ماندانا پاکدامن

0 views
0%

سلام،حامدم ومتاهل،تویه جای مهم کارمیکنم وخیلیها دوست دارن براشون کاری انجام بدم.یه خانمی بودبنام رویا که به کرات باهاش رابطه داشتم.اون دوستی داشت بنام ماندانا که شوهر و دو بچه داشت.شوهرمانداناازنظرروحی خیلی اونواذیت میکرد تاجائیکه ماندانا از هرچه مرد متنفربود.ازطریق رویا خواست یه جوری طلاقش بگیرم.منم گفتم اول بایدبا ماندانا صحبت کنم بعددنبال کارطلاقش باشم.مدتی تلفنی صحبت کردیم وهروقت سرصحبت مشکلات جنسی باشوهرش بازمیکردم به نوعی تماس پایان میکرد.ازطریق رویا پیغام دادم که حاضره با من دوست بشه که ماندانا شدیدا ردکرد.البته رویا هم بمن گفته بودکه ماندانا اهل این حرفها نیست.به رویا گفتم ازش اجازه بگیر لای پاشو بخورم گفت نه.منم گفتم مزد کارمن چی میشه گفت یه هدیه برام میگیره.خلاصه هیچ نتیجه ای نگرفتم.البته راضی بودخرج یک خانم هرزه بده تاحال کنم .منم گفتم فقط ترا میخام.بالاخره یه جورایی راضی شدبعدطلاق صیغه بشه.یه روزنقشه کشیدم به رویا گفتم اونو بیاره خونه پدرم تاحداقل یه بار اونو ببینم و با گائیدن رویا روش باز بشه. آومد.دست دادیم به چشمم خیلی قشنگ اومد.وسط گائیدن رویا بهش گفتم لخت برو بیرون تاماندانا ترا ببینه و براش عادی بشه.بازم جواب نداد.بالاخره تصمیم گرفتیم رابطه تلفنی داشته باشیم.تا اینکه شوهرش سفرتفریحی رفت خارج ازکشور و اونم کارطلاقشو شروع کرد ومن هم پیگیرکارش بودم.چندباربیرون قرارگذاشتیم وهمدیگردیدییم.رویاحسادت میکردولی ما از رویا پنهان میکردیم. تا اینکه یه روز ماندانا زنگ زد گفت فردا بیاخونه ما.تافردا من ازاشتیاق مرده بودم.فردارفتم سرقرار.زنگ زدم گفت بیا کوچه وتکزنگ بزن من میام کوچه وترا میارم خونه.همینجورشد.رفتم خونه شون قدیمی بودوویلایی.دست دادم ونشستم.یه لباس تنگ راحتی یکسره پوشید.بندکرست وشرتش کاملا مشخص بود.دولا شدبرام چایی بیاره چاک سینه اش مشخص.دلدل میزدم کی بکنمش.کلی صحبت کردیم بعدبهش گفتم بیا پیشم بشین.نیومد.باخودم گفتم منظورش پس چیه .خونه اش خالی منودعوت میکنه لباس تحریک کننده میپوشه بعدشم حاضرنیست کنارم بشینه.دیدم زیادموندن اونم توخونه اون ونکردن.نگران شدم وازخونه شون اومدم بیرون.البته بااین کاراعتماداوروکاملا جلب کردم.فرداش زنگ زد گفت همدیگه ببینیم.منم گفتم بریم خونه ما.سرقرار گرفتم ورفتیم خونه ما.روی مبل سه نفره نشست منم کنارش بافاصله.ازهرجا صحبت کردیم بهش گفتم توبه شوهرت وفاداری ولی شوهرت چی؟کلی اذیتت میکنه الانم خارج کشور.حالاکه دادخواست طلاق دادی عملاجداشدی و….. .ناگهان دیدم بلندشد وگردنم بوسیدمنم ازخداخواسته.صورتشو لبوبوسیدم وبغلش کردم.بعدکلی بوسیدن دستاموآروم بردم سرسینه اش ازروی لباس.کلی مالیدم وشکمش وکمرش.دیدم راه میاد دستموازیقه اش بردم داخل سینه اش ومالوندم بعدکلی مالوندم بهش گفتم پیراهنت میکنی واونم ابرازتمایل کرد.لباسشوباسوتین درآوردم سینه اش خوردم.توخوردن سینه اش دستموبردم سمت شلوارش وازرو ی شلوارکسشو ملوندم دیدم عکس العمل منفی نداره.دستمو اززیرشلواربازحمت دادم روکسش نرمی کسش حس کردم.وای داشتم میمردم دکمه شلوارشو بازکردم وشلوارازپاش درآوردم.یواش یواش سرموبردم سمت شورتش وازروی شورت کسش بوکردم.اونم هوسی شد.ازکنارشورتش کسش درآوردم بوسیدم.اونم همکاری میکردتااینکه شورتش کامل درآوردم و روهمون مبل کسش میخوردم.بهش گفتم مانداناجون گردنم دردگرفت(دروغم نگفتم اون رومبل منم پایین مبل کس میخوردم)حاضری رو زمین درازبکشی.ماندانا هم قبول کردوروزمین درازکشید.وای باورم نشد ماندانایی که3سال دنبالش دویدم حالا روبرومن لخت خوابیده.آنقدرکسش خوردم تا اینکه نزدیک بودازحال برم.نشستم وسط پاهاش وسرکیرمو به کس نازش مالوندم ولب شکاف کس نازش گذاشتم.بعدبه ماندانا گفتممانداناجون اجازه میدی بذارم توکست.اونم سرش به نشانه رضایت تکون داد.منم کیرمو گذاشتم توکس ماندانا.وای چه زیبا.تاته کسش رفت.افتادم روش.صورتم روصورتش وکیرم داخل کسش.ماندانا پاکدامن من الان زیرمنه بعد3سال دوندگی.باورم نمشد…..تانگاش کردم گفتم ماندانا.نگام کرد وتونگاش آبم اومد ومنم همش خالی کردم توکسش.بعدبلندشدخودش وخودم تمیزکرد.احساس کردم چنان پشیمان هم نیست.چون فکرمیکردطلاقش درست میشه وگناهی نکرد.الان حدوددوسال ونیم که باهاش رابطه دارم.قسمتهای بعدی داستان رابعدادنبال کنید.نوشته حامد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *