منشی جان

0 views
0%

سلام.اسم من نیما،21سالمه،قدم 187،ظاهرمو دوست دارم. این داستان واقعیه.سال 88 بود رفتم یه آموزشگاه یه مقدار اطلاعات بگیرم دیدم یه منشی خیلی خوشتیپ باحال اونجا نشسته.سوالامو کردم اما چشم منشیرو گرفت.فردا دوباره به بهونه سوال رفتم اونجا خلاصه ثبت نام کردم.همش تو فکرش بودم.یه روز زنگ زد گفت یکی از دوستام ازشما خوشش امده میخواد باهات دوست بشه شما موافقید ببینیدش منم گفتم من میخوام با شما باشم یه خورده منومن کردو گفت غروب بیا ببینمت.خلاصه مخشو زدمو بعد سه روز بردمش خونه مادربزرگم.اسمش نازنین بود متولد 65بود.قدش حدود 168بود لاغر اندام سینه های کوچیک کمر باریک اما باسن بزرگ رنگ پوستشم گندمی بود. قیافشم خدایش خوشگل بود. خلاصه نشستیم بغل هم بعد من گفتم میشه یه لب ازت بگیرم گفت آره منم لبو گذاشتم رو لبشو یه پنج دقیقه ای لب گرفتیم،بعدبلند شد مانتوشو در اورد یه شلوار لی آبی پوشیده بود با یه تاپ مشکی،بعد امد بشینه گفتم بشین رو پام اونم نشست بعد دوباره شروع کردیم به لب گرفتن منم دستمو از رو کمرش کشیدم تا رسیدم به باسنش،از رو شلوار یکم باسنشو مالیدم،بعد بلند شد نشست بغلم من شرو کردم گردنشو خوردن و تو این فکر بودم که تاپشو در بیارم که یکدفعه خودش در اورد،سوتین نداشت چون سینش کوچیک بود بعد شروکردم سینشو خوردن بعد شکمشو خوردم تا رسیدم به دکمه شلوارش گفتم در بیارم که خودش شلوارشو در اورد منم رو زانوهام نشستمو شرو کردم رونای سفیدو تمیزشو خوردن،یه شورت آبی آسمونی هم پاش بود،از رو شورت شرو کردم کسشو خوردن دستام هم روی باسنش میکشیدمو میمالیدمشون چند دقیقه ای گذشتو من میخوردم پاهاشو باکسشو که بهش گفتم دمرو بخواب میخوام باسنت بخورم ،گفت شورتمو در بیارم گفتم نه خودم می دونم چکار کنم،از پایین رونش شروع کردم خوردن تا رسیدم به باسنش. وای چقدر خوشگل بود مخصوصا با شورتش یه ده دقیقه ای حال کردمو به کمر خوابوندمش خودمم لباسامو در آوردم،شورتشو با کمک خودش که پاشو داد بالا در اوردم،وای چه کس خوشگلی صورتی بدون مو،دولا شدم کسشو بخورم که یه دفعه منو کشید روش گفت کسمو ول کن من لب میخوام بخواب روی من،منم خوابیدم روش کیرم رفت لای پاش اونم حسابی داشت لبای منو میخورد،گفتم نازنین بذار کیرمو بزارم روی کست گفت یه کم فرو کنی اشکال نداره،مارو میگی دوزاریمون افتاد،سریع کاندومو زدم سرشو اونم پاهاشو داد بالا منم کیرمو میزون کردم فرستادم تو شروع کردم تلمبه زدن،من یه یه مشکلی دارم اونم اینه که کمرم خیلی سفته یعنی اگه پنج ساعت کس بکنم تا خودم نخوام ابم نمیاد،یه نیم بیست دقیقه ای کمر زدمو گفتم خسته شدم من می خوابم تو بشین رو کیرم همین کارو کردیم اما بعد ده دقیقه ای یهدفعه کسشو بلن کرد از رو کیرمو اندازه دو تا لیوان آب پاشید رو شکمو سینه ما،گفتم نازنین این چی بود گفت ببخشید،گفت جدی چی بود اگه آب بود که آب دختر انقدر نیست،نکنه جیش کردی رو ما گفت نه جون مهران آبم بود،خلاصه من هنوز تو کف اون آب موندم،بعد گفتم حالا زانو بزن دستاتم بزار رو زمین منم رفتم پشتش از لای پاش کیرمو کردم تو کسش،وای تلنبه که میزدم کونش میخورد به زیر شکمم یه موجی میزد کونش که داشتم روانی میشودم،نمیدنم چقدر تو این حالت کردمش ولی خیلی طولانی شده بود نازنین میگفت مهران نمی خوای آبت بیاد گفتم حیفه آخه خیلی بدنت باحاله،گفت خوب عزیزم بازم میایم کسم داره تیر میکشه چقدر میکنی. گفتم الان میام تند تند تلتبه زدمو دستمو میکشیدم به کونش که یهدفعه حس کردم دارم میام سریع کاندومو کشیدمو کیرمو گرفتم رو کونشو همه آبمو پاشیدم رو باسنش،وای همه باسنشو آب گرفته بود با کیرم آبو رو باسنش پخش کردمو کیرمو میکشیدم لای خط باسنش اونم آه اوه میکرد،بعد رفتم دستمال پیدا کنم که نگام بهش افتاد چه صحنه خوشگلی بود،خانم منشی کون لخت دمرو خوابیده بود منتظر که آب روی کونشو پاک کنم یه کس خوشگل صورتی هم از لای پاهاش داشت تو چشمام نگاه میکرد،خلاصه ما نزدیک شش ماه باهم بودیمو تو این مدت نزدیک بیست بار سکس کردیم.امیدوارم خوشتون آمده باشه،لطفا نظر بدید تا از دوست دخترای دیگم هم بگم.نوشته‌ نیما

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *