ملودی

0 views
0%

سلاماسم من فرشيد هست، ٢٥ سالمه و ميخوام براتون داستان ‘ملودی’ رو تعريف كنم.والا تاريخچه آشنايي من و ملودی تقريباً خانوادگيه؛ شايدم از نوع آشناييِ دورادور؛ دليل اينكه خودمم دقيق نميدونم اسم اين رابطه رو چي بزارم اينه كه ما و خانواده ملودی از طريق پدرم آشنا شديم و موضوع و محوريت اين آشنايي بين خانواده ها كاملاً كاري بوده. پدرم شركت واردكننده كالاي تجاري و درواقع لوازم منزل رو داره و خودش مدير و مؤسس بحساب مياد و منم كه خب از قضا محتاج پول بودم تصميم گرفتم توي شركت پدر مشغول بشم. خداروشكري وضع مالي خوبه و منم از طرف پدر ساپورت ميشم؛ كاردانيِ كامپيوتر سخت افزار داشتم و حالا با اصرار پدر شروع كردم به خوندن واسه كارشناسي و در گرايش حسابداري، اونم توي دانشگاه آزاد.خب تا اينجا كمي راجع به من ميدونين. ملودی هم همكلاسيِ منه توي دانشگاه و از قضا پدرش بوده كه به پدر من پيشنهاد كرد تا منم مثل دخترش ملودی بيام و حسابداري بخونم و كمك پدر هم باشم در عين حال.ملودی تك فرزند خانواده است ولي من يه خواهر كوچيك تر هم دارم، بهار. بهار كه هميشه با دوس پسرش ميچرخه و تازه رفته پيش دانشگاهي و تازه به منم همش گير ميده كه چرا يه دوس دختر خوب واسه خودت دست و پا نميكني دنيا برعكس شده دوست پسرش سام هم از أون دختر بازهاي حسابيه كه خودشو چسبونده به بهار و پُزِ ماشينِ پُرشه اش رو ميده و تازه از بهارم كوچيك تره يك سالاز همه كس و همه چيز گفتم جز ملودیملودی در يك كلام خداي هيكل و قيافه است قد اش ١٧٠ و منم ١٨٥، هم سن منم هست؛ صورت مليح و بانمك، گونه هاي برجسته و خوش فرم، از اونايي كه وقتي ميخنده يه چالِ كوچولو هم روي لپ أش ميفته، لب هاي متوسط و خوش فرم كه هميشه رژ هاي براق داره، پوست أش هم سبزه است، اما خيلي تيره نيست، خيلي صورت أش خوش تركيبه و فاصله پيشوني تا چشماي نازش و بيني اش تا چونه اش يكسانه و همين تعادل صورت أش رو خيلي جذاب كرده، موهاي لَختِ قهوه اي داره تا كمرش و اون وقتايي كه موهاشو چتري ميزنه خيييلي شيطون ميشه قيافه اش… چطور اينقدر توجه كردم؟ چون همونطور كه گفتم بواسطه پدرش كه دوست و همكار بابامه آشنا شديم و يادمه اولين باري كه ديدمش بهترين و بدترين موقعي بود كه ميشد چون باباش به مناسبت سالگرد ازدواج با همسرش توي باغشون توي همون لواسان يه جشنِ برپا كرده بودن و ما رو هم دعوت كرده بودن.. و من هيچوقت صحنه رفتنم به پشت باغ رو يادم نميره، استخر بزرگ و حدود ٧ يا ٨ نفري با مايو كه از فك و فاميل بودن و فقط ما ها غريبه ترفكرشم نميكردم كه ملودی رو ريلكش اونجا لب استخر با بيكيني ببينم تا ديدمش كيرم شق كرده بود توي شُرتم و إز روي شلوار جينم هم يه كم معلوم بود.. ملودی روي صندلي دراز كشيده بود و داشت حموم آفتاب ميگرفت؛ با اينكه بيكيني تنش بود، من تنها كاري كه ميتونستم أون لحظه بكنم تجسم