تا جايي كه سينه هاي كوچيكش لاي باسن خواهرم قرار گرفت. و با دستهاش كمر و پهلوي خواهرم رو ميمالوند. كمي پايينتر رفت دستشو گذاشت رو كپلهاي خواهرم و از هم جدا كرد و به ارومي زبونش رو كشيد به وسط پاهاي خواهرم. شايد به طور همزمان ريختن اب كيرم توي دهن اون دختري كه داشت برام ساك ميزد و واكنش خواهر كه يدفعه سرش رو بلند كرد تنها چيزي باشه كه بتونم از حس اون لحظه خودم بگم. ارضا شدن خودم و ديدن اون صحنه حسابي منو حشري كرده بود. نگاهي به پايين كردم ديدن دختره با اون لبخند مصنوعيش داره منو نگاه ميكنه و كير خودم كه اخرين قطرات مني كه داشت از خارج ميشد. بايد اين دختره رو دك ميكردم. سريع از جيب شلوارم كه روي رخت اويز بود بهش پولشو دادم يكم بيشتر هم دادم و بهش فهموندم كه مزاحم من نشه. به راحتي قبول كرد و گورشو گم كرد. دهنم خشك شده بود بطري ابي كه همراهم داشتم رويه سره كشيدم بالا و برگشتم سر جام تا بقيه ماجرا رو ببينم….ادامه…توضيحي براي دوستاني كه اين ماجرا رو ميخونن.مطالبي كه من مينويسم ربطي به غيرت داشتن يا نداشتن من نداره. البته من خودمو نويسنده حرفه ايي نميدونم و پایان سعي خودمو ميكنم كه بهترين حال رو به خواننده مطلب بدم. راستش بيشتر داستانهاي سكسي كه من اينجا خوندم نويسنده خودشو يه سوپر استار با كير بزرگ كه با هر دفعه كردن 1000000 طرف رو ارضا كرده معرفي كرده. اخه دروغ و خالي بندي هم حد اندازه داره. اگه من اينجا عنواني از خواهر ميبرم صرفا جهت ايجاد هيجانه. در ضمن وحي منزل هم نيومده كه اين مطلب رو بخوانيد مطمعنا اگر كسي اين ماجرا رو تا سطر اخر ميخونه حتما خوشش اومده. انتظار تشكر هم ندارم چون خودم واسه دل خودم مينوستم. پس لطفا غيرت رو اونجوري كه دلتون ميخواهد معني نكيند . ببخشيد قصد نصيحت نداشتم نوشته‌ آرش

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *