من توی یکی از صنایع تخصصی کار میکردم و تو تلگرام واسه صنعت خودموپ نه گروهس داشتیم و نه کانالی. ففط ازین مجله های اگهی نامه بود که هزینه های زیادی میزاشت دست شرکتها. من شروع کردم یه کانال و یه گروه زدم که به سرعت ۳۰۰ نفر تو گروهم اضافه شدن . البته میگم گروهم صنعتی بود و بحث کلا کاری و صنعتی بود. یه روز یه خانومی با من تماس گرفت که ذز فلان مجله هستم و ما تازه شروع کردیم مجله بزنیم اگه اجازه بدی تو گروهت فعالیت کنم. من هم قبول کردم و اون هم تو گروهمون. یه یه سالی از ماجرا گذشته بود که نمیدونم چی شد اون زنه بهم پیام داد کخ اره سرم کلاه گزاشتن و بعد از اینکه مجله رو قشنگ راه انداخته از شرکت انداختنش بیرون. بنده خدا بدجور ضزبه ی اعتماد کردنو خورده بود. منم دلداریش میدادم و بهش راه و چاه رو نشون میدادم که بتونه شکابت کنه و حقشو بگیره. منتها فقط تلفنی و پیامی باهم در رابطه بودیم. از عکسش معلوم بود ۳۵ الی ۴۰ سالشه. یه روز گفت منو تو گروهت و کانالت ادمین کن گروهتو گسترش بدیم و تبلیغ بگیریم . گفتم باید بیشتر باهم صحبت کنیم و باهم قرار گذاشتیم یه کافه.رفتیم کافه و دیدم چه کوسیه از نزدیک . قشنگ یه کس ۴۰ ساله ی رسیده و ابدار. باهم صحبت کردیم و قرار شد ادمین کانال بسه. و هرچی اگهی گرفتیم نصف نصف کنیم. کانالمون در عرض یکی دو ماه چند هزاری شد و همینطور رو به بالا بود که شروع کرد اگهی گرفتن . همیشه هم شماره کارت منو میداد و من تایید واریز میکردم اون اگهی میزاشت. کانالمون تعدادش زیر ده هزارتا بود ولی چون تخصصی و صنعتی بود همونم زیاد بود. خلاصه خوب درامدی داشتیم از کانال و هرروز و هر شب باهم هماهنگی و صجبت تلفنی و چتی داشتیم میکردیم .قرار شد یه روز قرار بزاریم و موفقیتمون رو یه جشن دو نفره بگیریم. صحبت اینکه کجا برژم کجا نریم . گفت بریم چالوس یه شبه. گفتم باشه.بعد یکسال فعالیت کاری برای دومین بار میدیدمش. اصلا نمیدونستم مجرده متاهله چیه. یعنی کلا حرفامون کاری بود و اصلا شخصی صحبت نکرده بودیم.محض احتیاط چنتا کاندوم هم برداشته بودم. بلاخره زنی که حاضره باهات تنها بیاد چالوس اگه نکنیش از دست دادیش.رفتم دنبالش دوباره دیدمش حال کردم عجب کوسی بود. راه افتادیم سمت جاده . سر صحبت شخصی رو باز کردم و گفت که دو ساله از شوهرش جدا شده و تنهاست. فهمیدم که دیگه باید بکنمش. خلاصه با کلی خوش و بش رسیدیم و من یه ویلا از قبل تلفنی رزرو کرده بودم که یه تخت دو نفره بیشتر نداشت.بعد اجاره خونه رفتیم لب دریا کلی قدم زدیم و بعد رفتیم خونه . اماده شدیم برای خوابیدن که اون چراغا رو خاموش کرد و یه شب خواب روشن کرد . رفت اون یکی اتاق لباسشو عوض کنه. وقتی اومد چشمام چهارتا شد . یه لباس خواب سکسی توری ابی که زیرش یه شزت لامبادای ابی تنش بود . و سینه های لختش که زیر توری بود. جفتمون میدونستیم چی میخوایم. اومد و حسابی سینه هاشو خوردم و انداختمش رو تخت پاهاشو دادم هوا شرتشو دراواردم خودمم لخت شدم . از اون کاندومای ذخیره باز کردم کشیدم رو کیرم . گفت کاندوم واسه شی اوارده بودی. گفتم جفتمون میدونستیم داریم واسه چی میایم اینجا. خندید . کیرمو تنظیم کسش کردم فشاردادم تا ته رفت تو و ناله ش بلند شد. بی پدر یه جوری ناله ی شهوتی میکرد ادم از صداش لذت میبرد. کاندومم تاخیری بود و کیرمو بی حس کرده بود و تند تند داشتم تلمبه میزدم. یکی از علایقم اینه که سکس تند و خشن داشته باشم. بهم حس قدرت میده . منم محکم تلمبه میزدم و صدای تلپ و تولوپ خونه رو برداشته بود. برگردوندمش قمبل کرد . از پشت گزاشتم کسش. کلا چهل دقیقه بود داشتم تلمبه میزدم و ابم نمیومد و خسته شده بودم و خیس عرق بودم. کشیدم بیرون کاندوم در اواردم و بدون کاندوم شروع کردم لاپایی زدن . انقدر زدک تا ابم اومد و پاشیدم رو سینه هاش.نوشته بیهوش
0 views
Date: December 12, 2019