داستانی که میگم برا 4 سال پیش هست من کلاس سوم راهنمایی بودم که مادر پدرم مرد و من مجبور شدم خونه بمونم یادمه خرداد ماه بود که امتحان ترم داشتم ؛ مادرم منو خونه گذاشت و خالم و دخترش که دانشجو بود و 25 سالش بود اومدن خونمون و شب خوابیدن نیمه های شب من حس کردم یه گرمایی روی کیرمه با همون چشمای بسته فهمیدم دست دخترخالم روش هستترسیدم و بروی خودم نیاوردم ولی چون تو اون سن بودم یهو شق کردم ولی خودمو زدم به خواببعد واقعا چیزی نفهمیدم تا فردای اون روز که پاشدیم دیدیم خالم رفته پیش مامانش که مریض بود منم رفتم مدرسه که امتحان بدمدخترخاله هم رفت دانشگاه که بعد از ظهر برگشت ( خالم نیومده بود) گفت علی خیلی خسته ام ماساژم بده منم شروع کردم به ماساژ پشت کمرش بعد ساق پاهاش خالم زنگ زد گفت نمیتونه بیاد و ما خودمون 2 تا بمونیمشب که شد من رفتم رو تختم گفتم لیلا برو رو تخت مادر اینا بخواب که گفت خوشم نمیاد و اومد بغل من خوابیدمن حتآ میترسیدم بوسش کنمبغلم کرد و منم همینطور و خوابیدیمهر روز با ماساژ بهش نزدیکتر میشدمبعد از 4 روز دیگه تاپش و شلوارشو درمیاورد و با شرت و سوتین ماساژش میدادمتا اینکه رسید به روز هفتم و شبش قرار بود مادرم اینا بیان؛ طبق معمول لخت شد که ماساژش بدم منم از سر شروع کردم و پشت و شکم و رون و ماساژ دادم بعد دست کردم تو شرتش و کونشو ماساژ دادم اصلن عکس العملی نداشت منم دستمو از همون توی شرتش رسوندم به کسش با اینکه خودش سفید بود ولی کسش پشمالو بود که من یهو گفتم اَیییییگفت چیه دوست نداری؟ گفتم حالم بهم خورد کثیفخلاصه ایندفه تموم شد و ما نتونستیم به کس مبارکشون برسونیم این علی کوچولو روتا اینکه 2 سال گذشت و من دیگه دوم دبیرستان بودم همه چیو میفهمیدم لیلا هم 27 سالش شده بود و حسابی تر تازه بودایندفه من رفتم خونه ی خاله که خاله اینا رفتن مسافرت و لیلا رو به من سپردنپسر خیلی خوبی بودم به ظاهرمن روم نمیشد از اون ماساژ بگم تا اینکه گفت علی تو هنوز ماساژ بلدی؟من خواستم بگم رغبت ندارم و اینا الکی گفتم ولمون کن حال نداریم پدر ماساژ کیلو چنده؟ ـ خلاصه گیر داد که ماساژش بدم من از روی بلیز فقد پشت کمرشو ماساژ دادم که یهو گفت مثه قبلنا بده علیمنم تاپ و شلوارشو در آوردم دیدم که به به آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیمخلاصه رسیدم به سوتین و دستمو کردم توش و براش ماساژ دادم که حشر شد منم همینطور راست کرده بودمدست کردم تو شرتش که کونشو بمالم تکون خوردم و سر کیرم به کونش خورد و حسابی هاتش کردبعد دستمو کردم کسشو ماساژ بدم که فهمیدم پشم نداره خندیدم آروم اونم گفت گفت فکر کردی همه مثه تو کثیفن پشماشونو نزنن؟ من گفتم از تو تمیز ترم گفت عمرن گفتم خب چیکار گنیم؟ گفت بریم ببینیم رفتیم جلو آینه من شرتشو درآوردم و اون شرت منو ؛ دیدم وای چه کس سفید و تپل و تمیزی داره اونم گفت علییییییییییییی چند سانته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من گفتم 19 سانته گفت کلفتیشو میگم گفتم 12 سانت که دهتش وا موند گفت برا دوس پسرش 16 سانت و قطرش 8 سانتهخلاصه گرفت دستش و علی کوچولو غول شد برا خودشسوتینشو درآوردم با لباسامو رفت رو تخت گفت ببینم علی چیکارس؟ من گفتم پدر حامله میشی اون گفت نه قرص میخورمگفتم باشه ولی من بلد نیستم اون گفت باشه اومد کیرمو کرد تو دهنش و حرفه ای عقب جلو میکرد اصن دندوناش نمیخوردمنم برا دفه ی اولم بود رفتم کس لبسیه لیلا 10 دقیقه داشتم میخوردمش دوباره کیرمو کرد دهنش و گذاشتم لب کسشبا 1 فشار کل کیرم توش رفتت هی عقب جلو میکردم آروم که هر 2 حال کنیم بعد 8 دقیقه یهو حس کردم آبم داره میادگفت برا منم اومده بریز تو دهنم ؛ منم کیرمو کردم تو دهنش و در حال ساک آب با فشار ریخت تو حلقش و بزور قورتش دادجدی خیلی حال داد ولی دیگه اصن محلش نزلشتم نمیتونم تو صورت خالم و شوهر خالم نگاه کنم مخصوصا شوهر دخترخالم که 1 ساله عقد کردنچون از اعتمادشون سو استفاده کردمیادتون باشه رفقا بعد از دروغ خیانت بد ترین چیز هستاینم 100 خاطره بود نه داستان کس شعربا حقنوشته پسر تنها
0 views
Date: November 25, 2018