مشکل دودول فرهاد

0 views
0%

سلام اسم من سهيله 23ساله از وقتي که بلوغ شدم و به قول بچه ها کنتور آبم وصل شد و نياز به سکس پيدا کردم به خاطر محل زندگيمون با پسرهاي خوشکل و ماماني ارضا مييشدم داستاني که ميخوام براتون بنويسم مربوط به يکي از پسرهاي فاميل که خيلي هم گوشت بود به نام فرهاد.اون موقع من دانشجو بودم و درشهرستان پيش مادربزرگم زندگي ميکردم يک روز از دانشگاه اومدم خونه که مادربزرگم گفت لباساتا درنيار که بايد بريم مهموني منم که خسته بودم گفتم کجا؟ گفت عمو(عموي مادرم و در ضمن برادر شوهر مادربزرگم) ک سنش 70سال بود ازدواج کرده و دريک مهموني ساده مارا براي ناهار دعوت کرده چون توهم تنهايي بيا بريم گفتم آخه من روم نميشه گفت بيا فرهادم هست تنها نيستي تا اسم فرهادا برد گفتم باشه چون واقعا تو کفش بودم گفتم ميتونم اون کون سفيدش و بزرگشا ديد بزنم بالاخره آماده شديم و راه افتاديم مهموني تو يه تالار کوچک بود بعد سلام و عليک بابزرگترا هادي راديم با هم روبوسي کرديم که همونجا سيخ کردم بعد از تعريف از زندگي و درس و دانشگاه (راستي فرهاد 2سال از من کوچکتره و درس ميخوند) ناهارا خورديم بعد فرهاد به من گفت که کلاس داري؟منم گفتم نه فرهاد گفت خوب شد آخه منم تنهام گفتم حالا که تو هستي با هم يه دور تو شهر بزنيم منم از خدا خواسته قبول کردم بعد تشکر از دایی اينا از تالار اومديم بيرون به مادربزرگم گفتم که من با فرهاد ميريم بيرون برا شام ميام خونه فرهادم که پيش مادربزرگش بود اونم به مادربزرگش که با ما هم نسبت داشت گفت منم باسهيلم بعد مادربزرگ فرهاد گفت باشه بريد خوش باشيد ما هم با مادربزرگ سهيل ميريم خونه آقاداماد بعد خداحافظي کرديم و رفتيم به سمت باغ خوب و باصفاي شهر.ساعت 2 عصر بود منم که تو کف کون فرهاد بودم به بهانه هاي مختلف کونشا ميماليدم قليون کشيديم اومديم تو شهر چون تابستون بود شهر خلوت و گرم بود فرهاد گفت خيلي گرمه بيابريم خونه منم به سرعت فکري تو ذهنم جرقه زد که تو خونه ميتونم به آرزوي هميشگيم يعني کون فرهاد برسم. سريع گفتم آره بريم خونه مادربزرگم که فرهاد گفت نه بريم خونه مادربزرگ من که نزديکه منم قبول کردم و راه افتاديم به طرف خونه تو راه از دخترهاي دانشگاه حرف زديم و خوب فرهادا حشري کردم فرهاد ميگفت خوش به حال تو که هرکي رابخواي تو دانشگاه ميکني ولي خبر نداشت که من تو کف کون اون پسراي ديگم بعد بهش گفتم که تو هم ميري دانشگاه استفاده بهينه رااز دخترا ميبري يه آهي کشيد و گفت کاش اينطور بود که تو ميگي من يه مشکل بزرگ دارم گفتم چيه که گفت حالا…رسيديم دم در خونه مادربزرگش که فرهاد کليد انداخت درخونه که ويلايي بود باز کرد رفتيم تو فرهاد کولرا روشن کرد وسريع شلوارشا درآورد واي چه کون و رون بزرگي بدون حتي يه مو خيلي حشري شدم و تودلم گفتم امروز ميکنمت بعد يه شلوارک پوشيد و براي من لباس راحتي از خودش آورد تابپوشم بعد کنار هم جلوي تلويزيون دراز