مستی و راستی با نازی

0 views
0%

سلام به دوستایه خوبه سایت داستان سکسی من سیاوش 22سالمه این قضیه واسه چند ماه پیشترم آخر دانشگامه…اول یه سری توضیحات بدممن استعداد بسیار خوبی تو تشکیل اکیپ دارماواخر اکیپ قبلیم به علت مسایلی پاشید منم تصمیم گرفتم ترم آخری یه اکیپ باحال بسازم اینم بگم من یه دوست دختر داشتم که خیلی خوشگل بود وخیلیم دوسش داشتم اما این اواخر باهم مشکل داشتیم تا جایی که به یه بهونه کوچیکو سره لج بازی کات کردیم من خیلی ناراحت بودم…بریم سره اصل مطلب یه روز به همخونه هام گفتم میخوام مشروب بگیرم و چندتا از بچه های دانشگاه که دوست بودیم باهاشونو دعوت کنم بدش اگه شد اکیپ بسازیم خلاصه موافقت کردن و من فردای اون روز چندتا از دخترا رو دعوت کردم البته به چندتا از بچه دیگه که رفتو آمد داشتن خونمونم گفتمخلاصه امدن وطبق معمول من ساقی شدم چون یوخده ظرفیتم بالا بود واندازه بچه هامونو میدونسم میخواسم ظرفیت دخترارو هم تست کنمخلاصه اون شب به خوبی و خوشی گذشتچون من آدم شوخ وخون گرمیم زود کاری کردم که خودم و بچه ها صمیمی شدناینم بگم دوست دخترم معمولا به علت داداشه گیرش نمیتونس بیاد تو جمعمنم انصافا سواستفاده نمیکردم وبه بچه ها میگفتم دوست دختر دارمخلاصه اکیپ تشکیل دادم و چند بار رفتیم ویلا بچه ها وباغ ما ولی کسی خطایی نمیکردولی رو بچه ها بهم باز شده بود به برکته بطری بازی وصندلی داغ بچه آمار همو داشتن از سایز سینه وآخرین سکسو اندازه کیر و… من همیشه چون کیرم بزرگتر از بقیه بود سوژه جمع بودم.من با یکی از دخترا بیشتر صمیمی بودم چون همیشه کنارم میشستو باهم میحرفیدیم اون از دوس پسراش میگفت ومن از دوست دخترای قبلیم و نگار(دوست دخترم) تا این که با نگار کات کردیمبعدش دیدم نازی(همون که باهاش صمیمی بودم)خیلی بیشتر از قبل بهم نزدیک شده و اون روزا که نمیدیدیم همو پشت هم زنگ واس ام اسبه رو خودم نیوردم چون تازه با نگار کات کردمچند وقتی گذشت وچندباری رفتیم بیرون دیگه شبا میموندیم شبا معمولا دیرتر از بقیه میخوابیدم خلاصه ناراحت بودم دوسال با نگار بودم دوست نداشتم بهمین سادگی بهم بزنیمخلاصه شبا تا دیر وقت فکر میکردمو سیگار می‌کشیدماواخر نازی فهمید که با بچه ها نمیخوابم اونم بیدار میموند میومد پیشم که بهم مثلا دلداری بدهواسه این که حالمو عوض کنه هی شوخی میکرد کنارم میشست دستشو میذاشت رو شونهام وآروم نوازشم میکرد موقع خوابم میومد کنارم دستاتو میگرفت میخوابیداز نازی بگم یه دختر مهربونخوشگل و خوش صحبت که کلیا تو دانشگاه تو کفش بودن ولی به کسی پا نمیدادیکی از تفریحاتش هم مچل کردن همینا بود…خلاصه یه روز بهم خبر فوت شوهرعمم رو بهم دادن،خیلی ناراحت شدم چون رابطه نزدیکی داشتیمقرار بود فردای اون روز واسه مراسم برم شهرشوناون شبم بچه ها مشروب گرفته بودنوقتی دیدن اوضاع اینطوریه خواستن برنامه رو کنسل کننولی من نذاشتمچون میخواسم یکم ازون حالو هوا درامخلاصه بازم من ساقی بودم اینبار میخواستم زیاده روی کنمنازیم که جریانو شنیده بود طبق معمول نشست کنارمچندبار بهم تذکر داد وقتی دید گوشم بدهکار نیس اصرار میکرد واسه اونم قده خودم بریزم وپا به پام میومد تا شاید به خاطر اون بیخیال شمخلاصه چندتا از بچه ها که کشیدن عقب منم سفره رو جمع کردم بقیه مشروبو گذاشتم رو اوپن که هرکی خواست بخورهبچه ها مشغول بزن برقص شدن ولی من همچنان کنار اوپن ایستاده مشغوله پک زدننازی دوباره کلید کرد که اگه تو میخوری باید واسه منم بریزی البته وقتی دیدم مسته چندتا پک مزه خالی بهش دادمخلاصه بچه یکی یکی پنچر شدن یسری تو اتاق همخونم یسریم تو سالن ولو شدن منم دیگه رو پام بند نبودم سیاه مست بودمبچه ها تو اتاقه من نمیخوابیدن چون میدونسن که من تا دمدمای صبح بیدارم و بدخواب میشنخلاصه منو نازی مست مست تو آشپزخونه آخرین پکو زدیممن یکم واسادم تا حالم یکم جا بیاد وبرم بخوابمدیدم نازی داره تلو تلو میخوره و داره میافته که خندم گرفت تاحالا اینطوری ندیدمشرفتم دستشو بگیرم که از پشت افتاد تو بغلم ومن سریع دستمو دورش حلقه کردم که نیوفتهدیدم دستشو گذاشته رو دستام من پشتش بودمسرشم از پشت تکیه داده رو شونمبه خودم که امدم دیدم دستم رو سینه هاشه وکونش چسبیده به کیره نیمه شقمچند دقیقه گذشت من بردمش گذاشتمش رو مبل و رفتم تو آشپزخونه وسایلو جمع کنم برم بخوابم گیج گیج بود که چی شد یهوکه دیدم پاشد گفتم الان میاد دهنمو سرویس میکنهدید رفت دستشویی منم رفتم رو تراس سیگار کشیدمانگار مستیم چندبرابر شده بودهمش تو فکر بودمرفتم تو اتاقم رو تختم نشستم سیگارو روشن کردم که دیدم نازی امد تو اتاق درو بستیخ شدمامد کنارم نشست گفت تکی تکی به من نمیدی منم 1نخ واسش آتیش کردم سیگار خودم تموم شدچند دقیقه گذشت گفتم نازی به خاطر اون اتفاق ببخشید عمدی… که حرفمو قطع کردنه تقصیر من بودنگشا کردم چشمایش خمارش تو تاریکی اتاق برق میزددراز کشید روتخت منم یهو ولو شدم کنارشدستمو گرفتدستشو ناز میکردم چه پوست نرم ولطیفی داشتبی اختیار دستشو بوسیدماونم صورتمو بوسید و ریز میخندید منم رفتم که ببوسمش که یهو صورتشو برگردوندو لبامون رفت رو همو لباشوبم بوسیدمچشماش بسته بودو صورتش به سمت من و لباش غنچه شده بودبا دیدن این صحنه اختیارمو از دست دادمو ازش لب گرفتمچند دقیقه ای لبه همو خوردیم که یهو سرشو کشید جلو دهنشو گرفتمنم به خودم امدم تا امدم چیزی بگم دوباره ازم لب گرفتانگار خیلی حشری شده بودمنم کیرم سیخ شده بود ومیخورد به رونشبعده لب شرو کردم به بوسیدنو لیسیدن گردنشدیگه ناله هاش شرو شد منم دستمو از رو تیشرت سینه هاشو میمالیدم وکم کم تیشرت و سوتینشو دادم بالا وای چی میدیدم چه سینه های سفیدو سفتی داشتنوک سینه هاش داشتن میترکیدنیکیشو با زبون و دندون و اونیکیشو با انگشتام میمالیدمسرمو محکم فشار میداد به سینشنفسش بالا نميومددستمو برداشتم گذاشتم لای پاش رونشو مالیدمچقد خوبو نرم بوددستمو گذاشتم رو کسش خیسیه کسش شورت و شلوارشو خیس کرده بودیکم که مالیدم دیدم چنگ انداخته به تختبلندش کردم انداختمش رو خودملباش رو لبم بود محکم کونشو با دو دست فشار میدادم و با کیرم کسشو میمالیدم دیگه جفتمون دیونه شده بودیماینبار من خوابیدم روش با کیرم کسشو میمالیدم دستام رو سینه هاش بود نازیم با دستاش دهنشو گرفته بود که صداش از اتاق بیرون نرهکیرم داشت شورتو شلوارکمو سوراخ میکرددید سرشو اورده بالا و لب میخواد داشتم میمالیدم و لبشو میخوردم که دیدم دوتا پاشو اورد بالا و شورتو شلوارکمو باهم کشید منم دیگه آمپر سوزوندم و شلوارشو کشیدم پایین رو شورت کسشو بوسیدم دیدم کمرش از تخت جدا شده چشماش بسته بود کسش جلو صورتمشورتشو در اوردم شرو کردم به خوردن چوچولش بعده چند دقیقه بدنش لرزید و شل شدفهمیدم ارضا شده منم رفتم ازش لب گرفتم زیره گوشم گفت دوست دارم سیاوشمنم با کیرم داشتم رو کس خیسش بازی میکردم یهو با یه دستش کیرمو گرفت با کیرم چوچولشو میمالید که یهو پاهاشو حلقه کرد دور کمرم با دست کیرمو. گذاشت دم سوراخ کسش و با پاش کمرمو فشار داد کیرمو رفت تو کسش انگار کوره بودیه جیغ ریز کشیدمن از ترس خوشکم زده بود بعده چند لحظه یادم امد تو بطری بازی گفته بود با دوست پسر قبلیش سکس داشت خیالم راحت شدچندتا تقه که زدم پاشدم از کشوم کاندم رو گرفتم دوباره شرو کردمبه بغل خوابوندمش کیرمو گذاشتم تو کسش عقب جلو میکردم یا دستم سینشو گرفته بودم و ازش لب میگرفتم تو اوج بودم که دیگه آبم با قدرت داشت میومد کیرمو تا ته فرو کردمنازیم نفسش به شماره افتادآبم که امد افتادم کناره نازیگفت تموم شد? گفتم بازم میخوای کیرمو گرفت تو دستش کاندمو در اورد و تخمامو میمالید تا دوباره شقش کردمنم دست بردم تا کاندوم جدید وردارم که گفت نه سیاوش جونم میخوام گرمای مستقیم کیرت بخوره به کسمبهش گفتم پس بشین روش گفت میترسم کیرت واقعا بزرگه جر میخوریم گفتم نترس حواسم هستکله کیرمو گرفت گذاشت تو کسش آروم بالا پایین میکردیهو پاشو کشیدم سور خورد کیرم تا دسته رفت تو کسش بیچاره خیلی خودشو کنترل کرد وقت جیغ آروم کشید با این کارم خیلی حشری شده بود تند تند بالا پایین میکرددستم رو سینه هاش بودگفت کمرم درد گرفتهمنم انداختمش رو خودم و تند تند تقه میزنم نازی هم زبونشو تو لاله گوشمو میچرخوند که دوباره لرزید افتد روم منو محکم گرفتو میگفت دوست دارممنم چند لحظه بد آبم امد و ریختمش رو کون و کمرشحدود نیم ساعت تو بغلم خوابید بعدش بیدارش کردم لباس بپوشهپوشید دوباره امد لب گرفت ازم تو بغلم خوابید طوری که کونشو چسبوند به کیرمتا حدود 15 الی2 خوابیدیمبیدار شدیم کسی خونه نبود زنگ زدم به همخونمگفت رفتن دانشگاه و بعدش گفت شب میخوای بخوابی درو قفل کن که انقد سوژت نکن بچه هانیاین دانشگاه که دهنتون سرویسهامنم آماده شدم برم مراسمنازیم محکم بغلم کرد لب گرفتیمو رفت خونشون…مرسی که وقتتونو بهم دادینما چند بار دیگم سکس داشتیم اگه دوست داشتین براتون تعریف میکنم…نوشته سیاوش

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *