مریلا

0 views
0%

سلاماسم من علي 27 سالمه اين اولين داستاني كه ميخوام براتون بنويسم يه دختري توي محلمون زندگي ميكيرد كه اسمش مريلا بود من بد جوري تو كفش بودم هميشه دوست داشتم كه يه حالي باهاش بكنم ولي دختره سفتي بود اصلا پا نميداد يه 6 ماهي ما تو كف مريلا بوديم تا اينكه زمان عقد برادرم رسيد كه از شانس عالي من دختري كه مد نظر برادرم بود خواهر كوچيكه مريلا بود 4 سال ازش كوچيكتر بود من موقع خواستگاري برادرم دانشگاه بودم شهر خودمون نبودم. به من زنگ زدن كه هفته بعد عقد اشكان داداشمه منم خوشحال مرخصي گرفتم اومدم روز عقد توي محضر ديدم به به مريلا با يه دختر جيگرتر از خودش كه بعدا فهميدم دخترخاله اش بوده وارد محضر شدن با ديدن مريلا فكم افتاد پيش خودم گفتم كه حتما اومدن نوبت بگيرن يا حتمان اوانهم فاميلي دوستي واسه عقد دارن كه ديدم رفت سمت برادرم دست دادن حال واحوال من كه با ديدن اين صحنه شاخم سبز شده بود حسابي جا خوردم از برادرم پرسيدم كه اين كي بود اشكان جواب داد كه اين خواهرزنم ديگه خواهر ماراله من با شيندن اين حرف برادرم تو كونم عروسي بود كلي خال كردم پيش خودم گفتم دارم برات عزيزم خلاصه ما رفت امدمون زياد شد خونه داداشي چون ميدونستم كه مريلا جونم زياد ميره خونه اشكان يه روز كه دعوت بوديم خونه برادرم مريلا هم اونجا بود اخه بدليل سن كم خانم برادرم اون توي پخت پز كمكش ميكرد شام كه خورديم همه توي حال نشسته بوديم (البته بگم كه مريلا يه دختر تقريبا سبزه با سينه 70 قد 167 و يه كمر بازيك كون گرد تقريبا بزرگ يه هيكل مناسب واسه سكس عالي) مريلا روبري من نشسته بود يه دامن تقريبا كوتاه تا زير زانو با يه پيرهن استين كوتاه جوري نشسته بود كه من شورت قرمزش ميديدم ولي از ترس مادرم تابلو نگاه نميكردم وقتي كه بلند شد اومد ظرف ميوه ببره من بهش گفتم دمت گرم پس پرسپوليسي بودي كه تحويل نميگرفتي(اخه من استقلاليم) گفت تو از كجا فهميدي گفتم از رنگ شورتت فهميدم يه نگاه غضب الودي به من كردو رفت تو اشپزخونه از اين خرف من يه مدتي گذشت يه روز يه پيام واسم اومد كه راستشو بگو شورت منو كجا ديدي شمارش واسم اشنا نبود ولي اولش ترسيدم ولي دل به دريا زدم نوشتم كه وقتي اوي پات بود ديگه كه جواب داد پس چشم چروني هم ميكني منم گفتم كه خدت ميدوني كه دوست دارم اگه نگاهي كردم از روي عشقي بوده كه بهت داشتم خلاصه رفتم رو مخش قرار گذاشتم كه روزي كه خونه برادرم بود بگه كه منم برم اونجا.روز موعود فرا رسيد زنگ زد بهم كه بيا خونه اشكان كه ببينم چه مرگته منم رفتم از شانس بد من خونه پر ادام بود مهموني بود واسه خودش خلاصه از عصر كه ما اونجا بوديم تا اخر شب فقط يا پيام ميدادم بهش يا اينكه يواشكي يه ندايي ميدادم بهش كه دوست دارم از اين كس شعرا اخر شب كه همه رفتن پدرم ابنا كه خواستن برن گفتن كه مريلا يبا ما كه داريم ميريم تورو هم ميذاريم در خونتون كه مريلا جواب داد من امشب ميمونم كه كه طبقه بالا بودم داشتام پايين ميومدم باشنيدن اين حرف مريلا سريع برگشتم رفتم تو اتاق اشكان خودم به خواب زدم پدرم اومد بالا دو سه باري صدام زد من توجهي نكردم مادرم گفت ولش كن بذار همينجا مي خوابه چكارش داري رفتن تو همين افكار بودم كه خوابم برد يهويي با حس دردي رو كونم از خواب پريدم ديدم اشكان با لگد داره من مسزنه ميگه گمشو برو پايين تو حال بخواب منم كه انگار جن ديده بودم از خواب پريدم يه بالشت با يه پتو برداشتم رفتم پايين؛ واي خداي من چي ميديدم مريلا با يه دامن كوتاه يه تاپ چسبون روي مبل نشسته بود داشت ناخن سوهان ميكشيد با ديدن من مثلا خودش جمع جور كرد يه اخمي كرد گفت گمشو بخواب بده واست تا اين موقع بيداري منم كه بدجوري خروده بود تو ذوقم گفتم چيه از بيداربودن من وحشت داري كه جواب داد اخه مگه تو چي داري كه من ارش بترسم گفتم اي يه چيزايي واسه گفتن دارم رفام ربروش دراز كشيدم دل به دريا زدم گفتم اشكان كه الان بغله ماراله تو نميخوايي بيايي بغله من عزيزم ديدم جواب داد الان وقاش نيست بذار خودم بيدارت ميكنم من فكر كردم كه شوخي ميكنه يا ميخواد جلو من كم نياره خلاصه من خوابم برد كه ديدم يه گرمايي كنار گوشم دارم حس ميكنم يه صداي شهوت الودي داره ميگه عليييييييييي بيدار نميشي وقتي چشامو باز كردم صورت مثل ماهش جلو چشام بود گفتم جانم عزيزم گفت كه بيدارشو گفت چيه گفت حالم بده گفتم چرا گفت رفتم بالا پتو بيارم كه صداي نفساي اشكان مارال ميومده الان حالم بده ولي توروخدا قول ميدي كه از رابطمون كسي باخبر نشه با گفتن اين حرف دستمو انداختم دور كمرشو محكو كشيدمش سمت خودم لباشو محكم مك زدم گفتم نامرد پس حالا درك ميكني من چي كشيدم چه زجري كشيدم ديدم گفت كه خره منم دوست دارم ولي چون ميدونستم كه برادر اشكاني جرات نداشتم ابراز علاقه كنم بهت و زبونشو تو دهنم كرد و شروع كرد به مكيدن همينجوري مه ميخورد لبامو منم شروع كردم از رو لباس به مالوندن سينه هاش وااااااااااي كه چه حالي ميداد؛ بعد خوابوندمش رو زمين لباشم خوردم بعد سرمو بردم زير گردنش ليس ميزدم گوششو كرد تم دهنم مك زدم اونم با دستا نازش كيرم گرفته بود باهاش بازي ميكرد من كم كم سرمو بردم پايين واي چي ميديدم عجب كسي داشت اين مريلاي من؛ پاشو دادم بالا شرتشو دراوردم جدا كسش زيبا بود دو دستي كسش باز كردم زبونم كشيدم وسط كسش چقدر داغ بود با تماس زبونم به كسش يه نفس عميق كشيد با دستاس سرم چسبوند به كسش منم كه تو حال خودم نبودم مثل قحطي ديده ها شروع كردم به خوردن كسش اونم ميگفت بخوووووووووووووووور اهههههههههههههه دارم ميميرم يه 10 دقيقه اي خوردم كسش گفتم من ميخوابم بيا برعكس بيفت روم من كست ميخورم توهم كيرم بخور بعد دارزش شدم اونم اومد روي من برعكس خوابيد كيروم با يه ناز و عشوه كه فقط از خودش ديدم كيرم كرد تم دهن وااااااااااااااااااااااااااييييييييييي كه عجب ساكي ميزد منم كسش ميخوردم زبونم ميكشيدم وسط كسش يه چند دقيقه اي كه داشتن كسش ميخوردم ديدم كسش فشار داد سمت پايين جوري كه نفس كشيدم واسم سخت بود از تكوناش فهميدم كه داره ارضا ميشه منم سرعتم بيشتر كردم كه از تكوناش فهميدم كه ارضا شده بعد خوابوندمش رو زمين افتادم روش شروع كردم به خوردن لباش گزدنش بعد يه كم سينههاي مثل بلورش خوردم حالش كه جا اومد گفتم كه ميخوام بكنمت پس روبه پايين بخواب عزيزم يه كم تف به كيرم زدم يه بالشت گذاشتم گفتم بخواب روي بالشت كه كونت بياد بالا كمتر اذيت بشي بعد سوراخ كونشم يه تف جانانه زدم كيرم گذاشتم رو سوراخ كونش گفتم شل كن كونتو بعد يه كم فشار دادم واييييييييييييي وقتي سر كيرم رفت تو عجب حالي پيدا كردم يه كم خودش جمع كرد گفتم تكون نخور تا كيرم تم كونت جا باز كنه يه كم مف شل كرد كيرم تا نصفه كردم تو كوووووووووووووووووونشششششششششش ديگه حالم دست خودم نبود خلاصه كم كم شروع نردم به تلمبه زدن مريلا هم يه تلمبه زدن من يه ريتم خاصي به كونش ميداد كه منو بيشتر حشري ميكرد مگفت بكننننننننننننن منو بكنننننننننننننننننننن من جنده لاشی توام من كوني تواااااااااااااااااااااااااام تا ته بكن تو كونمممممممممممممم پارم كننننننننننننننننننن يه 10 دقيقه اي تو اين حالت بوديم كه گفت نميكني تو كسم گفتم مگه اوپني گفت نه كسو خالت ارتجاعي داره تو بكن توش كاريت نباشه من اولش ترسيدم ولي وقتي پاشو داد بالا چشم خورد به اين كس ناز مظلومش دلمو به دريا زدم كيرم كردم توششششششششششششش واييييييييييييي كه چقد داغ بود كيرم كه كردم تو سرم بردم جلو صورتش شروع كردم به لب گرفتن ازش مريلا هم كه خيلي حشري شده بود پاهاش دور كمرم حلقه كرده بود ميگفت بكن منو بكن من كيييييييييييييييييييييييييييررررررررررر مي خوام واي كير كلفتتتتتتتتتتتتتتتت منم سرعتم بشتر كردم اونم ناله هاش بيشتر شده بود بهش گفتم من ابم داره مياد گفت نه تورو خدا منم دارم ارضا ميشم ميتوني تولش بدي تا منم ارضا بشم گفتم باشه يه چند ثانيه اي طئلش دادم با دستم شرئع كردم با بالاي كسش به بازي كردن تند تند چوچولشو ميمالوندم كه يهويي گفت حالا بزن تلمبه بزن منم شروع كردم كيرم تو كسش تكون دادن با دستش كمرم گرفته بود با يه ريتم خاصي كمر عقب جلو ميكيرد كه يهويي بدنش شل شد فهميدم كه ارضا شده منم كه داشت ابم ميومد كيرم بيرون كشيدم همه ابمو ريختم رو بدنش واي كه چه حالي داد اون شب بعد من رفتم دسشويي خودم پاك كردم اومدم توي حال يه گوشه اي خوابيدم. البته اينم بگم بعدا فهميدم كه مريلا كسش ارتجاعي نبوده به بار رقتي داشته خودش ارضا ميكرده ناكس زده خودشو ناكار كرده .اميدوارم كه از اين خاطره خوشتون اومده باشه (علي)

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *