این متن فاقد عناوین سکسی میباشد و صرفا چُسناله های یک گی در اقلیمی عقبافتاده به نام ایران میباشد.تو جایی که من زندگی میکنم معمولا با تفاوت ها مشکل دارن.تفاوت در سلیقه،تفاوت در رفتار…حتی تفاوت در گرایش یک فرد.به اسم غیرت کارایی انجام میدن که مردم دو هزار سال پیش هم انجام نمیدادن.بگذریم.وقتی تو همچین جایی زندگی کنی و مخصوصا اگه همجنسگرا باشی،مطمئن باش که داد زدن عقاید و گرایشت برات خیلی گرون تموم میشه.فک کنم تمامش هم بخاطر همجنسبازها و کونکونکیهای عزیزه که اسم همجنسگرا بد دررفته و یه دلیل دیگش هم میتونه آزاد نبودن و آگاهی نداشتن مردم از تفاوت بین همجنسگرا با همجنسگرا باشه.البته من دیگه خیلی وقته به حرفها و زمزمههای دور و اطرافم گوش نمیدم.وقتی به یه نفر علاقهمند میشی،تا موقعی که نمیدونه که بهش علاقه داری،همیشه سعی میکنی فاصلتو باهاش حفظ کنی و مراقب باشی که نفهمه که بهش علاقه داری.مخصوصا اگه گی باشی و خبر از تمایلات عشقت نداشته باشی.اما با پایان این سختیها از لحظه به لحظه همراه بودن باهاش لذت میبری و دوست نداری که هرگز جدایی بینتون بیوفته.دوس داری که همیشه دستات تو دستاش قفل باشه،همیشه سرتو رو شونههاش بزاری و دعا کنی که هرگز این لحظات تموم نشه.وقتی بدون منظور بوست میکنه،مثل گوشی موبایل،از درون میری رو حالت ویبره و یه حس غیرقابل وصف بهت دست میده؛اون یک لحظه به اندازه سالها زندگی کردن تو مغزت تداعی میشه.وقتی ازت ناراحته و جوابتو نمیده،تمام فکر و ذکرت این میشه که از دلش دراری و باهاش آشتی کنی و دیگه هیچوقت ناراحتش نکنی.شبا که شروع میکنه باهات شوخیای سکسی کردن از ته دل میخندی و دوس داری اون تیکه رد و بدل کردنا تا چندین ساعت ادامه پیدا کنه و با یه شب بخیر خیلی رومانتیک اون شب تموم بشه.همیشه تیپشو دوس داری و سعی داری راهنماییش کنی که همیشه بهترین باشه و مثل یه الماس زیبا بدرخشه.اما بعضی وقتا عشقت نسبت به راهنماییات و نصیحتات عصبی و چموش میشه.شایدم حق با اونه چون همیشه حرفای تلخ و صد البته واقعیت های تلخ رو از افرادی میشنویم که واقعا هوادار ما هستن.کسایی که بَد ما رو میخان سعی دارن نقابشونو با حرفای شیرین حفظ کنن.تو تنهاییات و ناراحتیات دوس داری پیشت باشه و مهم تر اینکه دوس داری بدونه که عاشقشی و اونم بت بگه که عاشقته.با خودت فکر میکنی کهچی میشد اگه یروز سرشو میزاشت رو شونهت و بهت میگفت کههمجنسگرائه؛اونوقت میتونستی سفره دلتو براش پهن کنی و یه ناهار رومانتیک روی سفره دلت مهمونش کنی.ولی یروز آخرش به این نتیجه میرسی که دیگه انتظار بسته و باید بهش بگی که دوسش داری،بهش بگی که عاشقشی و بهش بگی که این همه وقت منتظر بودی این لحظه برسه و از علاقت تعریف کنی.منتظر بمون ولی نه زیاد.به قول معروفیه روز خوب میاد…دوستان ببخشید اگه مزخرف و حوصله سَر بَر بود.تجربه اوله دیگه به بزرگیتون ببخشید.منتظر نظرات و انتقادهای سازندتون هستم.نوشته Mr.Binam
0 views
Date: May 14, 2019