بدن لختش بود؛ پوست برنزه، پاهاي كشيده و خوش فرم و بلند كه معلوم بود بهشون ورزشم داده، ناف اش يه پيِرسينگ (گوشواره مانند) داشت كه توي نور برق ميزد و سينه هايي كه مثل ٢ تا پرتغال درشتِ تامسون پشتِ بيكيني اش جا خوش كرده بودن و حجم بدن أش عاليه، كاملاً بغل كردني و مالش دادني.. با يه لبخند از دور دست تكون داد و اشاره كرد بيا.. منم خيلي ريلكس و انگار نه انگار كه دختر به اين توپي ديده باشم بدون لبخند و عبوس رفتم كنارش (إز نزديك هيكل اش خيلي خواستني و درشت بود، مخصوصاً سينه ها و پاهاي كشيده اش)، اهل ناز كردن و عشوه كردنم نبود كه بخواد خودشو لوس كنه.. نميتونستم مقاومت بكنم و به شورتش نگاه نكنم، بيكيني سفيد تنش كرده بود و شرت سفيد كه از حاشيه باسن سفيد و گرد أش هم يه كم معلوم بود؛ فهميد دارم يه نيم نگاهي ميندازم، همونطور كه نزديك شدم گفت- سلام فرشيد خوبي؟ قشنگه، نه؟و چون دختر ساده و ريلكسي بود خودش بيكيني أش رو لمس كرد و يه كمي همراهش سينه هاشو فشار داد و بالا پايين كرد كه ميزون أش كنه و بعدش پاهاشو كه دراز بود جمع كرد و يه كم پاهاشو باز كرد و همراهش با دو تا انگشت اشاره دو دست اش انداختش لبه شورتش و كمي بالا آوردش؛ قشنگ خط هاي لاي پاش معلوم بود و خط بين سينه هاش هم همينطور.. و ادامه داد- ..خيلي هم تنگه+ سلام ملودی، مرسي خوبم، آره قشنگه..و سريع سرمو برگردوندم سمت استخر.. در تعجب بودم اين ملودی كه روزي ٢٠ دفعه شماره بهش ميدن دانشگاه و رو به روي دانشگاه و اين همه مورد خوب هست واسش، چرا هنوز تك پَر مونده و با دوس دختراش ميچرخه و ميره و مياد..- پس بالاخره اومدي، فكر نميكردم بياي.+ راستش پدر خيلي إصرار كرد. باغ قشنگي دارين (توي ذهنم ميگفتم درست عين خودت)..- آره، خوبه، فقط بدي اش اينه كه پدر هروقت خودش مياد ما هم ميتونيم بيايم.همچنان نگاهمو ازش ميدزديدم.. حس عجيبي بود.. بعد از بهم خوردن رابطه ٢ ساله ام با آزاده كه شايدم ميشد منجر به ازدواج بشه، خيلي بهم ريخته بودم.. و از طرفي ميدونستم حوصله يه گند زدن ديگه احساسي رو ندارم و بخاطر همين توي اين ٣ ماه از گذشت قطع رابطه ان مايل به برقراري رابطه با كسي ديگه نبودم.. ملودی رو خيلي دوس داشتم، خييييلي، شايد قبل از آشناييم با آزاده اما ملودی عشق نبود، هوس بود، اما آزاده صرفاً دوس داشتنِ خالي نبود.. بگذريم. همينه كه نميفهمم بايد دنبال اوني باشم كه دوسته و دوس داشتن اش منو جذب كرده يا اوني كه عشقهملودی حس كرده بود توي فكر رفتم گفت- تو چرا همش اين چند وقته توي فكري؟ توي كلاسم همينطور.تعجب كرده بودم كه ملودی توي كلاسم حواسش به من بوده اصلاً انتظارشو نداشتم+ چي؟ نه، چيزي نيست، ياد كارام افتادم.. من برم اونور پيش پدر اينا.. فعلا..- يعني چي؟ معلومه كه حواسم بهت بوده.. ميخوايبري اونور كه چي؟ بده اينجا؟- نه ملودی جان، كار دارم، ببخشيدحس ميكردم تحمل اونجا با نبود آزاده و در عوض ملودی كه عينك آفتابيشو برداشته بود و نگاه مظلومي به من انداخته بود، همه و همه با هم تركيب شده بودن و يه گولّه شده بودن توي گلوم…+ وايسا فرشيد..اما من رفتم.. چند روزي گذشت و منم إز كلاس ها جيم ميشدم تا حواس خودمم يه كم پرت كنم.. تا يه روز كه ملودی موقع بيرون رفتن إز دانشگاه بهم گفت- فرشيد، چه عجب.. ببين من حالم زياد خوب نيست، اگه اشكالي نداره بيا اين سوئيچ و منم برسون، مرسي..و منو توي عمل انجام شده قرار داد. منم گفتم خب أوكي.. سوار شديم و قرار شد رسوندمش خودم با يه تاكسي برگردم ماشين ام رو بردارم. توب ماشين ساكت نشسته بوديم و فقط ضبط روشن بود. ملودی دستش رو برد و خاموشش كرد.نميدونم از كجا اما يكدفعه دست اش رو گذاشت روي شلوار من و روي كيرم..- داري چيكا ميكني ملودی؟+ هيچي، بنظرت دارم چيكار ميكنم؟نگاش كردم و ديدم از زير چتري هاش زل زده به من..شروع كرد به مالش دادن كير من..- ملودی مگه حالت بد نبود؟ اين كارا چيه؟+ خب حالم بد بود، الان داره بهتر ميشه..و مالش هاشو محكم و محكم تر ميكرد، حسابي حشري شده بود، معلوم بود إز مدل نگاهش..+ ببين، ميدونم خودتو داري مجازات ميكني من تو اين ٣ سال، ١ سال اش رو دوس پسر داشتم، تو هم ٢ سال إش رو دوس دختر پس الان نوبت مائهكيرم حسابي شق كرده بود و ملودی هم دست بردار نبود و حسابي با حال و محكم مالش ميداد كيرمو إز روي شلوار..+ چقــدم سفت شده لامصّب..- ملودی..+ هيس حرف نزن، برو باغ ما.. كليد دارم.تا وارد شديم، ملودی كه إز ماشين پياده شد در قسمت منو اومد سريع باز كرد و منو كشيد پايين و شروع كرد به لب گرفتن إز من..+ فرشيد اينقدر سنگ نباش، كير ات كه شق كرده، چيو ميخواي ثابت كني؟ نكنه ميخواي بگي كنار استخرم به من فكر نميكردي؟ اونجام كيرت راست كرده بود من تو رو ميخوام و تو هم دليلي نداري الان كه نخواي- آره؟+ آرهو منم حس كردم باشه ديگه حالا كه اينطوريه لازم نيست امروز رو تنبيه كنم خودمو..- ملودی، يه تنبيهي بكنمت+ چرا؟؟؟ دلت مياد؟تا گفت يه لب محكم ازش گرفتم و شروع كرديم حسابي به خوردن لباي همديگه.. لباش نرم بود، خيلي نرم، و گرماي زبون أش توي دهن خودم حس عالي بود.. با يه دست أش پشت گردن منو گرفته بود و با دست ديگه أش كيرمو مالش ميداد.. ديگه توي شرت ام نميشد نگهش دارم.. دويديم سمت استخر، من انداخت روي همون صندلي كه دراز كشيده بود اون روزي و خودشم نشست روي من و دراز كشيد روي من و فقط لب ميگرفتيم، تا اينكه يهو رفت پايين، دستاشو برد زير لباسم و سينه هامو لمس كرد، بعدش رفت پايين تر و شروع كرد به باز كردن كمربندم، دكمه اش رو هم باز كرد و منم يكم پامو بردم بالا تا بتونه شلوارمو تا نصفه پايين بكشه، شرتمو در نياورد اما كيرم زده بود بالا، حدود ٢٠ سانتي ميشه، گفت+ واي خدا، چي داري اون زير؟و از روي شرتم يه گاز با لبش از زير كيرم گرفت و با دندونش از همون رو تا بالاش كشيد،+ با اين كير گنده ات حيف نيست؟منم واقعاً از خود بيخود شده بودم بعد ٣ ماه.. شرتمو كشيد پايين و كيرم يهو زد بيرون، ملودی ذوق زده بود و حشري..+ كُنده درخته كه، عجب رگ و ريشه اي روش گذاشتيو با دست أش كيرمو گرفت و سرشو كرد توي دهنش و كلاهشو مثل آبنبات شروع كرد به مكيدن.. وأي كه عجب حسي بود، دقيقاً ميدونست انگار كجاش حس داره و زير كلاهك كيرمو و إز كناره هاش شروع كرد به ليس زدن.. من كيرم داشت منفجر ميشد، دستمو بردم پشت موهاش و موهاشو و چتري هاشو كنار زدم تا اين صحنه خوب توي خاطرم بمونه كه الان خواب نيست و ملودیست كه داره واسم ساك ميزنه و چقدرم عالي، با دستم سرشو يه كم حول دادم تو، قبول كرد و سعي كرد تا حلق اش بكنه تو، آبمم از اينكه كيرم قشنگ توي دهنش رفته بود يه كم اومد و اونم تف اش كرد روي كيرم دوباره.. رفت پايين و با تخمام ور رفت و بادكش ميكردشون توي دهنش، بعد يه ربعي پيراهنو اومد در بياره، هم لب ميگرفتيم و هم كيرمو واسم كف دستي تند ميزد..منم اونوري أش كردم و خوابوندمش و شروع كردم از لب و گوشش به خوردن و اومدم پايين، مانتوي عبايي اش رو در آوردم از تنش و سريع دكمه هاي لباس تنگ آلبالويي زيرشو باز كردم و سوتين أش زيرش معلوم شد، لبه هاي سينه اش رو كه معلوم بود ليسيدم و آه أش بلند شد.. با اون يكي دستم دكمه شلوارشو باز كردم، لباس اش رو درآوردم و من بودم و سوتين و پرتغال هاش، كه حالا مال خودم بود، سوتين أش رو إز پشت سريعاً باز كردم و محكم كشيدم كنار، همچين تكوني خورد و دو تا سينه أش با يه لرزش و تالاپي افتاد بيرون، وأي، پوست اش سبزه و نوك سينه هاش مايل به صورتي و برجسته، عالي بود، من إز نوك اش مستقيم شروع نكردم، دورشو خوردم و رفتم سمت ناف اش و اونجا رو بوسيدم، و يهو شلوارشم كشيدم پايين، شرت مشكي توري داشت و كس أش هم زيرش معلوم بود پاهاشو دادم بالا و رو و زير رون اش رو شروع كردم به ليسيدن و بوسيدن، هنوز به نوك سينه هاش و كس أش هيچ دستي نزده بودم، كنار كس اش رو ميبوسيدم و آه ميكشيد، خودش دستشو كرد توي دهنش و ميخواست با نوك سينه خودش بازي كنه كه دستاشو گرفتم، گفت+ لطفاً…با دهنم در واقع يكباره بخش بزرگي از روي سينه اش رو كردم توي دهنم و با اون يكي دستم آروم رفتم روي كس اش إز روي شرت اش، با نوك زبون حسابي با نوك برجسته سينه هاش بازي كردم و با ولع و ملچ مولوچ خوردمشون، شرتشو دادم كنار، منظره كس أش عالي بود، سبزه، لبه هاي بيرون اش تيره و داخلش صورتي،+ پرده ندارم.. بكن.. قرصم دارم، كاندوم توي كيفمه..فهميدم قشنگ واسم برنامه چيده بودهصداي أه و آهش توي باغ رو بنظرم برداشته بود.. رفتم سراغ كيفش، برگشتم و آماده شدم، كس اش لبه هاي توش از شدت تحريك مثل گُل شكفته بود و زده بود يه ذره بيرون، منم شروع كردم با زبون چوچولشو مكيدن و كس خيسشو يه كم مالش دادم و تف مالي كردمش و آروم با نوك انگشتام كردم توش.. حسابي روي آسمونا بود ملودی و منم رفتم سراغ انگشت دوم، كس اش حسابي تنگ بود و با دست ديگه ام قشنگ سينه هاي پرتغاليِ گرد أش رو ميمالوندم و ميچلوندم، منو ملودی يهو چرخوند و كيرمو دوباره شروع كرد به ساك زدن، با دهنش كاندومو روي كيرم نگه داشت و با دو تا دست اش روي كيرم كشيد و بازش كرد، بغل اش كردم نشسته و انگشتمو تا ته فرو كردم توي كسش، آهش حسابي بلند شد، نقطي جيِ توي كسشو محكم ماساژ دوراني ميدادم كه آهش بلند تر شد، توي همون حالت نشستهه چسبیدم كل بدنشو به بدنم و حس كردن سينه هاش و بدن داغ أش عالي بود؛ با دو تا دستم، لبه هاي كس اش رو گيره كردم و بلندش كردم كيرمو خودش با دست اش تنظيم كرد و آروم كسشو نشوندم روي كيرم، وارد شدن كيرم توي كس اش و گرماش خيلي لذت بخش بود و يه ناله قشنگ ازش بلند شد، زير سينه هاشو گرفتم و يه كوچولو انداختمش بالا كه دوباره بياد روي كيرم، فهميد و خودش هم پاهاشو پشت باسن من گيره كرد و منم با دو دست بالا مينداختمش تا شروع كرد به تلمبه زدن، بالا پايين رفتن سينه هاش و قرمز شدن صورت اش، عرقي كه كرده بود، همش به لذت سكس كردن باهاش اضافه ميكرد..+ فرشيد سگي بكن..- گفتم تنبيه ات ميكنم..حالت سگي نشوندمش و إز عقب كسشو اينبار با فشار ميكردم تا دسته تو و ضربه هايي كه ميخورد كل بدنشو تكون تكون ميداد، داد ميزد كه+ فرشيد، بكن تا ته، بكن بكن، آبم داره مياد.. ااااااااااااهو يكدفعه بدنش شروع كرد به لرزيدن و چشاش رفته بود، چند لحظه اي گذاشتم وقتي بهتر شد، برگردوندمش و نشوندمش برام تلمبه بزنه، و بعدش خوابوندمش و پاهاشو گذاشتم روي شونه هام و خوابيدم روش و كاندومم رو درآوردم، يه كاندوم ديگه گذاشتم و كردم آروم توي كونش، جيغ كوتاهي زد+ فرشيد يواش گُشادم نكني- هنوز تنبيه ات تموم نشدهمنم آرومه آروم ادامه دادم تا اينكه اينقدر ور رفتيم و حين اش تخمامو خورد و تلمبه زد كه من توي يه تصميم يكدفعه كاندوممو درآوردم و تا ته كردم توي كونش، تقلا كرد رها بشه اما من سماجت كردم، حس ميكنم يهو عصباني شدم از دست خودمو اون، آبمو خالي كردم توي كونش.. يهو بدنش شل شد+ ااااااااي، اااااااه، فرشيد..جفتمون نفس نفس ميزديم..+ چرا آبتو ريختي توي من؟ هان؟ بايد برم دستشويي.. مرسي عزيزم.. اما ديگه خر نشو، خب؟- خودت خواستي، باشه، ببخشيد.. قرص ات هم يادت نره به هر حال..+ به همين خيال باش، بچه كه گذاشتم روي دستت ميفهمي.. چقدر محكم ميكني.. بخدا بخواي گُشادم كني خودت ميدونيا..يه لب إز هم گرفتيم و لبخندي زد و رفت توي خونه..+ راستي يادت باشه الان كه اومدم يه داستاني رو برات تعريف كنم..و منم همونطور به بدن لخت أش موقع راه رفتن نگاه ميكردم و إز هيكل أش لذت ميبردمادامه داستان در قسمت بعدي.مرسي ازتون. نظراتتون رو بگين.نوشته هیراد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *