ماموریت سانفرانسیسکو

0 views
0%

اجرائی را که می خوام اینجا بنویسم یه ماجرای واقعیه و کسشعرهای بافته شده از ذهن یه آدم حشری نیستش. البته من خیلی هم حشریم ولی خیالباف و کسشعر گو نیستم. بگذریم آقا چند وقت بود که شدید رفته بودم تو نخ یه دختره که تو سرویس شرکتمون که یه اتوبوس بود می دیدمش. دختره از اون خواهرای چادری محجبه مؤمنه بود که یه تار موش رو هم نشون کسی نمی داد اما تا دلت بخواد خوشگل بود. یه هلوی پوست نکنده که من خیلی مشتاق به پوست کندن و درسته قورت دادنش بودم. برای همین هم همیشه سعی می کردم رو صندلی روبروش بشینم تا بتونم خوب دیدش بزنم. وقتی که خوابش می برد( اخه این شرکت بی صاحاب مونده اینقدر دور بود که یه نیم ساعتی شیرین می شد توی سرویس خوابید) فقط می شد ساق پاهاش رو ورانداز کرد. فکر نکنین یه وقت آدم کس ندیده ای هستم ولی باور کنین از بس که بدن این کسکش بلوری بود با یه باربالا رفتن پاچه شلوارش و پیدا شدن چند سانتی متر از ساق پاهاش عقل از کله آدم می پرید. صورتش را که نگو بدون آرایش مثل ماه بود. چشای درشت و مشکی، بینی قلمی، لبهای ظریف قرمزرنگ فابریک، مژه های بلند که وقتی از نیمرخ نیگا می کردی حتی از پشت چادر نازکش هم پیدا بود و از همه نازتر اون پوست صاف و سفیدش بود که از همه چیزش بیشتر دوست داشتم. فقط یه عیب داشت که می رید تو همه محاسنش و اونم اینکه هیچ رقمی راه نمی داد. کره خر مثل گاو سرش رو مینداخت پایین و سوار اتوبوس می شد به راننده هم محل سگ نمی ذاشت چه برسه به بقیه. آخه تنها کسی بود که وسط این همه کیر کلفت گیر افتاده بود. البته خیلی های دیگه هم تو نخش بودند اما هیچکی به اندازه من تو فکر تور کردنش نبود. خلاصه بد جوری فکرو ذکر و کیر ما را به خودش مشغول کرده بود. یه روز موقع برگشتن وقتی از اتوبوس پیاده شد هوس کردم برم سر جاش بشینم. وای خدا گرمای صندلی و فکر اینکه این گرما به خاطر کونش بوده کیرم روتبدیل به یه دسته بیل کرد. آخه تخصص کاری وپیشینه حرفه ای من کون کردنه. از همه جای خانم بیشتر کونش برام جالبتره . از اون جائیکه آدم باید طبق مد پیش بره و مد روز پایان فیلمای سوپر کونه خوب من هم برای اینکه مطرح باشم یه قدم جلوتر حرکت کردم و کون رااز ابتدا در سرلوحه زندگی خودم قرار دادم. اینم بگم که یه کیر دارم که روی اسب رو سفید کرده قدش حدود 20سانت و کلفتیش 5 سانته حالا فکر کنین اون بدبخت هائیکه از زیر تیغ من گذشتن چه زجری کشیدن ولی برای من فقط حال کون کردن مهمه. البته هیچ کس هم تا حالا به زور بهم کون نداده، هرچی بوده با رضایت کامل طرفین معامله بوده ولی این مامله برای بیشترشون معامله سنگینی بوده وبرای من بد مامله هم خیلی شیرین.برگردیم سر موضوع اصلی همین طور که گفتم ما تو کف بودیم تا اینکه یه روز توی شرکت حکم یه ماموریت به تهران رو گذاشتند توی دست ما که مثلا به عنوان کارشناس فنی باید از یه نمایشگاه تخصصی بازدید می کردم. وقتی فهمیدم باید با رئیس احمقمون که گاو پیشش افلاطون و از اون آدمهای خسیس و گنده دماغ بود همسفر بشم کلی حالم گرفته شد ولی چاره ای نبود، باید می رفتم. صبح روز ماموریت یه تاکسی گرفتم و رفتم فرودگاه. یه نیم ساعت تا پرواز مونده بود رفتم تو سالن انتظار نشستم که یه دفعه یه چیزی دیدم که برق از کونم پرید. دختره با یه مانتو نسبتاً کوتاه و یه نرمه آرایش روبروم نشسته بود. اولش فکر کردم اشتباهی گرفتم اما بعد که چشمم تو چشمش افتاد از تغییر حالتش فهمیدم خودشه بی اختار سرمو براش تکون دادم دیدم اونم جواب داد. پیش خودم گفتم این جنده لاشی خانم اونجا اونطوری جانماز آب می کشید چطورشد یه دفعه رنگ عوض کرد. بهترین موقعیت بود. بلند شدم رفتم جلو بهش سلام کردم جواب داد پرسیدم شما هم از طرف شرکت اومدین گفت آره اومدم برم نمایشگاه. دیگه یواش یواش سر صحبت باز شد. ازاینکه توی کدوم قسمت کارمیکنین تا رشته تحصیلی و مجرد یا متاهل بودن خانم همه را فهمیدم. متاهل، رشته مهندسی کامپیوتر و توی قسمت مهندسی کار میکرد. یه بیست دقیقه ای باهاش لاس خشکه زدم و کیرم که مثل دسته کلنگ شده بود داشت یواش یواش منو لو می داد تا اینکه رئیس احمق هم سر رسید و حسابی رید تو کاسمون بعد از احوالپرسی بلندگوی سالن پرواز رو اعلام کرد و من مثل مونگولا سامسونت رو گرفتم جلو کیرم تا اینکه زیاد ضایع نباشه آخه به غیر از راست بودن آب سرش هم در اومده بود و یه کمی از جلوی شلوارمو خیس کرده بود رفتیم سوار هواپیما شدیم و این رئیس خرمگس هم اومد نشست وسط ما دوتا گفتم کیر توی این شانس حالا هم که بعد چند وقت به آرزومون رسیدیم این یابو پیدا شده . خلاصه یارو بعد از یه کمی زر زدن خوابش برد و ما به زحمت تونستیم یه کمی دیگه با دختره حرف بزنیم تا اینکه رسیدیم تهران از فرودگاه یه راست با تاکسی رفتیم نمایشگاه و اونجا دیگه من راحت تر می تونستم مخ دختره رو بزنم. اصلا به رئیسم محل نمی ذاشتم بی خیال کار و نمایشگاه شده بودم پیش خودم گفتم حالا که این موقعیت به این خوبی پیش اومده نباید راحت از دستش بدم.خلاصه تا شب همینجوری گذشت تا اینکه رفتیم هتلی که شرکت رزرو کرده بود دیدم دو تا اتاق دو تخته برامون رزرو شده فهمیدم یکی دیگه از خانومای شرکت هم قرار بوده بیاد که نتونسته بود و مریم خانم ما که اسم کوچیکشوتو نمایشگاه پرسیده بودم باید تنهائی میرفت تو یه اتاق زدم به دنده پر روئی و گفتم تنهائی حوصلتون سرنره می خواین بیام پیشتون که یه نگاه معنی داری به من انداخت و یواش گفت حالا نه قند تو کونم آلاسکا شد ولی به روی خودم نیاوردم چون رئیس جون که از باهوشی در رقابت تنگاتنگ با گاو به سر میبرد داشت یواش یواش مشکوک میشد بعد از خوردن شام توی رستوران هتل با رئیسم رفتم توی اتاقم که یه چرتی بزنم ولی از هیجان اصلا خوابم نمیومد پیش خودم گفتم حالا که راه داده کس و کونو با هم مهمونم. بعد از یک ساعت به رئیسه گفتم من حوصلم سر رفته می خوام برم یه خورده قدم بزنم که دیدم هفت تا پادشاهو خواب دیده دنباله هشتمیش می گرده گفتم چه بهتر زدم از اتاق بیرون اولین کار این بود که برم سراغ جیگر خانوم خودم. رفتم دم در اتاقش یواش در زدم دیدم جواب نمیده بلندتر در زدم دیدم باز هم خبری نیست در را هم از پشت قفل نکرده بود گفتم حتما خوابه باداباد می رم تو اگه هم بیدار شد مهم نیست آخه خودش دعوتم کرده بود با احتیاط رفتم داخل که دیدم از توی حموم صدای آب میاد سعی کردم از لای در حموم داخل رو نگاه کنم که نشد یه دفعه چشمم افتاد به لباسهاش که روی تخت انداخته بود وای خداجون چه صحنه ای یه دست شورت و سوتین فسفری خوشگل که هوش از سرهرآدم عاقلی می برد دیگه چه برسه به من که پایان خون بدنم رفته بود توی کیرم ودیگه به مغزم نمی رسید. شورتش رو برداشتم و حسابی بو کردم. بوی ادکلن ملایم و بوی کس داشت منو می کشت تصور اینکه تا چند دقیقه پیش این سوتین را دوتا سینه لیموئی خوشگل پر کرده بود داشت دیوونم میکرد. نمیدونم چقدروقت داشتم با لباسهای زیرش حال می کردم و اونها رو به سرو صورتم می مالیدم که یه دفعه دیدم صدای آب قطع شد و چند ثانیه بعد یه حوری بلوری لخت مادر زاد جلوم ظاهر شد آخه حوله را هم کنار لباسهاش روی تخت انداخته بود از دیدن من خیلی جا خورد یه جیغ تقریبا بلند کشید و سریع پرده حموم رو دور خودش پیچید که خوشبختانه چون هتل خلوت بودم کسی متوجه جیغش نشد. حسابی دست و پام رو گم کرده بودم زبونم به ریپ زدن افتاده بود گفتم س س سلام من داشتم .. می خواستم برم بیرون .. نمایشگاه ..خیابون که .. پرید وسط حرفم و گفت که یه دفعه سراز اتاق من درآوردین.یه خورده به خودم مسلط شدم و گفتم آخه می خواستم با هم بریم بیرون خیلی در زدم ولی جواب ندادین نگرانتون شدم اومدم داخل. گفت نگران خودم یا سوتینم که یه دفعه دیدم ای وای کرستش توی دستمه هم خندم گرفت هم از گفتن اسم سوتین درجه حشرم زد تا آخر گفتم آخه رنگش خیلی قشنگه داشتم نگاش می کردم . گفت اگه خوب دیدیش بده تا بپوشمش. زدم به دنده کسخلی گفتم خودت بیا بگیرش گفت خیلی لوسی جیغ میزنما گفتم حالا اگه ما یکم اون بدن خوشگلتو ببینیم چی می شه؟ می خوای من لخت شم تو یه ساعت نیگام کنی گفت لازم نکرده بده من حوله رو. گفتم تا یه بوس ندی نمیشه. با شیطنت گفت اگه ندم چی میشه؟ گفتم اونوقت من میام تو حموم. گفت که چیکار کنی؟ گفتم که بیام تموم اون هیکل خوشگلتو لیس بزنم. با خنده شیطنت آمیزی گفت خوب بعدش؟ با یه حالت خاصی گفتم بعدش هم به شدت بهت تجاوز می کنم. گفت به شدت یعنی چی؟ گفتم یعنی تقریباً تا دسته… یکم بیشتر گفت چه خوش اشتها سردیت نکنه یه وقت؟ گفتم نه گرمه گرمه . و رفتم به طرف حموم تا اومد به خودش بجنبه دستمو انداختم دور گردنش و لبم رو گذاشتم رو لبش. با اون یکی دستم هم یکی از سینه هاشو محکم گرفتم. اولش اومد مقاومت کنه ولی 2-3 ثانیه که گذشت آروم شد. شهوت تو چشماش موج میزد. شروع کردم به خوردن لباش که دیدم اونم داره همکاری میکنه. پیش خودم گفتم دختر به این حشری چرا اونجا اینجوری رفتار میکرد. اما حالا که فرصت پیش اومده بود باید نهایت استفاده رو می کردم . بعد از خوردن لبای خوشمزش رفتم سراغ گردن و لاله گوشاش. کم کم داشت نفس زدنش تند می شد. همین جور که مشغول بودم بغلش