ماساژ همشیره

0 views
0%

سلام ،اين داستان مال يك ماه پيش من شهابم و ١٨ سالم و خواهرم ليلاست كه ٢٥ سالشه و هنوز ازدواج نكرده .بزارين از خودم براتون بگم من يكم سبزم و قدم ١٧٦ و تيپمم معموليه و پيش دانشگاهيم و خواهرمم يكم درشت و سكسيه و ميره سر كار و من چند وقته كه تو فكره اونم. هر موقعيتي كه پيش مياد اون رو ديد ميزنم .تا همون موقع ها بود كه چند تا تعطيلي پشت سر هم خورد و مادر و باباي من تصميم گرفتن برن شهرستان، ولي من و خواهرم مونديم چون هم من درس داشتم هم خواهرم كاراي عقب افتاده شركتي كه توش كار ميكرد رو ميخواست انجام بده، راستشو بخواين موندن من، بيشتر واسه اين بود كه ميخواستم با خواهرم تنها باشم . دو روز گذشت و همه چيز عادي بود مثل يك خواهر و برادر خوب با هم سر ميكرديم ،ولي از روز سوم من خيلي تو كف ليلا رفته بودم ، و دنبال يك بهانه بودم تا بتونم هر جور شده بهش نزديك بشم .روز سوم بود و رفتيم با هم سر ميز، ناهار بخوريم بعد از ناهار دوتامون نشستيم پاي ماهواره و ليلا يك شبكه ي فيلم رو زد ،همينجوري داشتيم نگاه ميكرديم تا رسيد به يك صحنه كه داشتن از هم لب ميگرفتن و همديگرو ميمالوندن ،به ليلا گفتم نميخواي كانال رو عوض كني ؟گفتنه پدر تو ديگه بزرگ شدي و اين چيزارو ميفهمي .من يكم جا خوردم ،گفتم آره ميفهمم ولي جلو ي تو ؟؟؟اونم گفت ولش كن پدر الان تموم ميشه .بعد از دو دقيقه تموم شد و همينجوري تا آخر فيلم و نيگاه كرديم تا وقتي كه تموم شد .منم هي با خودم ميگفتم آخه چه جوري شهوتيش كنم تا به من پا بده فيلم كه تموم شد گفتم من از اون صحنش كه با هم حال كردن از همه بيشتر خوشم اومد .ليلا هم سريع با خنده جواب دادحالا زياد خوشت نياد چون واست زود.بعدشم پا شد و گفت خيلي خستم ميرم دراز بكشم منم گفتم اي پدر اين همه زحمت ميكشي من واست چيكار كنم؟ ميخواي ماساژت بدم ؟ يك دفه اخم كرد گفت نه تو بي جنبه اي گفتم نه بخدا ميخوام زحمتاي اين چند روز تو جبران كنم و خودم رو ناراحت گرفتم . يكم فكر كرد گفت ولي بي جنبه بازي در نياري ها منم گفتم من و اين كارا ؟ ليلا گفت پس بيا همينجا تو سالن ماساژم بده ،رفت باليشتشو آورد گذاشت زير سرش و به شكم خوابيد ،گفت حواست باشه كجارو ماساژ ميدي منم گفتم باشه .شروع كردم از شونه هاش آروم ميماليدم اونم هيچي نميگفت .همينجوري تا پايين واسش ميماليدم تا رسيدم نزديك كونش هيچ كاري نكردم و رفتم از روي روناش شروع كردم ،واي كه چه روناي سكسيو گوشتي داشت باخودم گفتم الان ميگه اون جارو ماساژ نده ولي هيچي نگفت منم همينجوري رفتم پايين تا رسيدم به كف پاش .ميدونستم كه كفه پاي دخترا خيلي حساس منم خيلي اروم و سكسي واسش پاشو ميمالوندم اونم پایان اين مدت هيچي نميگفت و فقط چشمامش رو بسته بود تا ديدم داره يكم نفس نفس ميزنه.با خودم گفتم شهاب ماساژت كار كرد ،همينجوري واسش پاشو ميمالوندم تا نفساش تند تر شد منم كيرم راست شده بود و شهوتي بودم.سرم رو آوردم پايين و يكم با زبونم كف شست پاشو قلقلك دادم.ليلا گفت آره داداشي خيلي دوست دارم ادامه بده .منم شروع كردم به خوردن پاش ،خيلي داشت حال ميكرد دائم آه آه ميكرد منم با صداش خيلي حال ميكردم ،گفتم ميخواي از زير تيشرت بمالونمت گفت آره سريع خودش تيشرتشو در آورد و همونجوري به شكم خوابيد منم اول بند سوتين آبيش رو باز كردم و شروع كردم به بوس كردن كمرش از وسط تا گردنش .خيلي شهوتي بوديم ليلا هم از من بيشتر شهوتي بود ،به گردنش كه رسيدم روش خوابيدم ،گفت پاشو پدر له شدم منم زانو هامو خم كردم تا يكم ازش فاصله گرفتم ولي همينجوري كيرم رو به كون گندش ميمالوندم .واي كه چه كون گنده و سفتي داشت .گفت اون چيه به كونم ميماليش منم گفتم كيرمه ،گفت پاشو ميخوام ببينمش تا بلند شد چشمم به سينه هاي گندش افتاد واااي گوشتي و شل .از رو شلوار داشت كيرم رو ميماليد و منم با ولع سينه هاي سفيدش رو ميخوردم ،حس كردم داره آبمياد گفتم ليلا ديگه نمال داره آبم مياد.گفت هنوز كه كاري نكرديم منم گفتم آثار جلق زدن ،بعدش گفتم برو رو تخت مادر پدر تا منم يه فاصله اي بشه بيام اونم گفت باشه و سريع رفت خيلي شهوتي شده بود منم رفتم تو اتاق،ديدم دراز كشيده بود گفتم شلوارتو در بيار منم در آوردم خوابيدم گفتم واسم ميخوريش گفت با كمال ميل.سرشو اروم ميخورد گفتم تا ته بخورش اونم كرد تو دهنش ،يكم كه ساك زد گفتم ليلا داره آبم مياد گفت بهتر سريع تر ساك زد و آبم با فشار اومد ريخت رو پاهام اونم همش رو از رو پاهام خورد ،گفت پس من چي گفتم الان شروع ميكنم شرتش رو در آوردم كسش خيس خيس بود خيليم قرمز بود شروع كردم به خوردن كسش، زبونم رو ميماليدم به سرش يكمم ميبردم تو ميچرخوندم .خيلي آه آه ميكرد حسابي شهوتي شده بود هي ميگفت بكن توش شهاب بكن توش ديگه، منم حواسم بود بهش اهميت نميدادم. گفتم باشه چهار دست پا شو ميخوام كونتو بخورم اونم هنونجوري شد .يك كون سفيد و گنده ،كونش رو ميخوردم ولي ديگه طاقت نياوردم گفتم برو يك كرم ليز بيار اونم رفت آورد گفت من ميترسم خيلي درد بگيره گفتم نترس كارم رو بلدم منم يكم ماليدم رو كيرم يكمم با سر انگشتم كردم همون اول كونش گفت اووووف درد گرفت گفتم هنوز اينكه انگشتمه ،محكم كونشو گرفتم و كيرم رو آروم كردم توش يك جيغ كشيد گفت واي ي ي ي آتيش گرفتم منم محكم گرفتم ،آروم عقب جلو ميكردم تا عادت كنه ،كم كم ناله كردنش تبديل به آه آه كردن شد يكمم كونش گشاد تر شد اولش خيلي تنگ بود منم تند تر واسش تلمبه ميزدم هر دومون خيلي حال ميكرديم تا ديدم آبم دوباره داره مياد اونم صداش آروم تر شد فهميدم داره ارضا ميشه منم تند تر كردمش تا آبم با فشار پاشيد تو كونش كم بود ولي با فشار بود ليلا گفت واي سوختم چقد داغ بود ،اونم ارضا شد.بعدش ميخنديد ميگفت واي چقد حال داد .منم گفتم ديدي جنبه دارم و به آرزوم رسيدم فرداشم مادر بابامون آمدن و اين يك ماه توي هر موقعيتي يك لب مشتي از هم ميگيريم ولي براي بار دوم هنوز نكردمش .نوشته شهاب

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *