سلام این داستان که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به 2 سال پیش که کلاس نهم بودم . مدرسه ما هر تابستون یه اردوی 7 روزه مشهد برا معدل بالا ها میزاره و میبره اون تابستون منم به همراه یه دوستام به اسم آرش انتخاب شدیم ارش یه سال از من کوچیکتره و من از وقتی کلاس هشتم بودم دوسش داشتم سفیده، تپله ، رنگ لباش سرخ سرخ ، موهاشم قهوه ای کم رنگ درسخونم هستمنم سفید و……. کلا همه تو مدرسه یه کرمی بهم ریختن …. و خرخون خرخونممنو آرش تا اون موقع باهم رابطه نداشتیم ، و فقط حرفشو میزدیم ، ولی هم دیگرو دوست داشتیم که فک کنم از همه چیز مهم تره کلا اون تابستون همدیگرو ندیده بودیم منم دلم براش تنگ شده بود تو تل که باهم حرف میزدیم به شوخی بهش گفتم که وقتی همو دیدیم باید یه لب بدی ، اونم گفت باشه خلاصه ما وقتی همو دیدیم که میخواستیم سوار اتوبوس بشیم و بریم مشهد تو اتوبوس کنار هم نشستیم و منم ( با لحن شوخی ) گفتم خب لبو نمیدی اونم به شوخی گفت خب بیا بگیرش منم با همون حالت خیز بردم به سمت لبش و لبامو گذاشتم رو لباش فک میکردم الان هلم میدی و پسم میزنه ولی دیدم داره همراهی میکنه پس منم شروع کردم لباش خیلی داغ بود ولی معلوم بود از کسی لب نگرفته ( در واقع منم نگرفته بودم ولی از بس قلدر ها مدرسه ازم لب گرفته بودن بلد شده بودم ) یه 2 دقیقه لب گرفتیم که دیدم بچه ها دارن شک میکنن و بیخیال شدم معلوم بود حشری شده چون نمیخواست بیخیال بشه خلاصه کارمون تو اتوبوس شده بود مالیدن و لب گرفتن بچه بچه کونی نبود و میترسیدم باهاش رابطه داشته باشم ( چون فک میکردم میخاد فاعل بشه ) اما گفتم اشکال نداره ( من جثه ام یکم کوچیه و ارشقد بلند تر از منه اما بهم میگه تو نازی خلاصه 12 ساعت تو راه بودیم وقتی رسیدیم مشهد رفتیم تو یه هتل اسمش حمید بود فک کنم خلاصه ما رفتیم تو یه اتاق دوخوابه تا شب هیچ کاری نکردیم ( چون یه ناظم داشتیم که خخخخخییییلی مذهبی بود ) شب که شد موقع خواب بقل هم بودیم ( ما یه رمزی داریم بین خودمون که من هروقت میخوام حرف ها ی عشقی و این چیزا بگم اونم کلمه کخسل یود ) بهش گفتم آرش کخسل بشم ؟؟ اون خندید و گفت از دست تو شایان منم گفتم دوسم داری؟ گفت اره گفتم پس لب بده اونم از خداش یود اومد جلو و لباشو گذاشت رو لبام از یه طرف خوشحال بودن و از طرف دیه این که ارش بشه خروسم ناراحت بودم همونطور که لب میگرفت دستش رو برد طرف کونم منم دستم رو بردم رو کیرشو مالیدم براش دیدم کم کم داره دستش رو میبره تو شلوارم هیچی بهش نگفتم اون دستش رو برد تو بلوزم و میکشید رو شکمم منم جرئت پیدا کردمو کیرشو از تو شلوارش در اوردمکیرش باریک و دراز بود و مث خودش سفید بود اونم دستشو برد تو شلوارم و کیرم رو گرفتکیرمو در اورد منم دستمو بردم رو کونش یه کون تپل و سفید داشت همونجوری رفت سراغ کیرم یکم باهاش بازی کرد برد سرشو مک زد و زیرش رو لیس زد بعد شروع کرد ساک زدن دیگه داشت ابم مبومد که بهش گفتم بسه حالا نوبت منه کیرش رو گرفتم تو دستم و شروع کردم به خوردنش حشری شده بودم گفت بسه ولی توجه نکردم یه دفعه ابش اومد و ریخت تو دهنم منم تو همون حالت نزدیک بود بالا بیارم یکم صبر کردم تا حالم خوب شه و گفتم ادامش اونم گفت بیا تو بزرگتری و چرخید منم از خدا خواسته رفتم کنارش خوابیدم و تف زدم در سوراخشو و سر کیرم با اولین فشار اخش بلند شد که گفتم الان ناظما میان تو اتاق ،اولش خیلی اروم شروع کردم بعد که جا باز کرد با فشار تنبله میزدم ابم رو ریختم تو کونش و بعد گفت حالا تو منم از روی زور ( و عشق ) چرخیدمکیرش باریک بود و راحت رفت تو ولی دراز بود و وقتی تنبله میزد درد به جونممی افتاد ولی بعد درد تبدیل به لذت شد ابش رو ریخت تو کونم و همونجوری یه لب ازم گرفت از اون هفت روز چند شبش رو باهم رابطه داشتیم تا اینکه ناظممون شک کرد و اتاقامونو عوض کرد .ببخشید اگه سرتونو درد اوردم خواستم با جزئیات بگمنوشته shayan
0 views
Date: June 13, 2019