کشيديم براي من جاي تعجب بود که فرهاد به سن 19 سالگي بدنش بدون حتي يه مو بود يه دفعه ياد حرف فرهاد افتادم که گفت مشکل دارم پيش خودم گفتم که الان فرصت خوبي سرحرفا باهاش باز کنم که بتونم به کونش راه پيدا کنم همينجور که نگام به ساق پاهاي سفيدش بود گفتم فرهاد مشکلي که گفتي داري چيه گفت بيخيال گفتم بگو شايد بتونم کمکت کنم من و تو که با هم راحتيم اونم قبول کرد و گفت مشکل من مربوط ميشه به اندام تناسلي يه دفعه منم جا خوردم گفتم چه مشکلي گفت من توي فيلم ها ديدم که مردا اندام تناسلي بزرگي دارند حتي رفيقاي کوچکتراز منم اندام تناسلي بزرگي دارند که پريدم وسط حرفش گفتم راحت باش منظورت کيره گفت آره گفتم مگه تو نداري؟گفت چرا ولي از من اسمش کير نيست دودوله گفتم چطور مگه گفت از من خيلي کوچيکه به خاطر همين نميتونم باکسي سکس داشته باشم ميترسم دوجنسه باشم گفتم آب مني هم داري گفت آره ولي دودولم کوچيکه و دوجنسه نيستم گفتم دوست داري کمکت کنم گفت چه جوري گفتم بايد بدنتا يه نگاه بندازم تا ازدوجنسه بودنت خيالمون راحت بشه (بهونه ام بود چون معلوم بود دوجنسه نيست)گفت چکار کنم گفتم بليزتا دربيار ببينم سينه داري. اونم گوش کرد و درآورد بعد گفتم از اين ناحيه که مطمئن شديم. حالا نوبت شلوارک و شرتته اونم که خجالت ميکشيد ميگفت نه سهيل اصلا ولش کن. منم که حشري شده بودم گفتم من که غريبه نيستم يه معاينه ميکنم بعد سريع لباساتا بپوش اونم قبول کرد و شلوارک و شرتشا کشيد پايين. واي چي ميديدم از يه طرف کون سفيد و بزرگ ازيه طرف دودول 4،5سانتيش شروع کرد به گريه که ميبيني چقدر کوچيکه؟ منم که يه دستم به دودولش بود آروم بغلش کردم گفتم چيز مهمي نيست اگه به حرفام گوش بدي خوب ميشي.گريه اش قطع شد و گفت چه جوري؟ گفتم مال منم اينقدري بود ولي با سکس هاي مختلف که با پسرها داشتم الان رشد خوبي کرده فرهاد گفت راست ميگي سهيل ميشه نشون بدي منم از خداخواسته شلوار وشرتما دادم پايين يهو کير نسبتا بزرگم که باديدن کون فرهاد راست شده بود افتاد بيرون فرهاد چشماش درشت شد گفت خوش به حالت گفتم غصه نخور از توهم اينجوري ميشه به شرط اينکه به حرفام گوش کني. اونم سريع گفت باشه يه دفعه کيرمنا تودستاش گرفت و شروع به ماليدن کرد گفت بايد چکار کنم گفتم هيچي اول بايد يکي با دودولت بازي کنه دودلشا گرفتم و براش ميماليدم ديگه سيخ سيخ شده بود همون 5سانت آخرش بود اونم که داشت کيف ميکرد کيرمنا چد مرتبه بوسيد و ميگفت جون منم که ديدم فرهاد حشري شده حالا که جفتمون لخت بوديم گفتم موقعشه که يه کون سير بکنم گفتم فرهاد بايد ازهمديگه رابخوريم گفت چي؟گفتم تو کيرمنا منم دودولتا. خواستم راضي بشه گفت نه يه دفعه ماردبزرگم مياد منم گفتم مگه نميخواهي از دودلت کير بسازم در ضمن اونا تا بعد ازنماز مغرب مياند الان که سه چهار ساعتي وقت هست اونم که ديد راست ميگم قبول کرد وسر کيرما کرد تودهنش و مک ميزد البته بادندون ميکشيد که بهش ياد دادم که چه جوري ساک بزنه اونم ديگه يادگرفته بود و حرفه اي ساک ميزد منم براي اينکه شک نکنه دودولشا چند باري خوردم يه ده دقيقه اي ساک ميزد که داشت آبم ميومد به فرهاد چيزي نگفتم و شروع کردم با سوراخ کونش بازي کردن يه دفعه فريادي زدم وآبما ريختم تودهنش اونم آبم که زياد بودا يه کم تف کرد و بقيشم با فشار آبم خورده بود گفت چرانگفتي که منم گفتم آبم براي بزرگ شدن دودولت موثره اونم چيزي نگفت گفت پس از من چي منم شروع کردم براش جق زدن که آب اونم که دوسه قطره بود اومد گفت خيلي خوب بود من که دوباره سيخ کرده بودم گفتم صبرکن هنوز مونده گفت چي؟ گفتم اصل کاري بايد بخوابي منم بکنم توکونت که يه دفعه از جا پريد گفت نه پاره ميشم منم گرفتمش گفتم قرار شد به حرفام گوش کني تازه من جوري ميکنم که دردت نياد ديگه حرفي نزد.گفتم کرم داري رفت و آورد وقتي کرما مياورد اين کون نرم و سفيدش داشت ديوونم ميکرد الان که مينويسم براش سيخ کردم خوابوندمش و يه بالش گذاشتم زير کمرش که کونش بياد بالا بعدباکرم حسابي چربش کردم کيرخودمم که خيس بود کرم زدم تاليزتر بشه بعد سوراخ کونشا انگشت کردم تا باز بشه بعد سرکيرما گذاشتم توکونش يه تکون خورد بهش گفتم اگه شل کني و تکون نخوري درد نداره اونم گوش کرد يه چند باري تو سوراخش کردم و درآوردم عجب سوراخ تنگي داشت بعد يهونصف کيرما کردم توش يه آخ بلندگفت منم ديگه بقيشا نکردم تو نگه داشتم گفتم شل کن الان دردش ميخوابه بعد بايه فشار ديگه تا دسته کردم کردم ت وکونش گفت سهيل توروخدا جرخوردم منم اعتنايي نکردم و چند دقيقه همونجور نگه داشتم بعد آروم تلمبه ميزدم ناله هاش کمتر شده بود و داشت حال ميکرد منم مرتب قربون صدقش ميرفتم و ميگفتم کيري برات درست کنم که عشق کني و تند تند تلمبه ميزدم شکمم که به لمبرهاش ميخورد صداي خوبي ميداد چون يه بارآبم اومده بود اينبار بعد يک ربع داشت آبم ميومد گفتم فرهاد جووووون داره مياد گفت نريزه روفرش گفتم نترس ميريزم تو کون نازت ديگه منتظر جوابش نشدم و همه را بايه صداي جووووووووووووووون تو کونش خالي کردم همينجور روش دراز کشيدم و چندتابوس از کردم واز روش بلند شدم رفتم خودما تميز کردم ديدم دم سوراخ فرهاد پراز آبمه گفتم چطور بود گفت خوب بود ولي درد داشت ولي چون باعث بزرگ شدن دودولم ميشه عيب نداره بعد بهش گفتم بايدهفته اي دوسه بار بايکي حال کني اونم گفت دوست دارم فقط تو اينکارا بکني بعد تانزديک اذان دوبار ديگه کردمش که سرم ديگه گيج ميرفت بعد قبل اينکه مادربزرگش بياد ازش خدافظي کردم و قول کردنشا گرفتم وبوسش کردم اومدم خونه بعد ازاون يه چندبارديگه کردمش بعد که رفت دانشگاه ديگه وقت نشد بکنمش ولي ميگفت دودولم حسابي بزرگ شده و ميشه بهش کير گفت و حسابي ازم تشکر کرد اينم داستان من اگه خوشتون اومد نظر بديد تا بازم داستان هاي کردن پسرها را براتون بنويسم.نوشته سهیل

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *