مریم پاک و مهربون

0 views
0%

سلام خیلی وقته دوست دارم منم یه داستان بنویسم ولی تا حالا فرصت نکرده بودم چند روز بیکارم حشرم زده بالاداستان مربوط میشه به زمستون سال 89.. سه سالی میشد که با مریم کات کرده بودم دختر خیلی خوب و باوفایی بود حدود 3سال با هم دوست بودیم یا بهتر بگم زندگی کردیم باهاش تموم کردم خیلی هم ناراحت بودم چون اون عاشقم بود از همون اول ولی من هر چقدر تلاش کردم نتونستم عاشقش بشم روزهای خیلی خوبی با هم داشتیم..بعد از تموم کردنمون هم هر از گاهی باهم در تماس بودیم ما مثلا توافقی تموم کرده بودیم زمون دوستیمون مریم یه دختر پاک و مهربون بود بقدری فداکار بود که باورش برام سخت بود تنها عیبش این بود که عاشق من شده بود هیچکس دیگه ای اینقدر به من محبت نکرد بگذریم اینی که میخوام بگم مربوط میشه به بعداز کات کردنمونعصری برف شدیدی بارید من عاشق برفم.. سر کوچه از تاکسی پیاده شدم کوچمون خلوت بود و برف همه جارو پوشونده بود هوا نارنجی بود میدونید که تبریز با برف و هوای سردش مشهوره.. اون روز تولد دختر داییم بود و قرار بود بریم اونجا رسیدم خونه دیدم همه رفتن ساعت حدود 6-7 بود دوست نداشتم زود برم و کلا وقتی خونه خالی میشد دوست داشتم تو خونه بمونم.. چند ماهی بود که با یه دختر دوست شده بودم ولی نمیتونستم بهش بگم بیاد خونمون چون دوس نداشتم با دوست دختر جدیدم رابطه داشته باشم.. چون خاطره خوبی از مریم بخاطر سکس نداشتم با اینکه سکس های فوق العاده احساسی رو باهاش تجربه کرده بودم ولی عذاب وجدان بعد از تموم کردن باهاش خیلی آزارم میداد.. خلاصه رسیدم خونه تصمیم گرفتم یکمی مشروب بخورم بعد آژانس بگیرم برم خونه داییم اینا.. شیشه مشروب رو گذاشتم روی میز مزه آماده کردم یاد مریم افتادم کلی خاطره باهاش داشتم.. پایه مشروب بود واسم.. خوب مزه درست میکرد همینجوری که به خاطره هامون فکر میکردم 3،4 پیکی زدم.. یکمی سرم گرم شده بودم شیطونه میگفت زنگ بزن بهش میدونستم اگه بهش زنگ بزنم حتما میاد درجریان دوست دخترجدیدم بود و ما مثلا دوست معمولی بودیم بعداز 3سال هنوزم دوسم داشت شاید هنوزم داره یاد سکسامون اونقدر تحریکم کرد تا بی اختیار و سریع شمارشو که حفظ بودم گرفتم جواب داد بعداز کلی احوال پرسی گفت چه عجب یادی از من کردی؟ (چون اون به من زنگ نمیزد تا پیش دوست دخترم لو نریم..) گفتم داشتم مشروب میخوردم یاد تو و مزه هات افتادم گفتم یه حالی ازت بپرسم خیلی ازم تشکر کرد به شوخی گفت هرچی بخوای برات درست میکنم منم زود یه تهارف مثلا الکی کردم و با خنده گفتم پس بیا منتظرتم اونم با خنده گفت رسیدم در رو باز کن گفتم کووووشی؟ خندیدیم.. یه لحظه پشت تلفن ساکت شدیم پرسید جدی تنهایی میخوری گفتم آره با خنده گفت اگه دعوت میکردی حتما میومدم منم گفتم مگه دیر شده؟ گفت نه ولی مطمئنی؟ گفتم آره یه لحظه ساکت شد دودل بود از یه طرف خیلی دوس داش بیاد از یه طرف هم یه جور حس خجالت بینمون بود.. هر دومون میدونستیم که ما دوست معمولی هستیم.. میدونستیم که هیچوقت بهم نمیرسیم.. مریم هم دختر ول و لاشی نبود بعد من هم با کسی دوست نشده بود.. بالاخره گفت پس پیک رو بریز تا خودمو برسونم گفتم دیر کنی تمومه قطع کردم.. خونشون تا خونمون یه ربع بیست دقیقه راه بود، 40 دقیقه بعد رسید.. تو این مدت همه چیو آماده کردم لباس تمیز پوشیدم ادکلن مورد علاقه مریم رو زدم..رسیدنی زنگ زد درو براش باز گذاشتم.. اومد داخل.. خیلی شیک پوش بود قدش حدودا 170 با اندام لاغر.. دست دادیم مکثی کرد روبوسی کردیم و محترمانه تعارف کردم بیاد آشپزخونه همونجا دم در ورودی پالتو کرمی شیکی که تنش بود درآورد یه شال صورتی هم سرش بود اونم در آورد.. یه پیرهن کوتاه و بهاری سفید تنش بود برای اون هوای برفی خیلی نازک بود با شلوار جین چسبون بلافاصله اومد نشست پیکش رو بسلامتی من بالا کشید آروم و کاملا محترمانه مثل دوتا دوست معمولی شروع کردیم به صحبت و درد دل و خوردن مشروب.. رفته رفته درصد مشروب خونمون که بالا میرفت نگاهامون سنگین تر میشد و بهم گره میخورد.. چشمهای درشتی داشت.. چشاش پر از غم و عشق و نیاز بود کلا طوری باهام رفتار میکرد تا غیر مستقیم بگه بعد از من هیچی براش مهم نبوده … مشروب تموم شد گفت دیگه نداری؟ گفتم بازم دارم ولی پاشو تا بفهمی چقدر مستی آخه چشماش حسابی خمار شده بود.. پا شد یه نگاهی به دور و بر انداخت و حرفمو تائید کرد یهو چشمش به عکسم که رو در یخچال چسبیده بود افتاد رفت سمت یخچال دنبالش رفتم تا نخوره زمین چون صاف راه نمیرفت.. وایسادم پشتش ، یکم به عکس نگاه کرد و گفت یادش بخیر عکس مال زمونی بود که با هم بودیم.. و برگشت یه لحظه روبروی هم وایستادیم باز نگاهای سنگینمون بهم گره خورد.. یه قدم بینمون فاصله بود قلبم تند تند میزد.. بغلش کنم؟؟؟ این سوالی بود که تند تند تو ذهنم تکرار میشد گوشام داغ شده بود.. نگاه مریم نگاه ملتمسانه بود.. هل کرده بودم یه کمی که به طرفش رفتم خودشو ولو کرد.. بغلش کردم از شونه هام گرفت و خندید و تشکر کرد که مانع زمین خوردنش شدم.. قلبم بدجوری میکوبید و دستهام میلرزید.. همونطوری که بغلم بود سرشو بلند کرد به چشام خیره شد که دیگه نفهمیدم چی شد داشتیم از هم لب میگرفتیم خیلی محکمممم.. ضربان قلبم هی بیشتر میشد دیگه حس میکردم صدای قلبمو میشنوه هردومون دستپاچه بودیم انگار اولین بارمون بود داشتم بدنشو لمس میکردم.. انگار داشتم مرورش میکردم تا یادم بیوفته.. شونه هاشو ، پشتشو ، گردنشو ، باسنشو .. دستام بی اختیار فقط حرکت میکردن.. دیگه حسابی حشر بودیم.. لبامو از لباش کشیدم و از چونش شروع کردم به خوردنش از گردنش اومد سمت گوشاش نفسهای تندش میرفت توی گوشام و حسابی تحریکم میکرد زبونم از گردنش به گوشش که رسید آروم تو گوشم میگفت نه آرش نکن.. نه درست نیس.. و با این کارش میدونست که بیشتر تحریک میشم.. زبونم رو فرو کردم سوراخ گوشش.. محکم بغلم کرده بود که یهو خودشو ول کرد.. سرپا بودیم گرفتمش تا بخودش بیاد.. انگار داشت گریه زاری میکرد گفتم شل شدی بیا بریم رو مبل با لحن عجیب که خیلی تحریکم میکرد گفت میدونم توام عاشقمی توام بدون من نمیتونی تو آرش منی تا همیشه.. اینارو گفت پاهاشو حلقه کرد دور کمرم شروع کرد به لب گرفتن و همزمان من از آشپزخونه درومدم رفتم حال روی کاناپه داشتیم از هم لب میگرفتیم که نشستم تسلطش روم زیاد شده بود.. خوردن سینه هاشو خیلی دوس داشت حین لب گرفتن طوری حرکت میکرد تا سینه هاشو بخورم منم اینکارو با ولع زیادی انجام میدادم.. میخواستم پیرهنشو دربیارم تا راحت بتونم بخورم که گفت بریم اطاقت اطاقم طبقه بالا بود چراغو روشن نکردم چون میدونستم تاریک دوس داره.. نور خفیفی از راهرو میزد به اطاق.. لباساشو یکی یکی درمی آوردم و همه جای تنشو میبوسیدم خیلی لذت میبرد منم وقتی میدیدم لذت میبره منم لذت میبردم.. کلا بیشترین چیزی که تو سکس بهم لذت میده دیدن لذت بردن طرف مقابلمه.. پیرهن و سوتینشو در آوردم.. خوابنده بودمش رو تختم و سینه هاشو میخوردم مریم یه دستش پشت سرم بود یه دستشم سینشو برام گرفته بود.. طاقت نداشتم میخواستم برم پایینتر… رفتم سراغ شیکمش لیس زدم اومدم پایینتر و همزمان دگمه های شلورشو باز کردم.. یکم تنگ بود باعث میشد شرتشم با اون در بیاد ولی فقط شلوارو کندم.. یکم خجالت کشید ولی لذت و شهوت خیلی قوی تر بود.. شرت توریش حسابی خیس شده بود آروم چند بار از رو شرت کسشو لیسیدم تحملم تموم شد شرتشو در آوردم بر عکس سینه هاش دوس نداشت کسشو بخورم نمی دونم چرا شاید چون خیس میشد معذب میشد یا چندشش میشد نمیدونم ولی من خیلی دوس داشتم مزه کسشو.. یه قطره مایع غلیظ ازش اومده بود از سوراخ کون شروع کردم تا روی کسش هرچی بود خوردم یه تکونی خورد و سعی داشت منو بکشه بالا.. یکم کسشو خوردم و هر چی آب داشت مکیدم رفتم دوباره سراغ سینه هاش سریع از سرم گرفت کشید سمت لباش و ازم لب گرفت انگار میخواست بدونه کسش چه مزه ای میده.. وقتی داشتیم لب میگرفتیم پیرهنم رو در آورد ولی هیچوقت شلوارمو در نمی آورد روش نمیشد تو گوشش گفتم باید تو درش بیاری.. چیزی نگفت و شلوار راحتی و شرتمو با هم زد پایین بعد با پاهاش کاملا در آورد.. کیرم شق درد گرفته بود میدونستم ساک زدن دوس نداشت.. تا کیرم به کسش خورد حس لذت و راحتی کردم مریم بلافاصله جاشو با من عوض کرد خیلی عجله داشت 3سالی میشد که ارضا نشده بود.. من به پشت خوابیدم و مریم خوابید روم همینطور که داشت ازم لب میگرفت داشت کیرمو تنظیم میکرد تا بیفته لایه کسش.. این پوزیشن مورد علاقش بود هم خودش تکون میداد هم من و این حالت اونو سریع ارگاسم میکرد.. در عرض 10 دقیقه سه بار ارضا شد هربار که ارضا میشد یه دقیقه روم نفس نفس میزد باز شروع میکرد به تکون دادن کسش.. تو این حالت کیر من تحریک نمیشد بخاطر اون مریم راحت هرچقدر که میتونست خودشو ارضا میکرد.. وقتی دیگه حسابی شل شد گفتم حالا نوبته منه میدونست که باید چیکار کنه خوابید رو تخت طوری که روش به تخت بود پاهاشو بست و کونشو داد بالا ، لای پاش حسابی خیس بود اینبار من کیرمو تنظیم کردم که بیوفته لای کسش اونم با تکون هاش کمکم میکرد از اونجایی که دوست نداشت کونشو بکنم منم اصرار نمیکردم.. لاپایی از پشت حال میدادو آبمو میاورد.. شروع کردم به تلمبه زدن دراز کشیده بودم روش از پشت گوشاشو هم میخوردم.. با حس کردنِ کس لزجش با نوک کیرم به اوج میرسیدم نفس نفس میزدم مریم هم باهام حرفای سکسی میزد تحریکم میکرد.. محکم بغلش کردم.. تموم آبم رو ریختم همونجا لای کسش و ول شدم روش..بالاخره تموم شد مرسی که خوندین امیدوارم برای شما هم مثل من لذتبخش بوده باشه ؛) اگه دوس داشتین بازم براتون از مریم مینویسم..نوشته essex

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *