شیفته و پرشور به افشین چشم دوخته بودم ،تو اون رقص نور و هیجان و پر از هیاهو ،،تو دیسكو بودیم ،،تو پوكت خیابون بنگلا ،،دیسكو ایلوژن انگار وسط تهرانیم مملو از ایرانیافشین خیلی راحت داشت ب فاحشه های تایلندی خیره خیره نگاه میكرد و در عین حال با من میرقصید،،میدونستم بینهایت از رفتارای سبكسرانه من بدش میادخودش ازاد بود ولی هر رفتار جلفی از من ی تنبیه پایان عیار در پی داشت ،،من اما یه دختر بینهایت نافرمان و خیلی خیلی یاغی تر از این حرفا بودم که بذارم ی پسر خودش هركاری دلش میخواد بكنه و منو ب بند بكشه،تنبیه میشدم ولی رام نهالبته افشین متعجب و بهت زده از یاغیگری بی حد و حصر من حتی دوبار هم تو این شیش ماه كم اورده بود و كات كرده بود ولی باز برگشته بود خودشدوباره چشمامو دوختم ب افشین ،، داشت شورش رو در می اورد ،،،اصلن حواسش ب من نبود،،تو ی فرصت مقتضی براحتی ی چرخ كامل زدم ،حالا رو ب یه پسر دیگه بودم ،،ی كمی میترسیدم ،چون تا حالا اینقد بی پروا عمل نكرده بودم ،،ی لبخند ب مرده كافی بود تا تنش رو پیچ و تاب بیشتری بده و سعی كنه توجهمو بیشتر جلب كنه ،،احتمالن اصلن نفهمیده بود پارتنر دارم ،،لبخندی زدم و رقصیدم ،افشین هنوزم حواسش پرت بود،،دست انداختم لباسمو كشیدم پایینتر ،،٠چاك سینه ام بیشتر افتاد بیرون ،تا چشم افشین دربیاد ،،میخواست مراقبم باشه .حالا مرده جلوم بود دقیقن و خیلی گرم میرقصید،از افشین فاصله گرفتم ،ب مرده بیشتر چسبیدم ،،قد بلند و خوش تیپ بود ،،بنظرم ایرانی نمیرسید ،همینجور ك میرقصید سر در گوشم گذاشت و پرسید where are you from ?لبخند زدم جوابی ندادم ،افشین تازه دیده بود من بهش پشت كردم و رو ب پسر دیگری می رقصم،من پشتم بهش بود ،حتمن الان اصلن باورش نمیشد،قبل از اومدن بهم هشدار داده بود حتی یه رفتار سبكسرانه رو بشدت تلافی میكنه ،گفته بود بهتره تو این یك هفته درست رفتار كنم ،و كاملن مطیع باشم ،وگرنه عواقبش پای خودمه ،،و البته بار اولی بود ك در یك كشور بیگانه با هم بودیم و هر اتفاقی می افتاد واضحن یك هفته باهاش بودم ،غرق در افكارم ب بدنم پیچ و خم دادم و با دیجی لب زدماهنگشو بلد نبودم فقط ادا بود با دردی ك در پشتم پیچید فهمیدم افشین داره مهره پشتم رو با انگشت شصتش فشار میده ،برگشتم و تو گوشش گفتم عزیزم دردم میاد،،مشكلی داری؟؟چشمای جدی و نگاه ماتش ی كمی منو ترسوند ،لبخند شیرینی زدم و گفتم من میرم ابجو بخورم ،دستمو گرفت و از جمعیت خارجم كرد،ب سمت بار راه افتادم ،مچ دستم رو گرفت ،،خیلی جدی تو گوشم زمزمه كرد بدون حتی یه كلمه حرف میری بیرون ،اونقد جدی بود ك جرات حرف اضافه ای رو پیدا نكردم.یه كمی پشیمون شدم ،كاشكی با اون مرده نرقصیده بودم ،،یعنی عصبانیش كرده بودم ؟ب بیرون دیسكو رسیدیم ،،از پله ها اومدم پایین ،از بدشانسی لباس بسیار بدی پوشیده بودم .چاك سینه ام عیان بود و دامن لباس هم بشدت كوتاه بود،وقتی از دیسكو بیرون اومدم نگاه مردا بخصوص مردای ایرانی رو حس میكردم ،ك انگار لحظه ب لحظه خون افشین رو بیشتر بجوش می اورد ،مچ دستم رو محكم گرفت و راه افتاد ،،دردم می اومد ،ولی جرات حرف زدن نداشتم ،نیم ساعت بعد هتل اصلن حرف نمیزد،همیشه بدترین تنبیه برای من حرف نزدن بود ،دراز كشیدم روی تخت ،بشدت خسته بودم ،روی تراس ایستاده بود و سیگار میكشید،،دلم میخواس دلبری كنم ،،ولی رفتارش غریب بود .خوابم برد ،ناگهان از كشیده شدن موهام بیدار شدم ،بشدت موهام كشیده شد و بدون هیچ مكثی یكی محكم خورد تو صورتم ،چشمامو باز كردم هنوزم تاری دید داشتم ،،،هنوز اومدم اعتراض كنم ك صدای محكم افشین خفه ام كرداگه یه كلمه فقط یه كلمه بشنوم بلایی ب سرت میارم ك تا یك هفته تو همین اتاق بتمرگی و هیچ گورستونی نریاز تخت برو پایین و زانو بزن جلوش زانو زده بودم و اون كاملن لخت ایستاده بود .پوزیش مورد علاقه اش .موهامو كشید ،كیرشو با قدرت كامل فرو كرد تا اعماق دهنم ،،،من همیشه دهن كوچیكی داشتم واس ساك زدنبشدت عق زدم،،همزمان خم شد و محكم زد تو صورتم و گفت بخور ،امشب شب اوله و ما قراره یك هفته اینجا باشیم ،،حتمن باید بفهمی چ كاری خوبه و چ كاری بده ،،،رقصیدن با یه پسر تو دیسكو بده ،نشون دادن چاك سینه ات خیلی بدتره .از چشمام بشدت اشك می اومد،سعی كردم بخورم ولی نمیشد،اونقد حركتای رفت و برگشتش سریع بود ك دندونم بی اختیار میخورد بهش و هربار ك دندونم میخورد یكی محكم میخورد تو صورتم ،،مراقبتر از قبل ساك زدنم رو ادامه دادم ،موهامو بشدت میكشید همزمان و میگفت خوب پس پشت ب من میكنی و با یه لاشی ك معلوم نیس از كدوم قبرستونی اومده میرقصی؟؟صاحاب نداری تو؟؟؟لباست رو میكشی پایین ك چاك سینه صاحب مرده ات بیفته بیرون ك كیر مرده برات بلند بشه ،،عقده كیر داری؟؟كیرشو از دهنم در اوردم و گفتم غلط كردم افشین، ببخشید ،غلط كردم .معذرت میخوام اقا .غرید با اجازه كدوم سگ پدری از دهنت دراوردی ؟؟؟كی بهت گفت اجازه حرف زدن داری؟؟؟كی بهت گفت توضیح بده گفتم غلط كردم،حق با توااههه گفت هنوز یك دهم كارم باهات تموم نشده ،باید اصلن قبل از رفتن ب دیسكو میدادم بخوری تا عقده كیر نداشته باشی ،خم شد و بازومو محكم چنگ زد و بلندم كرد .پرتم كرد روی تخت ،،گفت لباستو بكن سریع بدون حرف،بشدت ترسیده بودم ولی فك كردم نباید خیلی مطیع باشم وگرنه انگار مقصرم شاید الان باید پرچمم از همیشه برافراشته تر میبود ،دست انداختم سوتینمو كامل كشیدم بیرون. اروم لب زدم خودتم زل زده بودی ب فاحشه های دیسكو و از من غافل شده بودی،،من فك كردم واست مهم نیستم لابد سیلی ك كوبید تو صورتم صدامو خفه كرد،،گفت مهم هستی یا نیستی به تو مربوط نیست گفته بودم سعی كن خودتو جدی نگیری نگفته بودم ؟حالا میفهمی كی اینجا باید اطاعت كنه و درست رفتار كنه،،درازم كرد و با پایان قوا كیر كاملن راست شده اش رو داخل كرد،،از خودم عصبانی بودم ولی بشدت خشونتش تحریكم میكرد.در اقیانوس زمان پرتاب شدم ب شیش ماه قبل ،روزای اول دوستی ،سوالی ك از همه پسرها میپرسیدم در اولهای دوستی ازش پرسیدم ،،افشین +جانم جوجه جانم _تو از رابطه من با بقیه پسرا بدت میاد؟من دختر ازادیم هاحسود ك نیستی ؟بلند خندید ،،دستش رو اورد جلو زیر چونه ام گذاشت زل زد تو چشمام .خیلی محكم گفت هرگز تو دوستی با من خودتو زیاد جدی نگیر،هرگز ،چون تو اون كاری رو میكنی ك من میگم و من میخوام ،ضمنن هنوز دختری نبوده ك اونقد واسم مهم باشه ك بخاطرش حسادت كنم جوجه رنگی با اسپنكی ك روی باسنم شد ،پرت شدم ب زمان حال ،افشین منو برگردونده بود و داشت منو خیلی محكم اسپنك میكرد،و همزمان میغرید باسنت رو كردی بمن ك سینه هات رو ب اون مرده باشه .لازم بود همونجا میزدم تو دهن جفتتون ؟فك نكردی این باسن خوشگلت رو كبود و سیاه میكنم هرزه كوچولو ؟گفتم غلط كردم ،چشم چشم ،ببخشید ك رقصیدم ،هركار شما بگید تا روز اخر میكنم.. ،میدونستم خشمش فقط با اسپنك تموم میشه ،دستشو از روی باسنم ورداشت و دوباره منو برگردوند ،دوباره فرو كرد،،با پایان قوا میكرد ،كسم بشدت خیس شده بود ،از خودم عصبانی بودم .از سوزش و درد داشتم جون میدادم ،و بازم تحریك شده بودم ،واقعن پشیمون بودم از رفتار احمقانه ام ،،میدونستم كافیه بفهمه كه تحریك شده ام تا در همون لحظه بكشه بیرون ك من ارضا نشم اصلن نباید میفهمید ،ممكن بود فكر كنه خیسی مال تحریك خودشه .ناگهان بی اختیار یه خرخر از گلوم بیرون اومد ،،از معدود دخترایی بودم ك اه و اوه نمیكردم موقع تحریك و بقول افشین عین گربه ها خر خر میكردم ،،البته خودم میگفتم عین پلنگها و افشین همیشه دستم مینداخت و میگفت گربه ها خر خر میكنن نه پلنگها كودن جون ،،،افشین غریدكدوم خری بهت اجازه داد تحریك بشیكی گفت اجازه داری خرخر كنی ؟؟تو فكر مرده تو دیسكویی ؟گفتم من غلط بكنم ، تو فكر من فقط تویی ،،تا ابد بی هوا دستای بزرگ و مردونه اش رو اورد جلو و نوك سینه هام رو بشدت فشار داد ،،تمام تحریكم جای خودشو ب درد داد،هنوز دردش تموم نشده بود ك همزمان با جفت دستش كوبید روی دوتا سینه هام و خشمگین لب زد حتی یك دیقه و ثانیه فك نكن ك خر میشم با حرفای قشنگت این یك ولی دو تا روز اخر میفهمی ك باید این وامونده هارو بپوشونی چون صاحاب دارن ،،،دوباره محكم و چپ و راست زد روی سینه هام ..تو دلم نالیدم بمیری افشین ،بمیرم من ك ولت نمیكنم برم ،دوباره با فشار داخل كرد و با خشم جلو و عقب كرد .میدونستم دیر ارضا میشه و اگه كوچیكترین اعتراضی بكنم خشمش فوران میكنه و ممكنه بیشتر تنبیه بشم ،اشتباه كرده بودم و باید مجازاتمو میپذیرفتم ،،فك كنم اخراش بود .سرشو گذاشت روی صورتم و محكم لبمو مكید .جوری ك شوری خون رو حس كردم وحشی ب ناگهان سرشو برداشت از صورتم و كیرشو از كسم اورد بیرون ،دستشو با خشونت انداخت پشت گردنم و بلندم كرد،نشستم ،همه التشو كرد تو دهنم ،شوری ابش و بوی وایتكس همزمان ریخت تو دهن و بینیم غرید دلم میخواد ی قطره اش رو بریزی بیرون تا بفهمی ك قراره تازه چی كارت كنم ،تمام ابش تو دهنم بود ،داشت حالمو بهم میزد ،میدونست از اینكار متنفرم و اونو خیلی تحقیر امیز میدونم .خیلی محكم و قاطع گفت قورتش بده،یالا بازم دلم میخواست نافرمانی كنم و بپرم از روی تخت از دستش در برم و برم توی دستشویی بریزم ،،ولی قطعن با كمربند تنبیهم میكرد،اصلن جونش رو نداشتم ،قورت دادم خسته و پشیمون افتادم روی تخت ،ارضا نشده بودم و كمرم درد میكرد.افشین داد زدنشنیدم دوباره معذرت خواهی كنی،محكم و قاطع و بدون لحظه ای مكث گفتم معذرت میخوام ،،غلط اضافی بود ،،تن كوفته ام رو روی تخت ولو كردم و بیهوش شدم ،،پایان نوشته ملكه_قلابی
0 views
Date: January 13, 2019