قسمت قبلخب به اونجا رسیدیم که این شهرزاد خانم راضی شد برای رهایی یافتن از اون پاسگاه و پایان ترسش کیر منو تو دهنش جا بده. اصولا سکسی که یه طرف ناراضی باشه فقط به طرف دیگه فاز میده و اون شخص در اون لحظه من بودم. جای دوستان حشریم خالی. البته زیاد وارد نبود اما خب از قدیم گفتن لنگه کفش در بیایان نعمت هست همین هم از سر ما زیاد بود تو اون دهات. چشمهاشو بسته بود و بچه رو گذاشته بود روی پاهاش و با یه دستش بچه اش رو نگه داشته بود و با دست دیگه اش سعی میکرد جلوی منو بگیره که زیاد نکنمش تو دهنش اما خب زور من به اون میچربید. لذت خوبی داشت که سر کیرم رو ته حلق اون حس میکردم چند باری هم اوق زد اما خب چاره نداشت بیچاره.. کیرم رو از دهنش دراوردم و گرفتم بالا بهش گفتم میخواهم بهترین بستنی چوبی عمرت رو خوب بلیسی با مخلفات. نارضایتش از وضع موجودش منو بدتر حشری میکرد . حس زبونش روی تخمام پاهامو سست کرده بود. حسابی که کیرمو خورد و خیس شده بود بهش گفتم بلند شده بچه رو ازش گرفتم و گذاشتم روی تختی که تو اتاق بود.. پتو رو هم کشیدم روش.. حس پدرانه رو حال کردید.. حالا باید میرفتم سراغ مادر بچه و دلی از عزا در میاوردم.. ایستاده بود.. قد بلندی نداشت اما گوشتی بود جای شما خالی.. اول میخواهستم چادر رو از سرش دربیارم اما گفتم بذار یه بار با حجاب بکنیم اینم برای خودش تنوعی هست. بردمش نزدیک میز و خمش کردم. چادرش رو با دامنشو رو زدم بالا.. سفیدی و گوشت الودی پاهاش از پس سیاهی چادر و لباسش بدجوری خورد توچشمم. حتما امتحان کنید قول میدم حال کنید.. کمی که بالاتر بردم رونهای خوشگلش پیدا شد راستش اول میخواهستم با زبونم پاهاشو بلیسم اما هر لحظه ممکن بود یه سر خری پیدا بشه هم اینکه کمبود وقت داشتم.. از خیرش گذشتم فقط با دستهام حسابی مالوندمش قبول دارم کمی پیر مردی بود اما خب چاره چیه.. رسیدم به شورتش.. یه شورت که کونش نسبتا بزرگش رو تو خودش جا داده بود خوب بود از بعضی از این کونهای دختر شهری خوش فرم تر بود.. شورت مشکیشو کشیدم پایین تا بالای زانوش.. با یه دستم کمرشو گرفته بود و با دست دیگه ام لای پاشو مالش میدادم گفتم شاید خودش هم به حال بیاد اما فقط گریه زاری های خفیفی ازش میشنیدم گوش برا این گریه زاری های کر بود. کمی مو داشت روی کسش هم باز هم میشد رنگ گوشت کسش رو دید. دور کونش کمی سیاه بود . دنبال کون نبودم هیچ وقت پس سر مبارک رو گذاشتیم بر روی اون کس دهاتی و کله اش رو فرو کردم. خودشو کشید به سمت جلو دستم رو بردم روی شونه اش میدونم اگه بخواهم همش رو بکنم داخلش میخواهد اذیت کنه جوری گرفتمش که راه اینکه خودشو بکشه جلو رو نداشته باشه. و با نامردی کامل تا اخر کردمش داخلش. میخواهست جیغ بزنه اما دست رو گرفت تو دهنش میدو نست که صداش دربیاد از اینجا بیرون برو نیست. حالا دیگه کیر من تو یه کس نسبتا تنگ بود. خودم هم لباسم تنم بود و فقط کیرم رو از قسمت زیپ شلوارم داده بودم بیرون که در حین کردنش سگک کمربندم رو هم باز کردم و شلوار و شورتم رو هم کمی کشیدم پایینتر. از اینکه چطور کردم و چطور کس داد خب میذارم به حساب تجربه شما کیر به دستان که همتون میدونید.. خلاصه جونم بگه براتون که زیاد دوام نیاوردم. فکر کنم سر جمع کمی بیشتر از 10 دقیقه بود که دیگه داشت ابم میومد. کیرمو کشیدم بیرون گذاشتم لای پاش. داغی کیرم رو با سردی لای پاش کاملا حس میکردم پاهاشو با دستم بهم فشار دادم کمی عقب جلو کردم و ابمو رو ریختم روی رونهاش. خدایی خوشم میومد ازشون.. همچین که ابمو ریختم حس سبکی کردم اونقدر ک کمی عقب عقب رفتم و نزدیک بود از پشت بیفتم . نشستم روی صندلی که اون روش نشته بود قبلا. اونم سرشو گذاشته بود روی میز و تو همون حالت مونده بود. داشتم به شاهکار خودم نگاه میکردم. یه باسن سفید که تا چند لحظه پیش کیرم من داخل کسش بود قطره های ابم داشتم از پاهاش میومد به سمت پایین. .. بهم گفت میتونم بلند شم؟گفتم اره بلند شو دست کردم تو جیبم دستمال دراوردم بهش دادم خودشو تمیز کرد و شورتشو کشید بالا و دامنشو درست کرد. رفت سمت بچه اش همین ابادی بالا برادرش زندگی میکنه میره پیش اونها ؟ گفتم اذیت شدی ؟ چیزی نگفت… ابمو رو خودم خوردم کلید در رو چرخوندم .. سرباز رو اونو بغل کرد و شروع کرد به گریه زاری کردن..بلند شدم شلوارمو درست کردم و از کلمن تو اتاق براش اب ریختم .دستمو پس زد گفت حال میتونم برم؟ گفتم کجا میری کسی رو داری؟ گفت صدا کردم…سرباز محمدی این خانم میتونه بره…پایان
0 views
Date: November 25, 2018