کردم آوردمش تو اتاق خوابوندمش روی تخت و افتادم به جون سینه هاش وای که چه ممه هایی داشت درست مثل دوتا نیمکره سفت و شق . لباسهای خودم رو در آوردم فقط با یه شورت بودم ولی مریم لخت مادر زاد بود. کیرم به قدری بزرگ شده بود که داشت شرتم رو جر می داد. گفت درش بیار لامصبو وقتی شرتمو کشیدم پائین از تعجب خشکش زد گفت وای چه ابر کیری گفتم می خوای بخوریش گفت اول تو با گفتن این حرف یه راست پریدم رو کسش وای که چه کسی داشت تا حالا مثل اون کسو فقط تو شبکه sice دیده بودم. صورتی ناز بدون یه تار مو معلوم نبود موهاشو با چی زده که اصلاً جاش هم معلوم نبود. زبونم رو که کشیدم لای کسش یه آه بلند کشید. منم امونش ندادم شروع کرم با ولع پایان به خوردن کسش. بعضی وقتهام دندونهامو میکشیدم به چوچولش بدنش یواش یواش داشت می لرزید . بعد از حدود 5 دقیقه خوردن کسش دوباره رفتم سراغ سینه های بلوریش. همزمان با خوردن سینه هاش با دستم کسش رو می مالیدم دیدم داره به اورگاسم میرسه. برش گردوندم و با دستام لای اون کون خشگل سفیدشو باز کردم. وای که چه بچه کونی داشت مثل برف سفید ونرم بدون یه ذره خال. صورتم رو چسبیدم به کونش. به که چه بوی عطری داشت. دلم میخواست گازش بگیرم . زبونم رو مالیدم لای کونش که مثل گل تمیز بود و مرطوب. دیگه بدنش یواش یواش خشک شده بود ولی لطافت حموم رو داشت. سو راخ کونش که مثل یه غنچه صورتی بود را بوس کردم و شروع کردن با زبونم تحریکش کنم . خیلی خوشش اومده بود. مثل اینکه براش تازگی داشت. در حین لیسیدن سوراخ کونش دستمو از زیر بردم و کسش رو مالوندم. شدت لرزیدنش خیلی زیاد شد و بعد کم کم بیحال شد. دستم خیس خیس شده بود. فهمیدم اورگاسم شده بلندش کردم بعد از چند بار بوسیدنش حاش به جا اومد گفتم حالا نوبت توئه و کیرمو دادم دستش یه جوری با حیرت و ولع به کیرم نیگاه میکرد که انگار تا حالا کیر ندیده. سرش رو که کرد تو دهنش از شهوت داشتم میمردم . حدود 5-6 دقیقه داشت کیرم رو میخورد ولی نصف کیرم بیشتر تو دهنش جا نمیشد. گفتم بسه دیگه بلند شو میخوام بکنمت گفت آخ جون. دیگه معطلش نکردم لنگهاشو دادم بالا یه چند بار اون پاهای بلوری اپیلاسیون فابریکشو ماچ کردم و کیرم و گذاشتم دم کسش خیس و تنگش. داشت آه میکشید گفت بده بیاد تو دیگه منم کیرمو فشار دادم تو کسش نصفش که رفت تو جیقش دراومد گفتم بسته گفت نه همشو می خوام تا ته فرو کردم تو به زور کیرم تو کسش جاشد گفت جرم بده. خوابیدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن اول یواش بعد شروع کردم به تند تند ضربه زدن نفسش داشت بند میومد . گفتم حالا معنی تجاوز رو فهمیدی؟ همینجور که داشت آه وناله میکرد خندش گرفت. بعد از حدود 4-5 دقیقه کیرم داشت منفجر میشد گفتم من دارم میام کجا بریزمش گفت خالیش کن تو کسم من قرص می خورم . با پایان قوا پایان آبم رو تو کسش خالی کردم همزمان با من اونم دوباره اورگاسم شد . دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود و نمیذاشت کیرم و از تو کسش دربیارم . با همون حالت بدون اینکه کیرم از تو کسش در بیاد روش خوابیده بودم و لبا و گونه هاشو می بوسیدم. بعد ازاینکه از روش بلند شدم کیرم کاملا خوابیده بود رفتم دستشوئی . آخه از قدیم گفتند شاش بعد از کس خیلی صواب داره شایدم خیلی حال میده وقتی اومدم بیرون لب تخت نشسته بود معلوم بود که بازهم بعداز 2 باراورگاسم هنوز آمادگیشو داره گفتم حال کردی عزیزم ؟ گفت چه جوور گفتم میخوای معنی یه کمی بیشتر از تجاوز را بفهمی . گفت یعنی چه؟ گفتم زانو بزن کونتو قنبل کن بالا تا بهت بگم. گفت میخوای چیکار کنی؟ گفتم میخوام بکنم تو کونت.. گفت وای نه من تا حالا از پشت ندادم میگن خیلی درد داره گفتم اولش یکمی آره ولی بعدش خیلی حال میده گفت از کجا میدونی نکنه تا حالا دادی گفتم اگه تو راضی میشی آره گفت اول بذار برم دستشوئی بعداً یه فکری برات میکنم گفتم بدو برو و بیا که میخوام یه تجربه جدید داشته باشی. رفت دستشوئی و اومد همونطور که گفته بودم رو تخت قنبل کرد وگفت یه دفعه نکنی ها گفتم تو حالا صبر کن من کار خودمو بلدم . شروع کردم به بوسیدن ولیسیدن کونش وای که چه کون خشگلی داشت گرد و قلنبه و سفید. سگ کی بود جنیفر لوپز فقط سوراخش خیلی کوچیک و تنگ بود معلوم بود که فابریکه تودلم گفتم خدا به دادت برسه بعد ازاینکه خوب کونشو و اطراف سوراخشو ماساژ دادم نوک انگشتمو تف زدم و آروم فرو کردم تو کونش یه جیغ کوچیک کشید انگشتمو یه کم داخل سوراخش تکون دادم و یواش یواش تا ته کردم تو برای اینکه بیشتر تحریک بشه با اون یکی دستم کسشو میمالیدم فهمیدم کم کم داره خوشش میاد گفتم چطوره؟ گفت بد نیست گفتم صبرکن بهترم میشه بعد انگشتمو درآوردم و یه تف دیگه انداختم دم سوراخش و ایندفعه دو تا از انگشتامو فرو کردم گفت آخ چیکار میکنی دردم اومد گفتم یه کمی صبر کن حالا دردش تموم میشه آروم انگشتامو در آوردم و دوباره کردم تو دیدم راحت تر شد خلاصه یه چند دقیقه ای اون سوراخ ناز و تنگ رو آماده گائیدن کردم . گفتم کرم داری گفت آره از تو کیفم بردار دست کردم تو کیفش که کنار تخت گذاشته بود یه کرم برداشتم و کلی مالوندم به سرتاسر کیرم که حالا دوباره حسابی راست شده بود یه کمی هم مالیدم به کونش. خوابوندمش روی تخت قلبم داشت تند تند میزد آخه کردن کون اونم یه همچین کون خشگل و تنگی برام خیلی هیجان داشت. سر کیرمو گذاشتم دم کونش و یکمی با نوک کیرم سوراخش رو باز کرم بعد کم کم فشار دادم هنوز کلاهک کیرم وارد نشده بود که جیغش در اومد گفت خیلی درد داره درش بیار گفتم من که هنوز نکردم توش یکم صبر کن آروم آروم کیرمو همونجا دم سوراخش عقب و جلو کردم دیدم دیگه چیزی نمیگه سر کیرمو هل دادم تو مثل اینکه برق گرفته باشدش یه دفعه خواست ازجاش بلند شه که چون من روش خوبیده بودم نتونست گفت تورو خدا درش بیارم مردم از درد گفتم خیلی خوب درش میارم سر کیرمو که کشیدم بیرون یه دفعه چرخید و گفت من از کون نمیدم گفتم مگه چی شده معلوم بود داره از درد به خودش میپیچه گفت با اون کیر گندت جرم دادی گفتم نترس حالا توبخواب فقط نوکش را توش میکنم. خلاصه با هزار بدبختی دوباره راضیش کردم ایندفعه خیلی آرومتر سر کیرم رو دادم داخل و دیگه تکون ندادم تا یکمی جا باز کنه ازش پرسیدم دردش کمتر شد گفت نه به خدا فقط زود باش دارم میمیرم یکمی دیگه از کیرم رو هل دادم تو گفت آهای مگه نگفتی فقط نوکش رو فرو میکنی گفتم حالا یکمی بیشتر اشکال نداره. خلاصه اینقدر عقب و جلو کردم تا تقریباً پایان کیرم توی کونش جا گرفت. بدبخت نفسش دیگه بالا نمیومد شروع کردم به تلمبه زدن توی اون کون تنگ اون هم فقط گریه زاری والتماس میکرد ولی من که دیگه از لذت تو آسمونا سیر میکردم اصلاً گوشم بدهکارنبود دیگه داشتم تند تند کیرم رو عقب و جلو میدادم سوراخ کونش مثل یه حلقه تنگ کیرم رو فشار میداد که من خیلی حال میکردم میدونستم چون تازه آبم اومده به این زودی ها دیگه آبم نمیاد راستش یکمی دلم براش می سوخت اما لذت کون کردن اونم یه همچین کون توپی رو با هیچی نمی تونستم عوض کنم. شاید 10-15 دقیقه داشتم به طور خفن کونش رو میکردم دیگه داشت از حال میرفت که آبم اومد وتمامش روتو کونش خای کردم وقتی دیگه تکون نخوردم خودش رو با زور جابجا کرد که کیرم از تو کونش بیاد بیرون وقتی کیرم در اومد سوراخش که تا چند دقیقه قبل سوزن هم از توش رد نمیشد به اندازه یه غار باز شده بود. بعدش شروع کرد به گریه زاری کردن و بد و بیراه گفتن که مردشور خودت و کیرت رو ببرند اصلاً تو غلط کردی اومدی تو اتاق من و از اینجور چیزها گفتم تا وقتی تو کست بود که خیلی های و هوی میکردی حالا چی شد یه دفعه اخ شد گفت از اتاقم برو بیرون وگرنه جیغ میزنم گفتم نگفته بودی هم میرفتم و سریع لباسهامو پوشیدم و زدم بیرون بعد اون قضیه مثلا دیگه باهام قهر کرد من هم محل سگ بهش نذاشتم یه روز دیگه هم تو تهرون موندیم و تا دیگه ماموریت تموم شد و برگشتیم شهرمون. بعد هم توی شرکت و یا تو سرویس که همدیگه رو میدیدیم اصلاً انگار نه انگار که همو میشناسیم مثل همون قبل بود با همون چادرو چاقچوق اسلامیش گفتم به تخمم ما که کس و کون رو میخواستیم اونم کردیم ولی اگه توی کون کردن زیاده روی نکرده بودم میشد حالا حالاها باهاش حال کرد. تقریباً 2ماه از اون ماجرا میگذشت که یه روز اتفاقی تو خیابون دیدم داره با یه آخونده راه میره تازه فهمیده بودم که حاج خانوم خانم حاج آقا تشریف دارند که اینقدر جا نماز آب میکشند ولی به محض اینکه یه فرصت مناسب پیش بیاد کس و کونو به حراج میزارند اینقدر جیگرم خنک شد که خانم یه آخوند مادر قحبه رو اونجوری کرده بودم میخواسیتم برم بهش بگم به جای اینکه اینقدر برای مردم کسشعر میگی برو اون خانم جندت رو جمع کن ولی گفتم کس خواهرش بذار مردم حال کنن مگه بیکاری. خلاصه این بود خاطره سکس ما با خانم حاج آقا اون هم توی ماًموریت راستش تا حالا که حدود 2 سال از اون ماجرا میگذره دیگه کس به اون توپی گیرم نیومده. ان شا الله که خداوند این برکات را برای اسلام و مسلمین حفظ کنه و سایه حاج آقا های خانم جنده لاشی رو هم از خایه ما امت اسلامی کم نکنهنوشته‌ محسن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *